شمارهٔ ۲۴ - وله
چون ماه من به جانب لب ساغر آورد
خورشید نقل بزم وی از اختر آورد
هان نقل زاخترش سزد و باده زآفتاب
چون ماه من به جانب لب ساغر آورد
شکر فروش لعل وی آمد چو در سخن
از حسرت آب در دهن شکر آورد
عنبر فشان کلاله همی بشکند به دوش
تا روسیاهی از شکنش عنبر آورد
زیور کند ز اطلس و من خوشتر آیدم
کو رو به من برهنه تن از زیور آورد
در بستر آنکه برد چو او سرو سیمبر
پر از هزار خرمن گل بستر آورد
از مادر این چنین پسر آید بر پدر
حق مرحمت بهر پدر و مادر آورد
لیکن ازو دریغ که گفت دروغ خلق
از سادهلوحیاش همه را باور آورد
دیشب چو مست گشت به من گفت هفتهایست
کاندر برم یکی سمن و عبهر آورد
گویند فلان امیر اسیر کمند توست
گر برخورد ز سیم تو بهرت زر آورد
هر روز برتن تو خز و پرنیان کند
هر شام بهر تو می و رامشگر آورد
من آنچه رای مینهم امروز بایدم
اندیشه از دمی که رخم خط برآورد
هر مرد را که نیست به گنج آگهی ز رنج
وقت آیدش که چرخ اسف بیمر آورد
گفتم بتا کلام تو نمرود فرعنت
جان خلیل خویش پر از آذر آورد
کم تجربت جوانی و رندان پرفنند
کآهنگشان به مجلس رقص اختر آورد
هستند فرقهای که به روم از قلندری
افسونشان به ره پسر قیصر آورد
این وعدها که داده امیریت دلفریب
بیپا شود چو با تو شبی بر سر آورد
با ساغر سفال گدایی چو من بساز
کاین گل شکستها به کیی ساغر آورد
فی الجمله نقصی ار بود اوضاع را مرنج
تکمیل آن مدیح مهین داور آورد
سرهنگ شاه خان ملک منزلت حسین
کافلاک سجدهاش به تراب درآورد
یک ذره از وقار وی ار بر فلک نهند
صد جا شکست بر کمر محور آورد
بخ له آن حدیقه که این دوحه پرورد
طوبی له آن درخت که چونین برآورد
شمارهٔ ۲۳ - وله: جشن میلاد شه دنیا و ما فیها بودشمارهٔ ۲۵ - وله: چو ظل خسروی از خاتم شه برتر از جم شد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون ماه من به جانب لب ساغر آورد
خورشید نقل بزم وی از اختر آورد
هوش مصنوعی: زمانی که محبوب من با لبانش به سوی لیوان اشاره کرد، خورشید هم خبر خوش بزم او را از میان ستارهها آورد.
هان نقل زاخترش سزد و باده زآفتاب
چون ماه من به جانب لب ساغر آورد
هوش مصنوعی: باید بگویم که گفتن داستان یک ستاره و نوشیدنیای که از آفتاب آمده، زیبا و جذاب است. مثل ماه من که به آرامی به سمت لبه ظرفی برای نوشیدن میآید، این تصاویر ذهن را پر از احساس تازگی و زیبایی میکند.
شکر فروش لعل وی آمد چو در سخن
از حسرت آب در دهن شکر آورد
هوش مصنوعی: شکر فروش وقتی که از زیبایی لعل (رنگ یا جواهر قرمز) او صحبت میکرد، در دلش حسرت آب دهانش را به خاطر شکر به یاد آورد.
عنبر فشان کلاله همی بشکند به دوش
تا روسیاهی از شکنش عنبر آورد
هوش مصنوعی: عطر خوشی که در کلاه از عنبر وجود دارد، باعث میشود که اگر کسی آن را به دوش بگذارد، سایهای از بدی و ننگ را به خود بگیرد و آن عطر دلپذیر را با خود داشته باشد.
زیور کند ز اطلس و من خوشتر آیدم
کو رو به من برهنه تن از زیور آورد
هوش مصنوعی: زیور از پارچهای لطیف و زیبایی درست شده است، اما من از کسی که با وجود زیباییهایش، بدون زیور و با چهرهای طبیعی به من مینگرد، بیشتر خوشم میآید.
در بستر آنکه برد چو او سرو سیمبر
پر از هزار خرمن گل بستر آورد
هوش مصنوعی: در تختگاهی که او مانند سروی بلند و زیبا است، پر از خوشههای گل و عطر است و به آنجا زیبایی و شکوه میبخشد.
از مادر این چنین پسر آید بر پدر
حق مرحمت بهر پدر و مادر آورد
هوش مصنوعی: از مادر چنین پسر متولد میشود و برای پدرش نیکی و محبت از سوی پدر و مادر به ارمغان میآورد.
لیکن ازو دریغ که گفت دروغ خلق
از سادهلوحیاش همه را باور آورد
هوش مصنوعی: با این حال، افسوس که او دروغی گفت و مردم به خاطر سادگیاش به آن ایمان آوردند.
دیشب چو مست گشت به من گفت هفتهایست
کاندر برم یکی سمن و عبهر آورد
هوش مصنوعی: دیشب وقتی که او مست بود، به من گفت که هفتهای میشود که در خانهام یک گلی از نوع سمن و عطر خوش آوردهاند.
گویند فلان امیر اسیر کمند توست
گر برخورد ز سیم تو بهرت زر آورد
هوش مصنوعی: میگویند که فلانی، امیر، در دام محبت و魅ورت افتاده است، و اگر چهرهی زیبایت را ببیند، تمام ثروتش را به پای تو میریزد.
هر روز برتن تو خز و پرنیان کند
هر شام بهر تو می و رامشگر آورد
هوش مصنوعی: هر روز زیبا و با شکوه به تو لباسهایی گرانبها میپوشانند و هر شب برای تو شراب و نوازندگان میآورند.
من آنچه رای مینهم امروز بایدم
اندیشه از دمی که رخم خط برآورد
هوش مصنوعی: من باید درباره آنچه امروز میگویم، از زمانی که چهرهام نشان خاصی پیدا کرد، بیشتر فکر کنم.
هر مرد را که نیست به گنج آگهی ز رنج
وقت آیدش که چرخ اسف بیمر آورد
هوش مصنوعی: هر فردی که از ارزش گنج و زحماتش آگاهی ندارد، زمانی متوجه میشود که زندگی چرخشهای سخت و ناگواری برایش به ارمغان میآورد.
گفتم بتا کلام تو نمرود فرعنت
جان خلیل خویش پر از آذر آورد
هوش مصنوعی: به معشوق گفتم که سخن تو مانند نمرود است و خشم و قدرتش جان ابراهیم را میسوزاند و در دل او آتش انداخته است.
کم تجربت جوانی و رندان پرفنند
کآهنگشان به مجلس رقص اختر آورد
هوش مصنوعی: جوانی تو کم تجربه است و افرادی که از شیطنتهای زندگی آگاهی دارند، میدانند که چطور باید در مجالس شاد و رقص و خوشحالی، فضایی پر از نشاط و شادی ایجاد کنند.
هستند فرقهای که به روم از قلندری
افسونشان به ره پسر قیصر آورد
هوش مصنوعی: گروهی وجود دارند که با جاذبه و جذابیت خاص خود، حتی پسر قیصر را از روم به دنبال خود کشاندهاند.
این وعدها که داده امیریت دلفریب
بیپا شود چو با تو شبی بر سر آورد
هوش مصنوعی: این وعدهای که به تو دادهام، سبب میشود که دلربایی و جذابیت تو از بین برود، هنگامی که شبی در کنار تو باشم و گفتگویی داشته باشیم.
با ساغر سفال گدایی چو من بساز
کاین گل شکستها به کیی ساغر آورد
هوش مصنوعی: با کاسهای از سفال مانند من، بساز، چون این گلهای شکسته را که کسی به کاسه نمیآورد.
فی الجمله نقصی ار بود اوضاع را مرنج
تکمیل آن مدیح مهین داور آورد
هوش مصنوعی: اگر در اوضاع نقصی وجود دارد، ناراحت نشوید؛ چرا که برای تکمیل آن، ستایش بزرگ و شایستهای وجود دارد.
سرهنگ شاه خان ملک منزلت حسین
کافلاک سجدهاش به تراب درآورد
هوش مصنوعی: سرهنگ شاه خان به خاطر جایگاه و منزلت حسین کافلاک، به قدری به او احترام میگذارد که حتی سرش را به خاک میساید و بر او سجده میکند.
یک ذره از وقار وی ار بر فلک نهند
صد جا شکست بر کمر محور آورد
هوش مصنوعی: اگر حتی یک ذره از وقار او را به آسمان ببریم، صد بار کمر زمین به خاطر آن خواهد شکست.
بخ له آن حدیقه که این دوحه پرورد
طوبی له آن درخت که چونین برآورد
هوش مصنوعی: به باغی شاداب و سرسبز خوش آمدید که این درخت خوشبو و پربار در آن رشد کرده است. چه نعمتی است این درخت که چنین رشد و ثمری داشته است.