شمارهٔ ۲ - در منقبت اسدالله الغالب علی ابن ابیطالب سلام الله علیه
گفتم بعقل دوش که ای آیت هدی
گشت اول از مشیّتِ که ، کفر و دین بنا ؟
کی نور دین و ظلمت کفر انتشار داشت
گر حکمت حکیم نمیکردی اقتضا
از قدرت که بر سر بازار اختلاف
این شوخ پارسی شد آن شیخ پارسا
فرمود ارادهٔ که بر ابلیس وسوسه ؟
تا او ز سجده کردن آدم کند ابا
در رشته ازل همه بودند اگر گهر
ماهیّت گهر، که کند قلب ، جز خدا ؟
گر خلقت نجوم بود یکسر آفتاب
خود کی یکی سهیل شود دیگری سُها
در حق تفاوتی به یکایک نهفته است
پس از خزف چه میطلبد فعل کهربا
از یک عناصر است نباتات اگر پدید
پس از چه نیست خار چو نسرین فرح فزا
باده باین رطوبت و گرمی است از چه رو
افیون باین یبوست و سردیست از چرا
بر حسب ذات اگر همه را طایر آفرید
از کیست این تباین عصفور با هما
تحبیب هر دلی اگر از اهتمام اوست
بوجهل را که داد خصومت بمصطفی
دست صنایعِ که به زهدان انجماد
یاقوت ولعل را به دورنگی فشرد پا
زمرد چه حیله پخت که افعی نمود کور
اثمد چه جلوه ساخت که گردید توتیا
ما را به اتّضاد حرام و حلال چه
بی میل رازق ار نرسد رزق ما سوی
گر ما خوریم خمر چه روزی دهیست او
ور او نصیب کرده چه بد میکنیم ما
این سلب علم خالق از اشیا نمودنست
گوئی گرم محک زند از عیش و ابتلا
یعنی نداند آنکه صبوریم یا جهول
یعنی نفهمد آنکه لجینیم یا طلا
القصّه عقل چون سخنانم شنید گفت
در حل این عقود بمولا کن التجا
شاه نجف علیِّ ولی کز توجهش
مسجود اتقیا شود اشباح اشقیا
بس منجلی است زآینه اش نور ایزدی
هر موی او رموز انا الحق کند ادا
آب رخش مکشف اسرار ذوالمنن
خاک رهش مکون ارواح اولیا
ثعبان سطوتش فکند عکس اگر بچوب
لرزد کلیم را بدن از هیئت عصا
در عالمی که خرگه نام جلال اوست
ابعاد آن برون رود از ننگ انتها
باید کزین حدوث خرد خواندش قدم
اثبات شیی اگر نکند نفی ما عدا
ای زیب بخش وحی که از باءِ بسمله
یزدان سور بنام تو کرده است ابتدا
مخلوق توست هر چه بگیتی بود قدر
مرزوق توست آنچه به کیهان بود قضا
گردی زآستان تبرای تو الم
دردی ببوستان تولاّی تو شفا
قیدی کز امتثال تو مستوجب نجات
فقری که با وداد تو مستلزم غنا
رخشد چو مهچه عَلم اقتدار تو
بر رد شمس کی کند ادراک اکتفا
درآن زمین که قصد جهان دگر کنی
از هر ستاره ای شود ایجاد صد سما
شاها مرا بکاخ فصاحت معاصرین
هر یک نماز برده که روحی لک الفدا
کوته بود بقامت طبع بلند من
دوزند اگر ز اطلس چرخ برین قبا
با این علو پایه کمند بلاغتم
باشد بر اوج قلعه مدح تو نارسا
ارجو که وقت جمع مدیحت رود بچرخ
این حشو زائدی که ترا گفته ام ثنا
تا آنکه در سرایر تقدیر کردگار
بیجا بود تفکر این چون و آن چرا
هر کس که همچو فکرت جیحون ستایدت
یابد ز شمع رای تو توفیق اهتدا
شمارهٔ ۱: سپاس آنکه بروی زمین و پشت سماشمارهٔ ۳ - در تهنیت عید غدیر و ستایش علی بن ابیطالب سلام الله علیه: مست از غدیرخم نگر مهر و مه و ارض و سما
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفتم بعقل دوش که ای آیت هدی
گشت اول از مشیّتِ که ، کفر و دین بنا ؟
هوش مصنوعی: به عقل گفتم: ای نشانه هدایت، این آغاز از اراده چه کسی بود که کفر و ایمان را بنیاد نهاد؟
کی نور دین و ظلمت کفر انتشار داشت
گر حکمت حکیم نمیکردی اقتضا
هوش مصنوعی: اگر حکمت حکیم به اقتضای حال توجه نمیکرد، کی امکان داشت که نور دین و تاریکی کفر در عالم منتشر شود؟
از قدرت که بر سر بازار اختلاف
این شوخ پارسی شد آن شیخ پارسا
هوش مصنوعی: در نتیجه قدرتی که بر سر بازار اختلاف ایجاد کرد، این جوان شوخ و بازیگوش ایرانی به شخصی برجسته و پارسا تبدیل شد.
فرمود ارادهٔ که بر ابلیس وسوسه ؟
تا او ز سجده کردن آدم کند ابا
هوش مصنوعی: سوال میکند که چه کسی خواسته تا ابلیس را وسوسه کند، تا او از سجده کردن به آدم سر باز زند؟
در رشته ازل همه بودند اگر گهر
ماهیّت گهر، که کند قلب ، جز خدا ؟
هوش مصنوعی: اگر در اصل وجود همه چیز به نوعی سرنوشت به هم پیوسته است، پس چیزی که میتواند قلب را تحت تاثیر قرار دهد، جز خدا نیست.
گر خلقت نجوم بود یکسر آفتاب
خود کی یکی سهیل شود دیگری سُها
هوش مصنوعی: اگر تمام خلقت به خاطر ستارهها بود، پس چگونه ممکن است که یک خورشید یکی از ستارهها باشد و دیگری ستاره دیگری؟
در حق تفاوتی به یکایک نهفته است
پس از خزف چه میطلبد فعل کهربا
هوش مصنوعی: در حقیقت هر چیز به شکل خاص خود دارای ویژگیهایی است، پس از یک شی کمارزش چه انتظاری میتوان داشت که بتواند عملکردی شبیه به کهربا داشته باشد؟
از یک عناصر است نباتات اگر پدید
پس از چه نیست خار چو نسرین فرح فزا
هوش مصنوعی: نباتات (گیاهان) از یک سری عناصر تشکیل شدهاند، پس اگر این عناصر وجود دارند، چرا خار (خس و خاشاک) نیستند مثل گل نسرین که خوشایند و مسرت بخش است؟
باده باین رطوبت و گرمی است از چه رو
افیون باین یبوست و سردیست از چرا
هوش مصنوعی: این شراب به دلیل رطوبت و گرمایی که دارد، به چه علتی افیون با این خشکی و سردی از چه چیزی تهیه شده است؟
بر حسب ذات اگر همه را طایر آفرید
از کیست این تباین عصفور با هما
هوش مصنوعی: اگر همه موجودات بر اساس یک ذات و ماهیت واحد خلق شدهاند، پس منشأ این تفاوتها چه میتواند باشد که پرندهای کوچک با پرندهای بزرگ و باشکوه متفاوت باشد؟
تحبیب هر دلی اگر از اهتمام اوست
بوجهل را که داد خصومت بمصطفی
هوش مصنوعی: اگر محبت و دوستی هر کسی به خاطر تلاش و توجه اوست، پس چهجای تعجب که جاهل به دشمنی با پیامبر بپردازد.
دست صنایعِ که به زهدان انجماد
یاقوت ولعل را به دورنگی فشرد پا
هوش مصنوعی: دست توانای طبیعت، یاقوت و لعل را درون زهدان سرد و سخت به شکل و رنگهای مختلفی شکل میدهد.
زمرد چه حیله پخت که افعی نمود کور
اثمد چه جلوه ساخت که گردید توتیا
هوش مصنوعی: زمرد چه ترفندی به کار برده که افعی را نابینا کرده و اثمد چه زیباییای ایجاد کرده که چشمها را جلا داده است.
ما را به اتّضاد حرام و حلال چه
بی میل رازق ار نرسد رزق ما سوی
هوش مصنوعی: اگر رازق و روزیدهنده به ما روزی ندهد، برای ما فرقی نمیکند که حرام یا حلال باشد. ما به این مسئله بیمیل هستیم.
گر ما خوریم خمر چه روزی دهیست او
ور او نصیب کرده چه بد میکنیم ما
هوش مصنوعی: اگر ما مشروبات الکلی بنوشیم، او چه روزی به ما خواهد داد؟ و اگر او به ما بخشیده، ما چه بدی را انجام میدهیم؟
این سلب علم خالق از اشیا نمودنست
گوئی گرم محک زند از عیش و ابتلا
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر ما درک درستی از خالق و آفرینش نداشته باشیم، به نوعی گویی در حال امتحان کردن و آزمایش کردن لذتها و سختیهای زندگی هستیم، بدون آنکه از عمق علم و آگاهی نسبت به آنچه که داریم، آگاه باشیم. این سلب آگاهی میتواند باعث سردرگمی و آشفتگی در زندگی ما شود.
یعنی نداند آنکه صبوریم یا جهول
یعنی نفهمد آنکه لجینیم یا طلا
هوش مصنوعی: کسی که صبوری و نادانی ما را نمیفهمد، نمیتواند تفاوت بین لجاجت و ارزش واقعی را تشخیص دهد.
القصّه عقل چون سخنانم شنید گفت
در حل این عقود بمولا کن التجا
هوش مصنوعی: عقل وقتی سخنانم را شنید، گفت برای حل این مسئله به مولا پناه ببر.
شاه نجف علیِّ ولی کز توجهش
مسجود اتقیا شود اشباح اشقیا
هوش مصنوعی: امام علی (علیهالسلام) که در نجف قرار دارد، به قدری تأثیرگذار است که توجه او باعث عبادت و سجده مومنان میشود، در حالی که حتی سایهی بدکاران نیز تحت تأثیر وجود او قرار میگیرد.
بس منجلی است زآینه اش نور ایزدی
هر موی او رموز انا الحق کند ادا
هوش مصنوعی: نور الهی از آینهاش به شدت میتابد و هر موی او به نوعی رازهای حقیقت را بازگو میکند.
آب رخش مکشف اسرار ذوالمنن
خاک رهش مکون ارواح اولیا
هوش مصنوعی: آب چهره او رازهای پروردگار را نشان میدهد و خاک راه او جایی است که ارواح اولیای الهی در آن قرار دارند.
ثعبان سطوتش فکند عکس اگر بچوب
لرزد کلیم را بدن از هیئت عصا
هوش مصنوعی: اگر مار بزرگی قدرتش را نشان دهد، کلیم (حضرت موسی) با عصایش میلرزد و به خاطر شکل و هیبتش ترس بر او غلبه میکند.
در عالمی که خرگه نام جلال اوست
ابعاد آن برون رود از ننگ انتها
هوش مصنوعی: در دنیایی که نام جلال او را میستاید، ویژگیهای آن به قدری عظیم و والاست که هیچ پستی و ننگی نمیتواند بر آنها سایه بیفکند.
باید کزین حدوث خرد خواندش قدم
اثبات شیی اگر نکند نفی ما عدا
هوش مصنوعی: باید از این تازهواردی که به وجود آمده، بهعنوان یک نشانه برای اثبات چیزها یاد کرد، و اگر چنین اثباتی وجود نداشته باشد، به معنای نادیده گرفتن باقی چیزها خواهد بود.
ای زیب بخش وحی که از باءِ بسمله
یزدان سور بنام تو کرده است ابتدا
هوش مصنوعی: ای زیبای بخشنده پیام وحی، که به نام تو آغاز شده است؛ آغاز هر چیز با نام تو و از خالق بیهمتاست.
مخلوق توست هر چه بگیتی بود قدر
مرزوق توست آنچه به کیهان بود قضا
هوش مصنوعی: هر چیزی که در این جهان وجود دارد، از آن توست و هر آنچه که در کیهان هست، به تقدیر و سرنوشت تو بستگی دارد.
گردی زآستان تبرای تو الم
دردی ببوستان تولاّی تو شفا
هوش مصنوعی: به خاطر تو درد و رنج از بین میرود و درختان گل در باغ، برکت و شفای وجود تو را به ارمغان میآورند.
قیدی کز امتثال تو مستوجب نجات
فقری که با وداد تو مستلزم غنا
هوش مصنوعی: یک قید و شرطی وجود دارد که با انجام آن، میتوان به نجات رسید، چراکه نزدیکی و ارتباط با تو میتواند موجب ثروت و بینیازی باشد.
رخشد چو مهچه عَلم اقتدار تو
بر رد شمس کی کند ادراک اکتفا
هوش مصنوعی: چهرهات مانند ماه درخشان است و زمانی که قدرت تو نمایان شود، خورشید هم نمیتواند به درستی تو را درک کند و در برابر عظمت تو کوتاهی میکند.
درآن زمین که قصد جهان دگر کنی
از هر ستاره ای شود ایجاد صد سما
هوش مصنوعی: در آن سرزمینی که بخواهی به جهانی دیگر بروی، از هر ستارهای میتوانی صد آسمان جدید بسازی.
شاها مرا بکاخ فصاحت معاصرین
هر یک نماز برده که روحی لک الفدا
هوش مصنوعی: ای پادشاه، به من بگو که در دنیای سخنوری امروزی، هر یک از شاعران و نویسندگان به نوعی به تو ادای احترام کرده و جانم را فدای تو میکنند.
کوته بود بقامت طبع بلند من
دوزند اگر ز اطلس چرخ برین قبا
هوش مصنوعی: اگر قامت بلند من را با دقت ببافند، شاید دوزندگان نتوانند برایش لباسی از پارچههای گرانقیمت و زیبا بسازند؛ زیرا خود قامت من به قدری بزرگ است که چنین لباسی برای آن کوچک و کوتاه خواهد بود.
با این علو پایه کمند بلاغتم
باشد بر اوج قلعه مدح تو نارسا
هوش مصنوعی: با این که کلام من در بلاغت بالا است، اما وقتی میخواهم تو را مدح کنم، به نظر میرسد ناقص و ناچیز میآید.
ارجو که وقت جمع مدیحت رود بچرخ
این حشو زائدی که ترا گفته ام ثنا
هوش مصنوعی: امیدوارم که وقتی زمان ستایش تو فرا میرسد، این سخنان اضافی که دربارهات گفتهام به فراموشی سپرده شود.
تا آنکه در سرایر تقدیر کردگار
بیجا بود تفکر این چون و آن چرا
هوش مصنوعی: تا زمانی که در خانهٔ تقدیر خداوند، فکر کردن به اینکه چرا اینگونه و آنگونه است، بیفایده است.
هر کس که همچو فکرت جیحون ستایدت
یابد ز شمع رای تو توفیق اهتدا
هوش مصنوعی: هر کسی مانند فکر عمیق جیحون به تو احترام بگذارد، از روشنایی و دانش تو هدایت و موفقیت به دست میآورد.