گنجور

شمارهٔ ۳۰ - وله

عید آمد و ما را ز غم روزه رها کرد
این مرحمت از عید نیاید که خدا کرد
زین عید به هرجا که عزا بود طرب شد
گر روزه به هرجا که طرب بود عزا کرد
از روزه بتر موذن گلدستهٔ جامع
کو خویش به بلبل مثل از حسن صدا کرد
گه شد به نشابور و فروخواند به کابل
گه رفت به منصوری و آهنگ نوا کرد
زین قصه که جز غصه نزاید همه بگذر
این روزه ستم که بر دلبر ما کرد
آن ترک که بر جانب کس روی نیاورد
در صف جماعت به همه خلق قفا کرد
هر ذکر که اندر رمضان باید و شعبان
این را به ادا خواند و مر آن را به قضا کرد
یاقوت لبی را که به از خاتم جم بود
از روزه گرفتن بتر از کاهربا کرد
لیکن ز شب غره چو شد غره دگر بار
بنیاد صفا ترک جفا درک وفا کرد
آن ترک که بر هستی ما دست برافشاند
بازآمد و از مستی خود فتنه به پا کرد
باری سخن از روزه‌خوران ماند عبث ماند
کاین طایفه را فعل بد اولی به هجا کرد
هر مسجدی از روزه‌خور آنقدر کدر بود
کز نسبت او کعبه ز خود سلب صفا کرد
این گفت به طعنه که مرا جوع بقا برد
آن گفت به تسخر که مرا روزه فنا کرد
این بدره بدان شاهد بشکسته کله داد
آن خدعه بدین زاهد نابسته قبا کرد
این زد به سحر نی که حکیمیم چنین گفت
آن خورد به شب می که طبیبیم دوا کرد
مردود طوایف من بدنام برندی
کافلاکم از این جمله جدا دید سوا کرد
نه شیخ دهد پندم و نه شوخ نهد بند
گویند که بایست حذر از شعرا کرد
زین مرحله دورند که شد با همه نزدیک
هرکس به شهنشاه دعا گفت و ثنا کرد
هم‌پایهٔ خلد است هر آن ملک که آراست
همسایهٔ چرخ است هر آن دژ که بنا کرد
هر جا که جهان بیخ ستم داشت ز جا کند
یعنی به جهان آنچه که او کرد به‌جا کرد
گرد ره او را فلکش سرمهٔ خور ساخت
خاک در او را ملکش قبله‌نما کرد
هم منت تیغش به گه رزم قدر برد
هم خدمت کلکش به گه بزم قضا کرد
گفتی دم عیسی و کف موسوی‌اش بود
با هر که سخن گفت و به هرجا که سخا کرد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عید آمد و ما را ز غم روزه رها کرد
این مرحمت از عید نیاید که خدا کرد
هوش مصنوعی: عید فرا رسید و ما را از غم روزه آزاد کرد. این لطف و رحمت فقط از جانب خداوند به ما رسید.
زین عید به هرجا که عزا بود طرب شد
گر روزه به هرجا که طرب بود عزا کرد
هوش مصنوعی: در این روز عید، هر جا که حالت غم و عزاداری حاکم بود، شادی و سرخوشی به وجود آمد و همچنین در هر جایی که شادمانی و خوشی برپا بود، حالتی از عزاداری و غم سراغ آمد.
از روزه بتر موذن گلدستهٔ جامع
کو خویش به بلبل مثل از حسن صدا کرد
هوش مصنوعی: موذن گلدستهٔ جامع به بلبل اشاره می‌کند و از لحظهٔ زیبایی و شگفتی صدا سخن می‌گوید. او در روزهای زیبای زندگی خود، با صدای دلنشین به دوستانش نوید می‌دهد که باید از این زیبایی‌ها بهره‌برداری کنند و لذت ببرند.
گه شد به نشابور و فروخواند به کابل
گه رفت به منصوری و آهنگ نوا کرد
هوش مصنوعی: در زمان‌های مختلف، گاه به نشابور سفر کرد و صدای دلی را در کابل آواز داد. گاهی هم به منصور رفت و به نواختن موسیقی پرداخت.
زین قصه که جز غصه نزاید همه بگذر
این روزه ستم که بر دلبر ما کرد
هوش مصنوعی: از این داستانی که جز غم و اندوه به همراه ندارد بگذریم از این روزهای سخت که بر یار ما گذشت.
آن ترک که بر جانب کس روی نیاورد
در صف جماعت به همه خلق قفا کرد
هوش مصنوعی: آن ترک که به کسی توجه نمی‌کند و سرش را به سمت او برنمی‌گرداند، در جمع افراد به همه پشت کرده است.
هر ذکر که اندر رمضان باید و شعبان
این را به ادا خواند و مر آن را به قضا کرد
هوش مصنوعی: هر ذکر و دعایی که در ماه رمضان و شعبان باید خوانده شود، باید به طور کامل انجام شود و ناتمام نماند.
یاقوت لبی را که به از خاتم جم بود
از روزه گرفتن بتر از کاهربا کرد
هوش مصنوعی: لبی که چون یاقوت زیباست و ارزشش از خاتم جواهرین بیشتر است، روزه‌داری و پرهیزکردن را سخت‌تر از کاهبرایی می‌سازد.
لیکن ز شب غره چو شد غره دگر بار
بنیاد صفا ترک جفا درک وفا کرد
هوش مصنوعی: اما وقتی شب روشن شد، بار دیگر بنیاد صفا را محکم کرده و از بدی‌ها دوری نمود و به وفاداری دست یافت.
آن ترک که بر هستی ما دست برافشاند
بازآمد و از مستی خود فتنه به پا کرد
هوش مصنوعی: این جوان زیبا که تأثیری عمیق بر زندگی ما گذاشته بود، دوباره بازگشته و با حالت سرمستی خود آشوب و هیجان به وجود آورده است.
باری سخن از روزه‌خوران ماند عبث ماند
کاین طایفه را فعل بد اولی به هجا کرد
هوش مصنوعی: حرف زدن درباره افرادی که روزه‌خواری می‌کنند، بی‌فایده است، زیرا این گروه به انجام کارهای زشت خود ادامه می‌دهند.
هر مسجدی از روزه‌خور آنقدر کدر بود
کز نسبت او کعبه ز خود سلب صفا کرد
هوش مصنوعی: هر مسجدی به دلیل روزه‌خوارانی که در آن جا بودند، آنقدر متلوث و آلوده شد که کعبه هم از نظافت و پاکی خود دست کشید.
این گفت به طعنه که مرا جوع بقا برد
آن گفت به تسخر که مرا روزه فنا کرد
هوش مصنوعی: او با طعنه می‌گوید که گرسنگیِ زندگی، مرا از پای درآورده، و دیگری با تمسخر پاسخ می‌دهد که روزه‌داری باعث شد که نابود شوم.
این بدره بدان شاهد بشکسته کله داد
آن خدعه بدین زاهد نابسته قبا کرد
هوش مصنوعی: این زیبایی و جذابیت باعث شد که آن جوانی که پیش من بود، متوجه فریبکاری و نیرنگی شود که در اینجا به یک عابد نسبت داده شده است.
این زد به سحر نی که حکیمیم چنین گفت
آن خورد به شب می که طبیبیم دوا کرد
هوش مصنوعی: این شعری به توصیف حالتی می‌پردازد که فردی در اوج فطرت و ذوق با سحر و جادو ارتباط دارد و در عین حال به تأثیرات و درمان‌هایی که در طول شب به دست می‌آورد، اشاره می‌کند. گویا در متن به حکمت و رازورزی تاکید شده و نشان‌دهندهٔ قدرت احساسات و تجربیات شخص در مواجهه با زندگی است.
مردود طوایف من بدنام برندی
کافلاکم از این جمله جدا دید سوا کرد
هوش مصنوعی: شخصیتی که از قبیله‌اش طرد شده و بدنام است، از دیگران جدا شده و احساس می‌کند که وضعیتش متفاوت است.
نه شیخ دهد پندم و نه شوخ نهد بند
گویند که بایست حذر از شعرا کرد
هوش مصنوعی: نه از طرف عالم دینی نصیحتی دریافت می‌کنم و نه از کسی که شوخی می‌کند در تنگنا قرار می‌گیرم؛ می‌گویند باید از شاعران دوری کرد.
زین مرحله دورند که شد با همه نزدیک
هرکس به شهنشاه دعا گفت و ثنا کرد
هوش مصنوعی: در این مرحله، افرادی که به شاه نزدیک بودند و با او ارتباط داشتند، از دیگران دورند. هر کس که به درگاه شاه دعا و ستایش کرد، در واقع به او نزدیک‌تر شده است.
هم‌پایهٔ خلد است هر آن ملک که آراست
همسایهٔ چرخ است هر آن دژ که بنا کرد
هوش مصنوعی: هر آن ملکتی که زیبا و آراسته باشد، هم‌پایه و هم‌سطح باغ بهشت است و هر دژی که ساخته شده، همسایه و نزدیک به آسمان و چرخش‌های آن است.
هر جا که جهان بیخ ستم داشت ز جا کند
یعنی به جهان آنچه که او کرد به‌جا کرد
هوش مصنوعی: هر جایی که ظلم و ستم در دنیا وجود داشته باشد، در نهایت این ظلم از بین خواهد رفت و جهان به‌خاطر همان ظلمی که رخ داده، کارهایش را انجام می‌دهد.
گرد ره او را فلکش سرمهٔ خور ساخت
خاک در او را ملکش قبله‌نما کرد
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و عظمت وجود محبوب اشاره دارد. دنیای پیرامون او به گونه‌ای بی‌نظیر و خاص طراحی شده است؛ به طوری که مسیر او مانند سرمه‌ای است که زیبایی خورشید را می‌افزاید و خاکی که در آن قدم می‌زند، به نمادی از قدرت و هدایت تبدیل شده است. در واقع، همه چیز در خدمت او و نمایانگر مقامش است.
هم منت تیغش به گه رزم قدر برد
هم خدمت کلکش به گه بزم قضا کرد
هوش مصنوعی: او در میدان جنگ با تیغش قدرتی خاص داشت و در مجالس خوشی و خوش‌گذرانی نیز به خدمتش مشغول بود.
گفتی دم عیسی و کف موسوی‌اش بود
با هر که سخن گفت و به هرجا که سخا کرد
هوش مصنوعی: تو فرمودی که دم عیسی و معجزه‌های موسایی‌اش با هر کسی که صحبت کرد و در هر جایی که بخشش و سخاوت نداشت.