گنجور

شمارهٔ ۱

سپاس آنکه بروی زمین و پشت سما
بود بذات وصفت هم نهان و هم پیدا
سما و ارض پر از وی ولی لطیف چنان
که ره نبرده بدو خلق ارض و اهل سما
درون و بیرون همچون فروغ اندر سنگ
نهان و پیدا همچون گلاب از مینا
گر از طریقی بیگانه ایم ما با او
بصد هزار طریق آشناست او با ما
کند حدیث ولیکن نه پیش از آن خاموش
بود خموش ولیکن نه قبل از آن گویا
خفای او را سبقت ندیده است ظهور
ظهور او را قدمت ندیده است خفا
شگفت نی که شد اینسان دریده جامه او
شگفت اینکه جز او نی بجامه اشیا
چنان ز ساغر توحید او رسل بیخود
که در دو کون نبینند جز یگانه خدا
خصوص قائد یثرب محمد محمود
که گشته است سیه پوش هجرتش بطحا
بمحضری که نهد پا زمهر بر سر تخت
یک از رسل ندهد امتیاز سر از پا
پیمبران را تکلیف حق شناسی اوست
که در شناخت حق نی جز او بکس ما را
زعشق عارض چون صبحش از شب معراج
هنوز روی نجوم فلک بود بقفا
خرد به لجه اعجازش ار شود غواص
چو قوم نوح فنایش گرو برد ز بقا
کدام معجز ازین بیشتر که همچو علی
گزید بیعت او را بدان شکوه و علا
شهی که زآتش عشقش هزار همچو کلیم
فتاده اند ارنی گو بسینه سینا
بموسی ارنه بخذها ولا تخف زد بانگ
ربود گوی زفرعون از هراس عصا
ز ارتقای نبی برفلک مبرهن شد
که مرتضی بدمی از خدا نبوده جدا
صفات ایزد با ذات او بتوام زاد
ندیده طنطنه امهات را آبا
براستی اگر آدم بدی بمردی وی
پدید کی شدی او را زجنب چپ حوا
کسش موازن مردانگی نگشت مگر
بتول عذرا ام الائمه النقبا
مهی که نا شده طالع خدیجه را از برج
زکردگار مثل بد بزهره زهرا
بمحفل اسد الّله چو گشت چهر افروز
زخور ببرج اسد موج زد عرق زحیا
بدان مثابه مصفاست لوح عصمت وی
که سرنوشت ورازهره نی بکلک قضا
عفاف او زند اربارگه بزیر فلک
دعای هیچ نبی ننگرد ره بالا
همین بمدحت او بس که عرش را برگوش
دو گوشواره زوج ویست زیب افزا
یکی حسن که بلی گفت درجواب الست
یکی حسین که زد از الست جام بلی
هماره این یک از وصل ذوالمنن باقی
همیشه آن یک در راه لایزال فنا
شد این باعدا آمیخته پی احباب
شد آن ز احباب انگیخته سوی اعدا
ز نهی ایزد این را ز دشمنان تحذیر
بامر یزدان آن را بدشمنان اغرا
ازین بخنده حواری بساحت مینو
از آن بگریه ملایک بگنبد مینا
کلیم حضرت این را نهاده گوش نوید
مسیح تربت آن را گشاده چشم شفا
نه این مخالف آن و نه آن مخالف این
ولیک برنا زین پیر و پیر از آن برنا
بروی این متجلی مرامهای امم
زپشت آن متولد امامهای هدا
بویژه سید سجاد کز نهاد و نژاد
گرفت ملت و دولت ازو طراز و بها
بیک بدن بیکی دم بصد هزار مکان
صحیح بود و سقیم و اسیر بود و رها
یک از نوافل او گر بجن و انس دهند
نخست شیطان گردد زجمله سعدا
نمود چون ره درگاه کبریائی طی
سلیل او زشرف شد به خلق راهنما
ملاذ باطن و ظاهر محمد باقر
که علم اول و آخر ازوست کام روا
گر از محیط علومش نمی بخاک رسد
بجای سبزه همی علم روید از غبرا
بر درایت او اسم خود نمیداند
ابوالبشر که ز داور فراگرفت اسما
ببار گاهش عیسی که جان بموتی داد
وجود خویش نیارد شمرد از احیا
چو زد زفرش لوایش بعرش رحمانی
مهین سلاله اش از مهر برفراخت لوا
ستوده جعفر صادق که از تراکم صدق
زنند بردرش افلاک کوس صدقنا
بنزد حکمت او کز خرد گرفته سبق
شود شمرده فلاطون زجرگه سفها
جزای هیچ گنه کار نیست غیر از خلد
ثواب یک عملش بخشد ار بروز جزا
ببوستان جنان چون فزود پیرانه
بدین گل چمنش گشت بوستان پیرا
خجسته موسی کاظم که با تحمل وی
زخر موسی برهد کلیم و از صعقا
چنان حلیم که گر حلم او بر آب نهند
هزار باره بچربد بصخره صما
برتبه موسی طور محمدیست ولیک
زخصم فرعون آسا بکام اژدها
رضای حق چو باحضار او گرفت قدر
سپرد ملک امامت بپور خویش رضا
خدیو طوس و انیس نفوس و شمس شموس
که برق گنبدش از چشم مهر برده ضیا
هوای کوی وی ار در بشیر پرده وزد
زرعب پرده شیر فلک درد بهوا
کس ار بآتش دوزخ فرا دمد نامش
خضر نیاوردش فرق کرد از آب بقا
نهفت چهره بیک ره چو از سرای سپنج
بشش جهت نهمین شاه گشت چهره گشا
محمد تقی متقی امام جواد
که شد خلیل ورا ریزه خوار خوان عطا
در آن مقام که او گردد از جلال مقیم
کند ز مصطبه اش جان کعبه کسب صفا
سکوت زاده اکثم ازو عجب نبود
عجب بود که گمان کرد خویش را دانا
مخالفش کند ارتن زصور اسرافیل
برون نیاید ازو روز حشر نیز صدا
بطوف کعبه کویش دو صد چو ابراهیم
بجای میش کند خویش را بلا به فدا
ندای حق چو شنفت و بجان اجابت کرد
بسوی حق پسرش خلق را نمود ندا
یگانه اختر برج شرف علی نقی
کش از جمال بود افتخار هر دو سرا
محامد رسل اندر بر مفاخر او
چو پر سایه مرغان بنزد فر هما
چنان بپاکی او روح پارسایان مات
که در شمایل خورشید دیده حربا
چو از معسکر غیبی نواخت کوس شهود
کمند کین شد از او رگ بگردن خصما
بیک فقیر بصد شرم بسپرد کرمش
بهشت و کوثر و طوبی جهان و ما فیها
غطای کاخ حق او را چو گشت حایل روی
ز روی حق خلف وی نمود کشف غطا
سراج دین حسن عسکری که طلعت اوست
ز نور هادی صد همچو خضر از ظلما
اگر که نام وی آصف نمی سرود هنوز
سریر بلقیس افتاده بد بشهر سبا
و گر نبود سلیمان بظل رایت او
گذشته از دیو از وی گریخت باد صبا
بگرد او دوران دوایر هستی
بدان مثال که گردد بگرد قطب رحا
برد مشیت اوگر تالف از ذرات
زخلوت دل وامق برون چمد عذرا
فلک چو کوکب دور خلافتش فرسود
بجای ماند از او کوکبی فلک فرسا
وجود حجت حق صا حب الزمان کز قدر
حدوث یافت بدور وی از قدم ملجا
هرآن جلالت کز انبیاست او مالک
هرآن کرامت کز اولیاست او دارا
بوقت وقعه کفار عسکری شوکت
گه کرم نقوی همت و جواد سخا
فضایلش رضوی حلم موسوی لیکن
زصدق جعفر و از علم باقرش کالا
بزهد سید سجاد و از کمال همم
حسین برده بسجاده اش عطیه وفا
حسن شمایل و اخلاق فاطمی عصمت
علی شجاعت و اشفاق و مصطفی سیما
خدای حشمت و فر بلکه از شکوه گهر
چو ذات پاک خدا را دو فرد بیهمتا
درین چهارده گر نیک بنگری نبود
فزون زیک تن و آن تن برون ز بار خدا
تعینات بدریا حجاب شد ورنه
چو ژرف درنگری نیست قطره جز دریا
شه سپهر سریرا یکی به جیحون بین
که شد زمدحت تو تاج تارک شعرا
مرا چو قافیه ام شایگان نعیمی بخش
که جز برای تو نایم بغیر چامه سرا
همیشه تا که طبایع زعکس بر واقع
ز کارها ی خدا نی رود بچون و چرا
خطای عزم صدیق تو از سپهر صواب
صواب حزم عدوی تو از ستاره خطا

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سپاس آنکه بروی زمین و پشت سما
بود بذات وصفت هم نهان و هم پیدا
هوش مصنوعی: شکرگزار کسی هستیم که در زمین و آسمان حضور دارد، و ذات او هم در مخفی و هم در آشکار به خوبی شناخته می‌شود.
سما و ارض پر از وی ولی لطیف چنان
که ره نبرده بدو خلق ارض و اهل سما
هوش مصنوعی: وجود خداوند همه جا را فرا گرفته است و به قدری لطیف است که هیچ‌یک از موجودات زمین و آسمان نمی‌توانند به طور کامل به او دست یابند.
درون و بیرون همچون فروغ اندر سنگ
نهان و پیدا همچون گلاب از مینا
هوش مصنوعی: درونی و بیرونی انسان‌ها همانند نوری است که درون سنگ وجود دارد؛ این نور هم پنهان است و هم نمایان. همچنین، وجود انسان مانند گل گلاب است که از دانه‌های مینا بیرون می‌آید و خود را نشان می‌دهد.
گر از طریقی بیگانه ایم ما با او
بصد هزار طریق آشناست او با ما
هوش مصنوعی: اگر ما از راهی ناآشنا هستیم، او با صد هزار راه به ما آشناست.
کند حدیث ولیکن نه پیش از آن خاموش
بود خموش ولیکن نه قبل از آن گویا
هوش مصنوعی: گفتن داستانی را آغاز می‌کند، اما پیش از این سکوت کرده بود. او به حرف می‌آید، اما نه قبل از آنکه خاموش باشد.
خفای او را سبقت ندیده است ظهور
ظهور او را قدمت ندیده است خفا
هوش مصنوعی: خفا بودن حقیقت او هیچ‌کس نتوانسته است پیشی بگیرد؛ و ظهور او نیز با قدمت و زمان، قابل مقایسه نیست.
شگفت نی که شد اینسان دریده جامه او
شگفت اینکه جز او نی بجامه اشیا
هوش مصنوعی: عجب نیست که جامه‌اش اینگونه پاره شده است، عجب این است که جز او چیزی در جامه اشیا وجود ندارد.
چنان ز ساغر توحید او رسل بیخود
که در دو کون نبینند جز یگانه خدا
هوش مصنوعی: چنان مستی از جرعه توحید تو بر دلها مسلط شده که در این دو جهان هیچ‌چیز دیگری جز خداوند یگانه مشاهده نمی‌شود.
خصوص قائد یثرب محمد محمود
که گشته است سیه پوش هجرتش بطحا
هوش مصنوعی: این بیت به شخصیت پیامبر اسلام، محمد (ص)، اشاره دارد و به خصوصیت‌های او در زمانی که به یثرب (مدینه) هجرت کرد، پرداخته است. در اینجا، لطف و عظمت او در لباس سیاه و در مکان مقدس بطحا که مربوط به زمان هجرت اوست، برجسته شده است. به طور کلی، این متن به مقام و شخصیت والای پیامبر و تأثیر هجرتش بر مسلمانان اشاره دارد.
بمحضری که نهد پا زمهر بر سر تخت
یک از رسل ندهد امتیاز سر از پا
هوش مصنوعی: وقتی کسی پا بر زمین می‌گذارد و بر تخت می‌نشیند، هیچ فرقی بین یک پیامبر و سایر افراد وجود ندارد.
پیمبران را تکلیف حق شناسی اوست
که در شناخت حق نی جز او بکس ما را
هوش مصنوعی: وظیفه پیامبران این است که حق را بشناسند و تنها او را به عنوان حقیقت مطلق در نظر بگیرند و به شناخت و گزینش غیر او نپردازند.
زعشق عارض چون صبحش از شب معراج
هنوز روی نجوم فلک بود بقفا
هوش مصنوعی: از عشق رخِ او مانند صبح که هنوز از شب بالا آمده، چهره‌های ستارگان آسمان در پس او هستند.
خرد به لجه اعجازش ار شود غواص
چو قوم نوح فنایش گرو برد ز بقا
هوش مصنوعی: اگر خرد مانند غواصان در عمق دریاهای شگفت‌انگیز وجود خداوند فرو رود، مانند قوم نوح، که در خطر فنا بودند، او نیز به سوی بقا و جاودانگی حرکت خواهد کرد.
کدام معجز ازین بیشتر که همچو علی
گزید بیعت او را بدان شکوه و علا
هوش مصنوعی: کدام معجزه بزرگتر از این وجود دارد که علی (علیه‌السلام) با آن ویژگی‌های برجسته و عظمت خود، بیعت او را پذیرفته است؟
شهی که زآتش عشقش هزار همچو کلیم
فتاده اند ارنی گو بسینه سینا
هوش مصنوعی: پادشاهی که به خاطر عشقش هزاران مانند کلیم (موسی) به آتش افتاده‌اند، بگو که در قله سینا خود را به من نشان بده.
بموسی ارنه بخذها ولا تخف زد بانگ
ربود گوی زفرعون از هراس عصا
هوش مصنوعی: موسی به خداوند اطمینان کن و نترس، چرا که صدای ربودن فرعون را تو با عصا خواهی شکست.
ز ارتقای نبی برفلک مبرهن شد
که مرتضی بدمی از خدا نبوده جدا
هوش مصنوعی: از بالا رفتن نبی بر آسمان مشخص شد که مرتضی هیچ‌گاه جدا از خداوند نبوده است.
صفات ایزد با ذات او بتوام زاد
ندیده طنطنه امهات را آبا
هوش مصنوعی: ویژگی‌های خداوند با وجود او به طور طبیعی وجود دارد و این صفات مانند اصل و ریشه‌ای هستند که هرگز زایش نیافته‌اند.
براستی اگر آدم بدی بمردی وی
پدید کی شدی او را زجنب چپ حوا
هوش مصنوعی: واقعاً اگر انسانی بدکار بمیرد، او از دست چپ حوا به وجود می‌آید.
کسش موازن مردانگی نگشت مگر
بتول عذرا ام الائمه النقبا
هوش مصنوعی: هیچ‌کس به مقام و ارزش مردانگی نرسید، مگر اینکه بتول، عذرا، مادر امامان بزرگ، باشد.
مهی که نا شده طالع خدیجه را از برج
زکردگار مثل بد بزهره زهرا
هوش مصنوعی: ماه که طلوع کرده، نشان از سرنوشت خدیجه دارد و این مانند زهره (سیاره) است که با زیبایی خود به درخشندگی می‌آید.
بمحفل اسد الّله چو گشت چهر افروز
زخور ببرج اسد موج زد عرق زحیا
هوش مصنوعی: در جمع پرشور و شوقی که در حضور شیر خدا بود، چهره‌ای درخشان و تابناک به نمایش درآمد و از تابش آفتاب در مرتفع‌ترین برج، رطوبتی از زندگی به وضوح نمایان شد.
بدان مثابه مصفاست لوح عصمت وی
که سرنوشت ورازهره نی بکلک قضا
هوش مصنوعی: بدان که مانند شفافیت و روشنی لوحی است که عصمت و پاکی او را منعکس می‌کند، و سرنوشت و اسرار او به‌طور کامل تحت تأثیر قضا و قدر قرار دارد.
عفاف او زند اربارگه بزیر فلک
دعای هیچ نبی ننگرد ره بالا
هوش مصنوعی: عفت او در مقام خود بسیار بالا و باارزش است، به طوری که هیچ دعای پیامبری نمی‌تواند او را به جایگاه بالاتری برساند.
همین بمدحت او بس که عرش را برگوش
دو گوشواره زوج ویست زیب افزا
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عظمت خداوند اشاره دارد. اینکه فقط ستایش و مدح او کافی است زیرا عرش (مکانی که فرشتگان در آن قرار دارند) با زیبایی گوشواره‌هایی که در دو طرف آن آویزان است، تزیین شده و این گوشواره‌ها نماد جلال و عظمت الهی هستند. به عبارت دیگر، زیبایی خداوند به حدی است که ستایش و تمجید از او کار بس بزرگی است و خود نشان‌دهنده عرش و عالم بالا می‌باشد.
یکی حسن که بلی گفت درجواب الست
یکی حسین که زد از الست جام بلی
هوش مصنوعی: یک نفر به فرشته‌ای گفت که «بله» و او را با حسن معرفی کرد، و دیگری پاسخ «بله» را با شور و شوق نشان داد و او را به حسین تشبیه کرد که از جام «بله» نوشید.
هماره این یک از وصل ذوالمنن باقی
همیشه آن یک در راه لایزال فنا
هوش مصنوعی: همیشه این یک وصل و ارتباط با رحمت جاودانی وجود دارد، و در این مسیر نامتناهی، آن یک ارتباط همیشگی باقی می‌ماند.
شد این باعدا آمیخته پی احباب
شد آن ز احباب انگیخته سوی اعدا
هوش مصنوعی: این مسافت و جدایی بین دوستان، حالا به خاطر دشمنان و خصومت‌ها به هم پیوسته شده است. آنچه که باید از دوستان به خاطر آنها دوری می‌کرد، اکنون به سمت دشمنان کشیده شده است.
ز نهی ایزد این را ز دشمنان تحذیر
بامر یزدان آن را بدشمنان اغرا
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی هشدار درباره‌ی دشمنان است. در آن گفته شده که خداوند انسان‌ها را از خطرات و تهدیدات دشمنان آگاه کرده و به آن‌ها توصیه شده که هوشیار باشند و تحت تأثیر آن‌ها قرار نگیرند. در واقع، تاکید بر این است که باید مراقب دشمنان بود و از نقشه‌هایشان باخبر شد تا بتوان به خوبی از خود دفاع کرد.
ازین بخنده حواری بساحت مینو
از آن بگریه ملایک بگنبد مینا
هوش مصنوعی: از شادی حواریون در بهشت می‌خندند، اما از غم و اندوه فرشتگان، مینا به حالت گِل درآمده است.
کلیم حضرت این را نهاده گوش نوید
مسیح تربت آن را گشاده چشم شفا
هوش مصنوعی: کلیم از جانب خداوند به ما پیام آورده است که خبر شفا و نجات را به ما می‌دهد. در واقع، زمین مقدس توصیف شده و به عنوان محلی برای دریافت چشم‌پوشی و درمان شناخته می‌شود.
نه این مخالف آن و نه آن مخالف این
ولیک برنا زین پیر و پیر از آن برنا
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هیچ یک از این دو (برنا و پیر) با یکدیگر در تضاد نیستند و هر کدام از ویژگی‌های خود بهره‌مندند. برنا جوانی و تازگی دارد و پیر نیز تجربه و حکمت. در واقع، هر یک از این دو مقوله مکمل دیگری هستند و تفاوت‌هایشان به تنهایی به معنای مخالفت نیست.
بروی این متجلی مرامهای امم
زپشت آن متولد امامهای هدا
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به نمایان شدن ویژگی‌های اخلاقی و اصولی جوامع مختلف دارد که از پشت این ویژگی‌ها، امامان هدایتگر و پیشوایان ظهور می‌کنند. به عبارتی، این بیداری و تجلی، نشانه‌ای از رهبران آرمانی است که از دل جوامع پدیدار می‌شوند.
بویژه سید سجاد کز نهاد و نژاد
گرفت ملت و دولت ازو طراز و بها
هوش مصنوعی: به ویژه سید سجاد که از نسل و خانواده‌اش ملت و دولت شکل گرفته و اعتبار و ارزش خود را از او دارد.
بیک بدن بیکی دم بصد هزار مکان
صحیح بود و سقیم و اسیر بود و رها
هوش مصنوعی: وجود یک جسم و یک نفس می‌تواند در هزاران جای مختلف به حالت‌های خوب و بد، در بند و آزاد باشد.
یک از نوافل او گر بجن و انس دهند
نخست شیطان گردد زجمله سعدا
هوش مصنوعی: اگر یکی از نوافل او را انجام دهند و انس و محبت را به او بدهند، در این صورت شیطان از میان همه خوبی‌ها و سعادتها سر برآورده و فریب خواهد داد.
نمود چون ره درگاه کبریائی طی
سلیل او زشرف شد به خلق راهنما
هوش مصنوعی: چون راه رسیدن به مقام خدایی را نشان داد، او به دیگری کمک کرد تا از ویژگی‌های عالی خود به انسان‌ها راهنمایی کند.
ملاذ باطن و ظاهر محمد باقر
که علم اول و آخر ازوست کام روا
هوش مصنوعی: محمد باقر، به عنوان پناهی برای روح و جسم، دانشی از آغاز تا پایان را در اختیار دارد و در این علم، کاملاً موفق و بی‌نظیر است.
گر از محیط علومش نمی بخاک رسد
بجای سبزه همی علم روید از غبرا
هوش مصنوعی: اگر علم در محیط مناسب و مناسب پرورش نیابد، حتی در خاکی که باید سبزه و گیاه بروید، تنها غبار و بی‌حالی خواهد بود.
بر درایت او اسم خود نمیداند
ابوالبشر که ز داور فراگرفت اسما
هوش مصنوعی: انسان، به خاطر دانش و درک عظیم خداوند، نمی‌تواند خود را از هر نام و عنوانی جدا کند; چرا که همه‌ی نام‌ها و ویژگی‌ها را از داور و منبعی بالاتر دریافت کرده است.
ببار گاهش عیسی که جان بموتی داد
وجود خویش نیارد شمرد از احیا
هوش مصنوعی: ببار بشو عیسی که جان را به مرگ سپرد، ولی وجودش را نمی‌تواند از احیا محسوب کند.
چو زد زفرش لوایش بعرش رحمانی
مهین سلاله اش از مهر برفراخت لوا
هوش مصنوعی: وقتی نورش در آسمان به برکت رحمت الهی تابید، نسل او به خاطر محبت و مهربانی‌اش پرچم را به اهتزاز درآورد.
ستوده جعفر صادق که از تراکم صدق
زنند بردرش افلاک کوس صدقنا
هوش مصنوعی: جعفر صادق ستایش شده است، چرا که در آسمان‌ها به صداقت او اذعان دارند و بر درگاهش گواهی می‌دهند.
بنزد حکمت او کز خرد گرفته سبق
شود شمرده فلاطون زجرگه سفها
هوش مصنوعی: در نزد حکمت او، هر کسی که عقل خود را به کار گیرد و به دانش نزدیک شود، می‌تواند به مقام بلندی برسد. به همین دلیل، خردمندان و فلسفه‌دانان باید از افراد نادان دوری گزینند.
جزای هیچ گنه کار نیست غیر از خلد
ثواب یک عملش بخشد ار بروز جزا
هوش مصنوعی: هیچ گنهکاری جزای دیگری جز بهشت نمی‌بیند، مگر اینکه به خاطر عمل نیکش در روز حساب پاداشی به او داده شود.
ببوستان جنان چون فزود پیرانه
بدین گل چمنش گشت بوستان پیرا
هوش مصنوعی: در باغ بهشت، با افزایش عمر، گل‌های چمنش به زیبایی و طراوت بیشتری رسیده‌اند.
خجسته موسی کاظم که با تحمل وی
زخر موسی برهد کلیم و از صعقا
هوش مصنوعی: موسی کاظم که با صبر و استقامت خود، موسی را از عذاب رها می‌سازد، مانند کسی است که در سختی‌ها توانایی و وقار دارد و می‌تواند دیگران را از مشکلات نجات دهد.
چنان حلیم که گر حلم او بر آب نهند
هزار باره بچربد بصخره صما
هوش مصنوعی: چنان حلیم و بردبار است که اگر خویشتنداری‌اش را در آب بریزند، هزار بار هم که به سنگ بزند، نمی‌خورد و آرامش خود را از دست نمی‌دهد.
برتبه موسی طور محمدیست ولیک
زخصم فرعون آسا بکام اژدها
هوش مصنوعی: مقام موسی مانند مقام محمد است، اما مانند فرعون که به اژدها مانند است، باید از دشمنان خود مقابله کند.
رضای حق چو باحضار او گرفت قدر
سپرد ملک امامت بپور خویش رضا
هوش مصنوعی: وقتی که خداوند رضا را در مقام او در نظر گرفت، شأن و مقام رهبری و امامت را به فرزندش رضا اعطا کرد.
خدیو طوس و انیس نفوس و شمس شموس
که برق گنبدش از چشم مهر برده ضیا
هوش مصنوعی: خدای طوس، که همدم جان‌ها و مانند خورشید درخشان است، نوری که از گنبد او می‌تابد، حتی نور خورشید را تحت‌الشعاع قرار داده است.
هوای کوی وی ار در بشیر پرده وزد
زرعب پرده شیر فلک درد بهوا
هوش مصنوعی: دل تنگی و longing به یاد محبوبم همیشه با من است. وقتی که یاد او به سراغم می‌آید، تمامی غم‌ها و دردهایم به یکباره به یاد می‌آید و فشار بر من افزون می‌شود.
کس ار بآتش دوزخ فرا دمد نامش
خضر نیاوردش فرق کرد از آب بقا
هوش مصنوعی: اگر کسی به آتش دوزخ دچار شود، هرگز نامش خضر نخواهد بود؛ زیرا او با نجات آب بقا متفاوت خواهد بود.
نهفت چهره بیک ره چو از سرای سپنج
بشش جهت نهمین شاه گشت چهره گشا
هوش مصنوعی: در این مصرع، فردی صورت خود را پنهان کرده و از فضایی که به نام "سپنج" شناخته می‌شود خارج می‌شود. او با تغییر وضعیت، به نوعی ناپدیدی خود را کنار می‌گذارد و به جلوه‌ای جدید و قابل نمایش می‌رسد، همانند شاهی که چهره‌ای جدید و نمایان دارد. در واقع، این تصویر می‌تواند به نمادی از تغییر و ظهور دوباره اشاره داشته باشد.
محمد تقی متقی امام جواد
که شد خلیل ورا ریزه خوار خوان عطا
هوش مصنوعی: محمد تقی متقی، که امام جواد نامیده می‌شود، در مقام خود به بهشت و رحمت الهی دست یافت و به عنوان کسی که از نعمت‌های الهی بهره‌مند است، شناخته می‌شود.
در آن مقام که او گردد از جلال مقیم
کند ز مصطبه اش جان کعبه کسب صفا
هوش مصنوعی: در آن جایگاه که او از عظمت خود ساکن می‌شود، روح کعبه را از جایگاهش پاکی و زیبایی می‌بخشد.
سکوت زاده اکثم ازو عجب نبود
عجب بود که گمان کرد خویش را دانا
هوش مصنوعی: سکوت نتیجه‌ی نادانی و خاموشی است و عجیب اینجاست که انسان فکر می‌کند که خودش دانشمند و آگاه است.
مخالفش کند ارتن زصور اسرافیل
برون نیاید ازو روز حشر نیز صدا
هوش مصنوعی: زمانی که صدای صور اسرافیل به گوش رسد، کسی حریف ایستادگی در برابر آن نخواهد بود و در روز قیامت نیز صدای آن خاموش نخواهد شد.
بطوف کعبه کویش دو صد چو ابراهیم
بجای میش کند خویش را بلا به فدا
هوش مصنوعی: با عشق و ارادت به معشوق، مانند ابراهیم که جانش را فدای قربانی‌اش کرد، باید در مسیر عشق از خود گذشت و به هر قیمتی که شده او را بپرستیم.
ندای حق چو شنفت و بجان اجابت کرد
بسوی حق پسرش خلق را نمود ندا
هوش مصنوعی: وقتی ندا و صدای حق را شنید و با جان خود پاسخ داد، به سمت حق رفت و برای خلقش ندا و پیامی فرستاد.
یگانه اختر برج شرف علی نقی
کش از جمال بود افتخار هر دو سرا
هوش مصنوعی: در آسمان علم و فضیلت، علی نقی مانند ستاره‌ای درخشان است که زیبایی او، سبب افتخار دو جهان می‌باشد.
محامد رسل اندر بر مفاخر او
چو پر سایه مرغان بنزد فر هما
هوش مصنوعی: پیامبران و فرستادگان الهی در کنار مقام والای او مانند پرندگانی هستند که در سایه پر هدهدی نشسته‌اند.
چنان بپاکی او روح پارسایان مات
که در شمایل خورشید دیده حربا
هوش مصنوعی: او به اندازه‌ای پاک و پاکیزه است که روح زاهدان و پارسایان را تحت تأثیر قرار می‌دهد، تا حدی که مانند نور خورشید در دنیای آنها می‌درخشد.
چو از معسکر غیبی نواخت کوس شهود
کمند کین شد از او رگ بگردن خصما
هوش مصنوعی: وقتی که از اردوگاه غیبی صدای طنین کوس شهود به گوش رسید، کمند کین از آن جاری شد و رگ‌های دشمنان را به شدت درهم پیچید.
بیک فقیر بصد شرم بسپرد کرمش
بهشت و کوثر و طوبی جهان و ما فیها
هوش مصنوعی: یک فقیر به خاطر شرم و حیایی که دارد، بهشت و نعمت‌های الهی را به دیگران می‌بخشد و از دنیا و تمام آنچه در آن است، می‌گذرد.
غطای کاخ حق او را چو گشت حایل روی
ز روی حق خلف وی نمود کشف غطا
هوش مصنوعی: وقتی که پوشش و حجاب کاخ حقیقت بر او افتاد و مانع از رویارویی مستقیم با حق شد، البته حقایق از پشت آن پرده برای او روشن و عیان گردید.
سراج دین حسن عسکری که طلعت اوست
ز نور هادی صد همچو خضر از ظلما
هوش مصنوعی: حسن عسکری، روشنی‌بخش دین است و چهره‌اش همچون نوری می‌درخشد که به هدایت انسان‌ها کمک می‌کند. او مانند خضر، در میان تاریکی‌ها و ظلمت‌ها، راه را نشان می‌دهد و به دیگران روشنگری می‌کند.
اگر که نام وی آصف نمی سرود هنوز
سریر بلقیس افتاده بد بشهر سبا
هوش مصنوعی: اگر نام آصف به زبان نمی‌آمد، هنوز تخت بلقیس در سرزمین سبا بر زمین نافتاده بود.
و گر نبود سلیمان بظل رایت او
گذشته از دیو از وی گریخت باد صبا
هوش مصنوعی: اگر سلیمان با قدرت و حشم خود نبود، دیوان هم از او می‌ترسیدند و حتی باد صبا از ترس فرار می‌کرد.
بگرد او دوران دوایر هستی
بدان مثال که گردد بگرد قطب رحا
هوش مصنوعی: در این دنیا، چرخش و تغییرات زندگی همچون دورانی است که به دور محور خود می‌چرخد، مشابه چرخش قطب که همیشه ثابت و پایدار می‌ماند.
برد مشیت اوگر تالف از ذرات
زخلوت دل وامق برون چمد عذرا
هوش مصنوعی: اگر اراده خداوند فرصتی بدهد، ای دل خسته و غمناک، از دل تاریکی‌ها بیرون بیا و به روشنایی‌ها برو.
فلک چو کوکب دور خلافتش فرسود
بجای ماند از او کوکبی فلک فرسا
هوش مصنوعی: زمانه مانند ستاره‌ای است که نشانه قدرت و سلطنتش از بین رفته و تنها نشانه‌ای از آن باقی مانده است که خود پرچم‌دار دوران‌های پیشین است.
وجود حجت حق صا حب الزمان کز قدر
حدوث یافت بدور وی از قدم ملجا
هوش مصنوعی: وجود حجت الهی، صاحب زمان، از زمان خاصی به وجود آمده است و در دوران خود به عنوان پناهگاهی برای انسان‌ها شناخته می‌شود.
هرآن جلالت کز انبیاست او مالک
هرآن کرامت کز اولیاست او دارا
هوش مصنوعی: هر نشانه‌ی بزرگی که از پیامبران است، از آنِ اوست و هر نوع کرامتی که از اولیا به نمایش درمی‌آید، نیز متعلق به اوست.
بوقت وقعه کفار عسکری شوکت
گه کرم نقوی همت و جواد سخا
هوش مصنوعی: در زمان نبرد، ای مردان جنگی، با قدرت و شجاعت در میدان حاضر شوید و با سخاوت و نیکی، به دیگران کمک کنید.
فضایلش رضوی حلم موسوی لیکن
زصدق جعفر و از علم باقرش کالا
هوش مصنوعی: او دارای فضیلت‌هایی است که به حضرت رضا (ع) برمی‌گردد، صبر و بردباری‌اش مانند موسى (ع) است، اما راستگویی او به جعفر (ع) و علم و دانشش به باقر (ع) مربوط می‌شود.
بزهد سید سجاد و از کمال همم
حسین برده بسجاده اش عطیه وفا
هوش مصنوعی: با پرهیزگاری سید سجاد و ویژگی‌های برجسته و والا حسین، وفای او به سجاده عبادت کشیده شده است.
حسن شمایل و اخلاق فاطمی عصمت
علی شجاعت و اشفاق و مصطفی سیما
هوش مصنوعی: زیبایی‌های ظاهری و اخلاقی فاطمه، پاکی و معصومیت علی، شجاعت و محبت او، و همچنین ویژگی‌های خاص پیامبر را توصیف می‌کند.
خدای حشمت و فر بلکه از شکوه گهر
چو ذات پاک خدا را دو فرد بیهمتا
هوش مصنوعی: خداوندی که عظمت و زیبایی او بی‌نظیر است، مانند ذات پاک خودش دو چیزی را ندارد که به یکدیگر شبیه باشند.
درین چهارده گر نیک بنگری نبود
فزون زیک تن و آن تن برون ز بار خدا
هوش مصنوعی: اگر در این چهارده نکته دقیق بنگری، می‌بینی که هیچ چیز بیشتر از یک بدن نیست و این بدن نیز به بار خداوندی خارج از خود وابسته است.
تعینات بدریا حجاب شد ورنه
چو ژرف درنگری نیست قطره جز دریا
هوش مصنوعی: موجودات و پدیده‌ها مانند حجاب‌هایی هستند که ما را از درک حقیقت عمیق‌تر باز می‌دارند. اگر به عمق مسائل بنگریم، خواهیم دید که هیچ قطره‌ای به جز دریا وجود ندارد؛ یعنی همه چیز جزئی از یک حقیقت بزرگ‌تر است.
شه سپهر سریرا یکی به جیحون بین
که شد زمدحت تو تاج تارک شعرا
هوش مصنوعی: پادشاه آسمان‌ها، در جیحون نگاهی بیفکن که به‌خاطر ستایش تو، شاعرها بر سر خود تاج گذاشته‌اند.
مرا چو قافیه ام شایگان نعیمی بخش
که جز برای تو نایم بغیر چامه سرا
هوش مصنوعی: مرا مانند قافیه‌ای زیبا هدیه‌ای بده، چرا که فقط برای تو می‌خوانم و جز برای تو شعر نمی‌سرایم.
همیشه تا که طبایع زعکس بر واقع
ز کارها ی خدا نی رود بچون و چرا
هوش مصنوعی: همیشه رفتار و سرشت انسان‌ها نمی‌تواند از واقعیت کارهای خدا دور باشد، پس باید درک کرد که هر چیزی علتی دارد و نباید تنها به نتیجه‌ها نگاه کنیم.
خطای عزم صدیق تو از سپهر صواب
صواب حزم عدوی تو از ستاره خطا
هوش مصنوعی: خطای اراده درست تو از آسمان خطای برگزیدگی است و اشتباه حریف تو مانند اشتباه ستاره‌ای در آسمان است.