گنجور

شمارهٔ ۲۱ - وله

ای که زلف تو ولی نعمت مشک ختن است
وز لطافت بدنت جلوه گر از پیرهن است
بس زشرم دهنت غنچه لب خویش گزید
اینک آلوده بخوناب لبانش دهن است
بیستون تیشه زدن کوهکنی نیست ولیک
هرکس اندردل تو را رخنه کند کوهکن است
مردم از چاه برند آب و مرا زآتش عشق
آبرویم برد آن چه که تو را بر ذقن است
گز ز زلفت نبرد شانه شکن رنجه مباش
که درستی سر زلف تو اندر شکن است
خونم ار زلف تو پامال کند سر مبرش
کاین گناه از طرف بخت سیه روی من است
بدلم زآتش جورت نبود آه بلی
دود از آن ملک نخیزد که تواش راهزن است
چه فسون خوانده ای سرو که بر دیده ما
فعل خار آید از آن رخ که به از یاسمن است
گر تور افتنه کنم نام مرا خرده مگیر
کز جمال تو دلیلیم بوجه حسن است
نارون را اگرش جای بباغ است چرا
باغ رخسار تو برآن قد چون نارون است
فتنه زینسان که بچشمان تو آورده پناه
غالب الظن من از سطوت شاه زمن است
ناصرالدوله ملک زاده آزاد حمید
کش زپیروزی و نصرت همه جانست وتن است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای که زلف تو ولی نعمت مشک ختن است
وز لطافت بدنت جلوه گر از پیرهن است
هوش مصنوعی: تو که زلف‌هایت مانند مشک ختن خوشبو است و لطافت بدنت به زیبایی از زیر پیراهن نمایان است.
بس زشرم دهنت غنچه لب خویش گزید
اینک آلوده بخوناب لبانش دهن است
هوش مصنوعی: بسیاری از شرم، لب‌هایش را مانند غنچه‌ای در خود فرو برده است و اکنون لب‌هایش به خون آغشته شده است.
بیستون تیشه زدن کوهکنی نیست ولیک
هرکس اندردل تو را رخنه کند کوهکن است
هوش مصنوعی: کوه بیستون را نمی‌توان با تیشه شکست، اما اگر کسی به دل تو نفوذ کند، او همانند کوه‌کن است.
مردم از چاه برند آب و مرا زآتش عشق
آبرویم برد آن چه که تو را بر ذقن است
هوش مصنوعی: مردم از چاه آب می‌کشند، اما من به خاطر عشق، عزت و آبرویم را از دست داده‌ام؛ آنچه که تو بر صورت داری.
گز ز زلفت نبرد شانه شکن رنجه مباش
که درستی سر زلف تو اندر شکن است
هوش مصنوعی: موهایت را بیهوده شانه نزن، چرا که درستی و زیبایی سر زلف تو در همین پیچیدگی و گره‌ها نهفته است.
خونم ار زلف تو پامال کند سر مبرش
کاین گناه از طرف بخت سیه روی من است
هوش مصنوعی: اگر موهایت خون من را زیر پا له کند، ناراحت نشو، چرا که این گناه مختص سرنوشت شوم من است.
بدلم زآتش جورت نبود آه بلی
دود از آن ملک نخیزد که تواش راهزن است
هوش مصنوعی: دل من از آتش عشق تو آکنده است، ولی آه و فریاد نمی‌کشم. این دود به خاطر آن نیست که آن سرزمین بی‌درد است، بلکه به این دلیل است که تو در آنجا به راهزنی پرداخته‌ای.
چه فسون خوانده ای سرو که بر دیده ما
فعل خار آید از آن رخ که به از یاسمن است
هوش مصنوعی: چقدر جادوگرانه و دلربا سخن گفته‌ای، ای سرو، که چهره‌ات بر دیدگان ما همچون خاری دردآور می‌نماید، در حالی که زیبایی‌ات از زیبایی یاسمن هم فراتر است.
گر تور افتنه کنم نام مرا خرده مگیر
کز جمال تو دلیلیم بوجه حسن است
هوش مصنوعی: اگر من به تو آسیب برسانم، نام من را سرزنش نکن، زیرا عشق به زیبایی تو در دل من ناشی از حسن و زیبایی‌ات است.
نارون را اگرش جای بباغ است چرا
باغ رخسار تو برآن قد چون نارون است
هوش مصنوعی: اگر درخت نارون را در باغی قرار دهیم، چرا چهره زیبای تو که همچون قد نارون است، در باغ نمی‌درخشد؟
فتنه زینسان که بچشمان تو آورده پناه
غالب الظن من از سطوت شاه زمن است
هوش مصنوعی: فتنه‌ای که به چشم‌های تو آمده، به احتمال زیاد از قدرت و سلطه من بر است.
ناصرالدوله ملک زاده آزاد حمید
کش زپیروزی و نصرت همه جانست وتن است
هوش مصنوعی: ناصرالدوله ملک زاده آزاد حمید به پیروزی و نصرت از جان و دل پرداخته است.