گنجور

شمارهٔ ۱۰۳ - وله

ای کز دو چهر غیرت یک بوستان گلی
از گل گذشته گاه طرب به ز بلبلی
نادر به کف فتد چو توئی کز جمال و صوت
هم با نوای بلبل و هم با رخ گلی
روز شکار با دوش باز جره
وقت خمار با اثر ساغر ملی
مانی به سرو و ماه ولی سرو و مه نه‌ای
کز قد و رخ به سرو و مه اندر تطاولی
ماهی ولیک ماه شکر پاش پاسخی
سروی ولیک سرو سمن بوی کاکلی
از جور خویشتن به من اندر تعمدی
وز میل من به خویشتن اندر تجاهلی
با دل چه گفته‌ای که همی در تصوری
با جان چه کرده‌ای که همی در تخیلی
پنهان ز من مگر تو به دل در شدایدی
مخفی ز من مگر تو به جای تدللی
بر هرچه روی میکنم اندر برابری
در هرچه رای میزنم اندر تعقلی
در چشم من ستاده چو عکس صنوبری
در مغز من نشسته چو بوی قرنفلی
جانا مگر به چشم و سر ما مواظبی
ترکا مگر به جان و تن ما قراولی
هنگام هجر غارت دل چون تطیری
ایام وصل راحت جان چون تفالی
بر یاد سوسن از چه همی در ترانه‌ای
بر بوی سنبل از چه همی در تغزلی
بنمای خط که خود تو به از کشت سوسنی
بگشای مو که خود تو به از باغ سنبلی
در میگساری از بر من دور شو که من
پندارمت ز لطف برای تنقلی
گاهِ شکار در بر من بازآ که من
می‌بینمت ز خوی قوی پنجه طغرلی
پرکبرتر بایوان از شاه خلخی
مغرورتر به میدان از گرد زابلی
تاجت ز مشک او فر و تختت ز سیم ناب
سخت ای پسر تو صاحب جاه و تمولی
یاد آیدت که گفتم رای به ری خطاست
رو جای کن بجی گر از اهل توکلی
نشنیدی و رسیدی و دیدی که در عجم
کس نیست چون امیر عرب مصطفی قلی
ای برتر و مهین تر سردارهای شاه
کز فره چرخ چاکر و انجم یساولی
اندر دل حبیب تمامی سکونتی
در خاطر حسود به کلّی تزلزلی
از اختران ز بخردی اندر تقدمی
با آسمان ز مرتبت اندر تقابلی
بنهاده در مسیل حوادث هزار سد
بربسته بر شطوط نوائب دو صد پلی
تا قرص مهر نطع فلک را دهد فروغ
بیند فلک به خوان ظفر در تناولی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای کز دو چهر غیرت یک بوستان گلی
از گل گذشته گاه طرب به ز بلبلی
هوش مصنوعی: ای کسی که با چهره‌ی غیرت خود، مانند گل‌ها، زیبایی و طراوت را به دنیا هدیه می‌دهی، گاه به شوق و شادی مانند بلبل به سراغ گلستان می‌روی.
نادر به کف فتد چو توئی کز جمال و صوت
هم با نوای بلبل و هم با رخ گلی
هوش مصنوعی: اگر شخصی چون تو به دست نادر بیفتد، کسی که هم از زیبایی و هم از صدایش همچون بلبل و گل خوشبوست، حتماً در دنیا ارزش و مقام بالایی خواهد داشت.
روز شکار با دوش باز جره
وقت خمار با اثر ساغر ملی
هوش مصنوعی: در روز شکار، با پرنده‌ای که بر دوش دارم، لحظات شاد و سرمست‌کننده را سپری می‌کنم و نشانه‌ای از شراب خوشگوار را حس می‌کنم.
مانی به سرو و ماه ولی سرو و مه نه‌ای
کز قد و رخ به سرو و مه اندر تطاولی
هوش مصنوعی: عزیز من، تو مانند سرو و ماه هستی، اما بدان که سرو و ماه در زیبایی و قامت، با تو قابل مقایسه نیستند. تو در قامت و چهره، از هر سرو و مهایی بلندتر و دلرباتر هستی.
ماهی ولیک ماه شکر پاش پاسخی
سروی ولیک سرو سمن بوی کاکلی
هوش مصنوعی: ماهی و در عین حال ماهی شیرین و خوشمزه‌است. پاسخی مانند سرو سر بلند درخت، اما در عوض، سرو سمن بویی چون گلی خوش عطر دارد.
از جور خویشتن به من اندر تعمدی
وز میل من به خویشتن اندر تجاهلی
هوش مصنوعی: از درد و رنجی که خودم به وجود آورده‌ام، به عمد به سراغ من آمده‌ای و از میلم به خودم به عمد بی‌توجهی می‌کنی.
با دل چه گفته‌ای که همی در تصوری
با جان چه کرده‌ای که همی در تخیلی
هوش مصنوعی: با دل چه کردی که همواره در خیال هستی؟ با جان چه کرده‌ای که در توهّم غرق شده‌ای؟
پنهان ز من مگر تو به دل در شدایدی
مخفی ز من مگر تو به جای تدللی
هوش مصنوعی: تنها تویی که در سختی‌ها پنهان نمی‌مانی و همیشه در کنار من هستی. تویی که در شرایط دشوار هم به من آرامش می‌دهی و دلگرمی می‌بخشی.
بر هرچه روی میکنم اندر برابری
در هرچه رای میزنم اندر تعقلی
هوش مصنوعی: هر کجا که نگاه می‌کنم، چیزی برای مقایسه وجود دارد و هر گاه که درباره موضوعی فکر می‌کنم، تحلیلی در ذهنم شکل می‌گیرد.
در چشم من ستاده چو عکس صنوبری
در مغز من نشسته چو بوی قرنفلی
هوش مصنوعی: عکس یک درخت کاج در چشمان من قرار دارد و بوی گل میخک در ذهن من جا گرفته است.
جانا مگر به چشم و سر ما مواظبی
ترکا مگر به جان و تن ما قراولی
هوش مصنوعی: ای جانا، آیا تو مراقب چشمان و سرما هستی؟ آیا ترک‌ها به جان و تن ما آسیب نخواهند رساند؟
هنگام هجر غارت دل چون تطیری
ایام وصل راحت جان چون تفالی
هوش مصنوعی: در زمان جدایی، دل در anguish و پریشانی است، همان‌گونه که در زمان وصال، آرامش جان مانند آفرینش دوباره است.
بر یاد سوسن از چه همی در ترانه‌ای
بر بوی سنبل از چه همی در تغزلی
هوش مصنوعی: به یاد گل سوسن چرا در ترانه‌ای حرف می‌زنید و از بوی سنبل چرا در شعر عاشقانه‌ای سخن می‌گویید؟
بنمای خط که خود تو به از کشت سوسنی
بگشای مو که خود تو به از باغ سنبلی
هوش مصنوعی: با نگاهی به زیبایی و شگفتی‌های طبیعت، می‌گوید که زیبایی تو و حضور تو بر دیگر زیبایی‌ها برتری دارد. تو به تنهایی می‌توانی جلوه‌گر زیبایی باغ باشی و نیازی به دیگر گل‌ها نیست.
در میگساری از بر من دور شو که من
پندارمت ز لطف برای تنقلی
هوش مصنوعی: در میگساری، دور از من باش که فکر نکنم به خاطر لطف توست که می‌خواهی از من فاصله بگیری.
گاهِ شکار در بر من بازآ که من
می‌بینمت ز خوی قوی پنجه طغرلی
هوش مصنوعی: بیا و گاه و بیگاه به نزد من بیا، زیرا من همیشه تو را خواهی دید. من به خاطر تو از قدرت و توان خود می‌گذرم، مانند طغری که در جستجوی شکار است.
پرکبرتر بایوان از شاه خلخی
مغرورتر به میدان از گرد زابلی
هوش مصنوعی: بهتر و بزرگ‌تر از خود را در میدان می‌بیند و از خود راضی‌تر از دیگران است.
تاجت ز مشک او فر و تختت ز سیم ناب
سخت ای پسر تو صاحب جاه و تمولی
هوش مصنوعی: ای پسر، تو دارای مقام و ثروت زیادی هستی، تاجت از مشک خوشبو و تختت از سیم خالص است.
یاد آیدت که گفتم رای به ری خطاست
رو جای کن بجی گر از اهل توکلی
هوش مصنوعی: یادته که گفتم فکر به ری اشتباهه؟ بهتره توکلی‌ها رو رها کنی و جای دیگه‌ای رو انتخاب کنی.
نشنیدی و رسیدی و دیدی که در عجم
کس نیست چون امیر عرب مصطفی قلی
هوش مصنوعی: تو اطلاعی نداشتی و به سرزمین عجم رسیدی و دیدی که در میان آنها کسی وجود ندارد که به اندازه امیر عرب، مصطفی قلی، بزرگ و با عظمت باشد.
ای برتر و مهین تر سردارهای شاه
کز فره چرخ چاکر و انجم یساولی
هوش مصنوعی: ای فرماندهان بلندمرتبه و بزرگتر از دیگران، که به‌خاطر برکت و نعمت‌هایی که از آسمان نازل می‌شود، به خدمت این شاه درآمده‌اید.
اندر دل حبیب تمامی سکونتی
در خاطر حسود به کلّی تزلزلی
هوش مصنوعی: در دل محبوب، همه آرامش‌ها وجود دارد، اما یاد حسود باعث ایجاد ناامنی و بی‌ثباتی می‌شود.
از اختران ز بخردی اندر تقدمی
با آسمان ز مرتبت اندر تقابلی
هوش مصنوعی: در میان سیاره‌ها و ستارگان، با درایت و خرد در برتری خود، در آسمان با همتایانش در تعارض و چالش قرار دارد.
بنهاده در مسیل حوادث هزار سد
بربسته بر شطوط نوائب دو صد پلی
هوش مصنوعی: در مسیر حوادث، هزاران مانع و سد ایجاد شده که بر روی جریانات مشکلات و دشواری‌ها، صدها پل ساخته است.
تا قرص مهر نطع فلک را دهد فروغ
بیند فلک به خوان ظفر در تناولی
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید در آسمان می‌درخشد و نور خاصی به آسمان می‌بخشد، آسمان به صدایی شاداب و پیروزمندانه برای جشن و سرور می‌پردازد.