شمارهٔ ۳۵ - وله
بجز امسال که آمد زسفر عید و امیر
کس ندیده است بهم ماه نو و بدر منیر
با امیر آمده این عید و ندانسته هنوز
که بود عید همان دیدن رخسار امیر
نی دخیلانه چو با خیل امیر آمده عید
گشت بایستش فرمان برو تشریف پذیر
هر چه خواهد همه گو ساده زغلمان بهشت
بحضورش بسپاریم نهاده زنجیر
وآنچه جوید همه گر رودزن از زهره چرخ
بر زمینش بگماریم نموده تسخیر
تارکش را بفرازیم بیاقوتی تاج
مقدمش را بنوازیم به پیروزه سریر
هم بریمش بصف از آدم اگر خواهد جان
هم نهیمش بکف از مرغ اگر خواهد شیر
عیدها جمله عزیزند ولی عید صیام
عزتش بیش بود خاصه چو آید بامیر
راستی به که سرایم سخنی چند از صوم
تا بدانی که چه با جان غنی کرد و فقیر
مهر بد در سرطان کآمد ماه رمضان
با سپاهی که جوان گردد از آهنگش پیر
دید زاهد زوی اقبال نبرده طاعت
یافت شاهد زوی ادبار نکرده تقصیر
مقریانرا رگ گردن شد چون شاخ بقم
مطربانرا رخ گلگون شد چون برگ زریر
لیکن از گرمی روز وتف شب روزه گزار
خلد نایافته برروی در آمد بسعیر
هر که را بود زر و زور پی حفظ بدن
زد چو خورشید بکه رایت زر بفت و حریر
وانکه را لنگی پا بود و یا تنگی دست
زآفت روزه با قلیم عدم شد شبگیر
پاره نیز ز اوباش بری ازهمه کیش
گشت درروزه خوریشان بتمارض تدبیر
آن یکی پای همی کوفت که خستم ز صداع
وآن دگر ریش همی کند که مردم ز زحیر
نظم جمهور طوایف زهم آشفت چنان
که گریزنده شد ازعجز علاجش تقدیر
بتر از این همه حرمان رخ داور عصر
کوشد امسال ممالک سپر وکشور گیر
ورنه کی فتنه توانست در این ظرف قلیل
بستن از یاوری شمس چنین طرف کثیر
سلخ ماه رمضان بود که از مجمع قدس
گشت الهام پریشانی ملکش بضمیر
راند چونانکه پی تشنه رود آب حیات
تاخت چونانکه سوی کشته چمد ابر مطیر
توپ تندر خطر از موکبه اش کرد فغان
کوس اژدر جگر ازکوکبه اش کرد نفیر
او چو محمود به تخت آمد و تاج الشعرا
عنصریوارش بستود بدین نظم هژیر
شمارهٔ ۳۴ - وله: گفتم بتا هوای سفر بینمت به سرشمارهٔ ۳۶ - مطلع ثانی: کای بهر مرحله اجرام مشار و تو مشیر
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بجز امسال که آمد زسفر عید و امیر
کس ندیده است بهم ماه نو و بدر منیر
هوش مصنوعی: جز امسال، کسی نتوانسته است همزمان ماه نو و ماه کامل را ببیند.
با امیر آمده این عید و ندانسته هنوز
که بود عید همان دیدن رخسار امیر
هوش مصنوعی: این عید با حضور امیر آغاز شده و هنوز نمیدانند که عید واقعی در واقع همان دیدن چهرهی امیر است.
نی دخیلانه چو با خیل امیر آمده عید
گشت بایستش فرمان برو تشریف پذیر
هوش مصنوعی: نی با کلام و نغمهای شاداب به جمعی از بزرگترین شخصیتها آمده، پس وقت آن است که دستوری برای دریافت او صادر شود تا به احترامش مراسمی برگزار گردد.
هر چه خواهد همه گو ساده زغلمان بهشت
بحضورش بسپاریم نهاده زنجیر
هوش مصنوعی: هرچه دلش بخواهد، ما سادهلوحانه همه چیز را به او میسپاریم، حتی اگر در بهشت باشد، او را در زنجیر قرار دادهایم.
وآنچه جوید همه گر رودزن از زهره چرخ
بر زمینش بگماریم نموده تسخیر
هوش مصنوعی: هر چه را که انسان بخواهد و دنبال کند، حتی اگر ستارهای از آسمان به زمین بیفتد، میتوانیم با قدرت و تسلطی که داریم، آن را به دست آوریم.
تارکش را بفرازیم بیاقوتی تاج
مقدمش را بنوازیم به پیروزه سریر
هوش مصنوعی: بیایید با سرخی و زیبایی تاجی بر سرش بگذاریم و او را در بلندای عظمتش نوازش کنیم.
هم بریمش بصف از آدم اگر خواهد جان
هم نهیمش بکف از مرغ اگر خواهد شیر
هوش مصنوعی: اگر آدمی بخواهد میتوانیم او را به صف ببریم و جانش را نجات دهیم، و اگر مرغی بخواهد میتوانیم او را به دست بگیریم و از او حفاظت کنیم.
عیدها جمله عزیزند ولی عید صیام
عزتش بیش بود خاصه چو آید بامیر
هوش مصنوعی: همه عیدها ارزشمند و محترم هستند، اما عید رمضان دارای مقام و احترام بیشتری است، به ویژه زمانی که با حضور امیر (امام یا پیشوای مذهبی) همراه باشد.
راستی به که سرایم سخنی چند از صوم
تا بدانی که چه با جان غنی کرد و فقیر
هوش مصنوعی: به راستی بهتر است که سخنی چند راجع به روزه بگویم تا بفهمی که این عمل چه تأثیری بر روحیات غنی و فقیر دارد.
مهر بد در سرطان کآمد ماه رمضان
با سپاهی که جوان گردد از آهنگش پیر
هوش مصنوعی: در ماه رمضان، زمانی که ماه خوب تابیده، اتفاقی ناخوشایند رخ میدهد و گروهی از جوانان که به دلیل فعالیتهای خود پیر و بیمار شدهاند، میخواهند به میدان بیایند.
دید زاهد زوی اقبال نبرده طاعت
یافت شاهد زوی ادبار نکرده تقصیر
هوش مصنوعی: زاهد به دلیل نادیده گرفتن فرصتهای خوب و نیک، در تلاشهای خود به نتیجه نرسیده و شاهد، به خاطر عدم اشتباه و تقصیر، از نعمتهای خوب بهرهمند شده است.
مقریانرا رگ گردن شد چون شاخ بقم
مطربانرا رخ گلگون شد چون برگ زریر
هوش مصنوعی: موسیقیدانان از شدت احساس و شور و شوق، رگ گردنشان مثل شاخ درختی قوی و بزرگ شده است و چهرهشان به رنگ گل سرخ درآمده، همانند برگهای درخت زرین که درخشان و زیبا هستند.
لیکن از گرمی روز وتف شب روزه گزار
خلد نایافته برروی در آمد بسعیر
هوش مصنوعی: فرد روزهدار به دلیل گرمای روز و تفت روز، نتوانسته به بهشت برسد و همچنان در آتش جهنم باقی مانده است.
هر که را بود زر و زور پی حفظ بدن
زد چو خورشید بکه رایت زر بفت و حریر
هوش مصنوعی: هر کسی که مال و قدرت دارد، تلاش میکند تا از خود و جانش محافظت کند. مانند خورشید که با نور و درخشندگیاش، نماد قدرت و زیبایی است و به دیگران نشان میدهد.
وانکه را لنگی پا بود و یا تنگی دست
زآفت روزه با قلیم عدم شد شبگیر
هوش مصنوعی: کسی که پایش آسیب دیده یا دستش ناتوان است، به خاطر مشکلات روزگار در تاریکی عدم و ناامیدی به سر میبرد.
پاره نیز ز اوباش بری ازهمه کیش
گشت درروزه خوریشان بتمارض تدبیر
هوش مصنوعی: بخشی از افرادی که به آنها تعلقی ندارند، در روز عیش و شادیشان، به تظاهر و فریبکاری روی آوردهاند.
آن یکی پای همی کوفت که خستم ز صداع
وآن دگر ریش همی کند که مردم ز زحیر
هوش مصنوعی: یکی قدم میزد و به خاطر سردردش ناراحت بود، در حالی که دیگری نیز متوجه رنج و زحمت مردم میشد و در فکر آنها بود.
نظم جمهور طوایف زهم آشفت چنان
که گریزنده شد ازعجز علاجش تقدیر
هوش مصنوعی: نظم و ترتیب گروهها از هم پراکنده شد، به گونهای که کسی که از ناتوانیاش فرار کرده بود، دیگر نمیتوانست درمانش را تقدیر کند.
بتر از این همه حرمان رخ داور عصر
کوشد امسال ممالک سپر وکشور گیر
هوش مصنوعی: بدتر از این همه ناامیدی، چهرهی قضا را در این عصر میطلبم که امسال سرزمینها و کشورهای بیشتری را تحت پوشش قرار دهد.
ورنه کی فتنه توانست در این ظرف قلیل
بستن از یاوری شمس چنین طرف کثیر
هوش مصنوعی: اگر نبود یاری شمس، آیا کسی میتوانست چنین فتنهای را در این کم ظرفیتی کنترل کند؟
سلخ ماه رمضان بود که از مجمع قدس
گشت الهام پریشانی ملکش بضمیر
هوش مصنوعی: پایان ماه رمضان زمانای بود که از جمع آوری مقدس الهام، پریشانی ملک درونش به ذهنش رسوخ کرد.
راند چونانکه پی تشنه رود آب حیات
تاخت چونانکه سوی کشته چمد ابر مطیر
هوش مصنوعی: به سرعت به دنبال هدف خود برو، مانند کسی که به دنبال آب حیات است و با شتاب به سوی اهل زنده حرکت میکند، درست مثل ابر بارانزا که به سمت زمین میآید.
توپ تندر خطر از موکبه اش کرد فغان
کوس اژدر جگر ازکوکبه اش کرد نفیر
هوش مصنوعی: در جلوهگری طوفانی که میآید، صدا و هیاهو به گوش میرسد، چنانکه گویی صدای نعرهای از اژدهایی به گوش میرسد و دلها را میفشارد.
او چو محمود به تخت آمد و تاج الشعرا
عنصریوارش بستود بدین نظم هژیر
هوش مصنوعی: او مانند محمود وقتی به تخت نشسته و تاج شاعری نیز به شیوه عنصری بر سرش گذاشت، مورد ستایش قرار گرفت.