گنجور

شمارهٔ ۱۰۱ - در تهنیت عید قربان

خلیل ار کرد قربانی به عید از امر یزدانی
مرا باشد خلیلی کش هزاران عید قربانی
خلیل ار کعبه را بر در همی از شوق سودی سر
مرا باشد خلیلی کش نماید کعبه دربانی
خلیل ار جانب شیطان به بطحا گشت سنگ افشان
خلیل من به زلف آراسته آئین شیطانی
گز از ابن السبیل انباشتی کوی خلیل الله
بود کوی خلیل من مطاف عرش رحمانی
خلیل از بت نزد گر دم خلیل ار بت شکست از هم
بود روی خلیل من ز بت چون نقشه مانی
اگر سوی خلیل الله نبود اقبال نمرودی
کند نمرود بر خوان خلیل من مگس رانی
الا فرخ خلیل من کت اندر چهر مینوون
همی سازد گلستان آذری آذر گلستانی
همایون عید اضحی گشت و ما را جز سر کویت
حرم بیت الحرامست و صفا زندان ظلمانی
مرا بیت الله است آنجا که باشد چون تو را مأوی
که در تو وصف ذاتی هست و در وی وصف عنوانی
سرایت کعبه رخسارت صفا چاه ذقن زمزم
دو گیسو حلقه دل ناسک خرد در حلقه جنبانی
زمین گر نایدت باور یکی سوی حرم بگذر
که تا دارند خلقی کعبه را بر زاهد ارزانی
تو در کوی منی با این صفا گر برفروزی رخ
حرم را حاج دو بینند روحانی و جسمانی
تو در بطحا بدین خوبی فرازی گر ز قد طوبی
برد خار مغیلان اعتدال از سرو بستانی
تو در مشعر بدین مشرب گشائی گر به خنده لب
شود ریگ بیابان غیرت لعل بدخشانی
تو گر در خانه یزدان نمائی عارض تابان
صمد جویان صنم گویان بگردند از مسلمانی
اَلا نمرود طینت مه که چهرت زد به آذر ره
خلیل‌آسا مرا زین عید کن بر عیش مهمانی
بکش عجل سمین تن برای جبرئیل جان
که با تسویل نفسانی نگنجد راز یزدانی
ترا آسایش تن تا، که از آرایش جان به
نه بهر از کعبه خواهی برد نه از اسرار دِیْرانی
مدان دین خواندن قرآن که خواند از ما فزون عثمان
ز سلمان فرق بسیار است تا استاد سلمانی
بلی بر نقش انسان دل منه رو نفس انسان شو
که خاتم را اثر نی جز در انگشت سلیمانی
شتر با عمر اندک در، به هر سالی گذارد حج
ولی از حاج نبود چون ندارد روح انسانی
درون تا سرد باشد ازسقم یا زازد یاد غم
برون گر می نیاید از فروغ مهر نورانی
برو جان گرم کن زایمان که تا برهد تن از نیران
که دل گر سرد باشد بر بدن بار است بارانی
نگفت ایزد نیابی هیچ جز بر ذکر من گویا
در اشیا هرچه بینی پست و بالا قاصی و دانی
ترا تفریق آن و این بر آن دارد مثل کز کین
بری انجیل در اسلام و قرآن نزد نصرانی
جهان را بین همه زیبا چه از خار و چه از دیبا
مگو کاین شوخ کنعانست یا آن شیخ صنعانی
نه دل بربند در انسان نه رخ برتاب از حیوان
که کس نز عاقبت آگاه و نز توفیق ربانی
مگر قطمیر نگرائید از سجین به علیین
مگر بلعم نبد نورانی و گردید نیرانی
بسان میرکو فطرت که وحدت بیند از کثرت
نه فانی خواهد از باقی نه باقی جوید از فانی
براهیم خلیل الله فلک خنگ و ملک اسپه
که رست از بخردی صد ره ز اجرامی و ارکانی
یگانه داور اکمل ز هفت اختر به رخ اجمل
که هست از صادر اول فروزان جلوه ثانی
امیری کز هنرمندی در آفاقش خداوندی
جهان از وی به خرسندی چو ممسک از زر کانی
فِتن با عدل او مهمل ظَلَم با رای او مختل
دل صافش نماید حل مشاکل را بآسانی
حوادث در علو رایت اجلالش آن بیند
که دید اندر درفش کاویان ضحاک علوانی
چه باک ابطال جیشش را گر از گردون ببارد خون
چه پروا اهل ساحل را اگر دریاست طوفانی
به دشمن رعب او آنسان نماید کم سر و سامان
که عمرو لیث را آهنگ اسمعیل سامانی
الا ای چشم آذربایجان کز یمن اقبالت
برد از خاک تبریز آبرو کحل سپاهانی
به یزدی خیلت ار داور ایالت داد غم مسپر
کز اول داشت موسی بر شعیبی گله چوپانی
رسد وقتی که جیش عیش بخش طیش فرسایت
زنند از خاک بر افلاک کوس از تنگ میدانی
بمان فیروز و فرخنده که تا از تخت پاینده
کند گردون گردنده به کویت کاسه گردانی
بمان با ایزدی فره همی در دولتی فربه
که تا یابد وجوب امر تو ذرات امکانی
ترا زالفاظ گوناگون صفات جانفزا بیرون
که ادراک معانی نی بیانی هست وجدانی
چنان از پاکی گوهر به عدل آراستی کشور
که از دوران تو نیرو، گرفت اشغال دیوانی
تو کروبی نژاد آن بزم را کز مقدم آرائی
ملک گر از فلک آید بود غول بیابانی
نه تنها فردی از اقران چو در چنگیزخان قاآن
که چون ماهی در انجم در رجال ظل سلطانی
ز اعیان ظل سلطان زید قدره برگزیدت زان
که دیدت بهر خود به از برادرهای اعیانی
نه تو در کار او کاهل نه او در خیر تو ذاهل
دو تن یک پیشه و یک دل به تدبیر جهانبانی
امیرا بنده‌ات جیحون که طبعش از محیط افزون
نگر کاندر مدیحت ریخت گوهرهای عمانی
بس از استبرقی خلعت مرا آراستی طلعت
همم بزم بهشت آئین همم دلدار غلمانی
مبیناد آسمان آنگه که من جز اندر این خرگه
به ممدوحی دگر بوسم زمین در تهنیت رانی
الا تا صبح عید از که نماید رخ برد اندُه
ترا بر کعبه ماند بیت از ستوار بنیانی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خلیل ار کرد قربانی به عید از امر یزدانی
مرا باشد خلیلی کش هزاران عید قربانی
هوش مصنوعی: اگر خلیل به عنوان قربانی از دستور خداوند دور باشد، من هم باید خلیلی باشم که هزاران عید قربانی را تجربه کرده‌ام.
خلیل ار کعبه را بر در همی از شوق سودی سر
مرا باشد خلیلی کش نماید کعبه دربانی
هوش مصنوعی: اگر خلوت کعبه را خلیل برای من ظاهر کند، از شوقی که دارم، سرم را پیش او می‌گذارم و او می‌تواند کعبه را برای من دبیری کند.
خلیل ار جانب شیطان به بطحا گشت سنگ افشان
خلیل من به زلف آراسته آئین شیطانی
هوش مصنوعی: اگر خلیل (حضرت ابراهیم) در دشت بُطعای (بطم) به وسوسه‌های شیطانی گرفتار شد و سنگ‌افشان گردید، من در عوض به زلف آراسته و زیبایی‌های ظاهری توجه دارم که نشان‌دهنده آیین شیطانی است.
گز از ابن السبیل انباشتی کوی خلیل الله
بود کوی خلیل من مطاف عرش رحمانی
هوش مصنوعی: اگر از راهی که در آن نمی‌کوشی لذت ببری، بدان که مسیر تو به سوی خداوند است و آن مکان، فضایی مقدس و آرامش‌بخش است که نزد خلیل (ابراهیم) وجود دارد. اینجا، محور اتصال به عرش الهی و رحمت بی‌پایان است.
خلیل از بت نزد گر دم خلیل ار بت شکست از هم
بود روی خلیل من ز بت چون نقشه مانی
هوش مصنوعی: خلیل از بت به دور است و به دوری خود افتخار می‌کند. نمای خلیل از بت شکسته و دیگر نمی‌تواند به آنجا نگاه کند، چرا که مانند الگویی زیبا از آن فاصله گرفته است.
اگر سوی خلیل الله نبود اقبال نمرودی
کند نمرود بر خوان خلیل من مگس رانی
هوش مصنوعی: اگر به سمت خلیل الله نمی‌بود، نمرود هم به سوی خیر و سعادت نمی‌رفت. پس نمرود باید از برکات و فضائل خلیل آگاه شود و مانند او رفتار کند. به جای این‌که درگذشت نمرود را تحسین کند، بهتر است که خود را در مسیر هدایت قرار دهد.
الا فرخ خلیل من کت اندر چهر مینوون
همی سازد گلستان آذری آذر گلستانی
هوش مصنوعی: ای فرزند خلیل، تو مانند گلستانی زیبا در چهرهٔ آسمانی می‌درخشی و به وجودت زندگی و زیبایی می‌بخشی.
همایون عید اضحی گشت و ما را جز سر کویت
حرم بیت الحرامست و صفا زندان ظلمانی
هوش مصنوعی: روز عید قربانی فرا رسید و ما جز در کنار درگاه خانه خدا جایی نداریم و صفا برای ما تبدیل به زندانی تاریک شده است.
مرا بیت الله است آنجا که باشد چون تو را مأوی
که در تو وصف ذاتی هست و در وی وصف عنوانی
هوش مصنوعی: آن مکان، خانه‌ی خدا برای من است که تو آنجا حضور داری، چون تو به خودی خود ویژگی‌های عالی و ذاتی داری، در حالی که آنجا تنها به عنوان یک عنوان و نام شناخته می‌شود.
سرایت کعبه رخسارت صفا چاه ذقن زمزم
دو گیسو حلقه دل ناسک خرد در حلقه جنبانی
هوش مصنوعی: چهره‌ی تو مانند کعبه است و نشان از صفای دل دارد. چاه زمزم، همچون دو گیسوی تو، حاوی سرشار زندگانی و طراوت است. دل عابد از زیبایی تو به وجد می‌آید و در حال و هوای عشق و شوق می‌چرخد.
زمین گر نایدت باور یکی سوی حرم بگذر
که تا دارند خلقی کعبه را بر زاهد ارزانی
هوش مصنوعی: اگر زمین تو را به خود نگیرد و از آن جدا شوی، به سوی حرم برو که آنجا هنوز افرادی هستند که برای زاهدان ارزش قائل‌اند و کعبه را به آن‌ها می‌دهند.
تو در کوی منی با این صفا گر برفروزی رخ
حرم را حاج دو بینند روحانی و جسمانی
هوش مصنوعی: تو در محله من با این زیبایی حضور داری، اگر تو درخشان شوی، افرادی که به روح و جسم توجه دارند، زیبایی چهره‌ی مقدس تو را خواهند دید.
تو در بطحا بدین خوبی فرازی گر ز قد طوبی
برد خار مغیلان اعتدال از سرو بستانی
هوش مصنوعی: تو در سرزمین بطحا با این زیبایی بلندی، اگر از درخت طوبی هم خار مغیلان را بربایی، اعتدال و توازن تو هنوز از سروهایی در باغ‌ها بهتر است.
تو در مشعر بدین مشرب گشائی گر به خنده لب
شود ریگ بیابان غیرت لعل بدخشانی
هوش مصنوعی: اگر در مشعر به این شیوه بپردازی، لبخند تو می‌تواند باعث شود تا ریگ‌های بیابان به رنگ لعل بدخشانی درآیند.
تو گر در خانه یزدان نمائی عارض تابان
صمد جویان صنم گویان بگردند از مسلمانی
هوش مصنوعی: اگر تو در خانه خدا چهره‌ای روشن و درخشان نشان دهی، سودجویان و بت‌پرستان از مسلمانان دور می‌شوند و آنجا را ترک می‌کنند.
اَلا نمرود طینت مه که چهرت زد به آذر ره
خلیل‌آسا مرا زین عید کن بر عیش مهمانی
هوش مصنوعی: اکنون ای معشوقه، زیبایی رویت همچون آذر روشن شده است، مرا در این عید مانند میهمانی با رفتار خلیل (ابراهیم) شاد کن.
بکش عجل سمین تن برای جبرئیل جان
که با تسویل نفسانی نگنجد راز یزدانی
هوش مصنوعی: به سرعت جان فربه خود را به سوی جبرئیل بفرست، زیرا راز خدایی در ترفندهای نفسانی جای نمی‌گیرد.
ترا آسایش تن تا، که از آرایش جان به
نه بهر از کعبه خواهی برد نه از اسرار دِیْرانی
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی اشاره دارد که آرامش جسمی تو تا زمانی پایدار است که به زیبایی و سلامت روح خود توجه داشته باشی. در غیر این صورت، ممکن است از کعبه‌، به عنوان نماد کمال و روحانیت، دور شوی و از واقعیت‌ها و اسرار زندگی غافل بمانی. به عبارت دیگر، اهمیت دادن به روح و جان، به اندازه توجه به جسم مهم است.
مدان دین خواندن قرآن که خواند از ما فزون عثمان
ز سلمان فرق بسیار است تا استاد سلمانی
هوش مصنوعی: قرآن خواندن کافی نیست و تنها خواندن آن نشانه دینداری نیست. میان کسی که به درستی آن را می‌فهمد و کسی که فقط ظاهری به خواندن آن مشغول است، تفاوت زیادی وجود دارد. همان‌طور که توانایی یک استاد سلمانی با کسی که فقط یک سلمانی ساده است، بسیار متفاوت است.
بلی بر نقش انسان دل منه رو نفس انسان شو
که خاتم را اثر نی جز در انگشت سلیمانی
هوش مصنوعی: بله، بر روی تصویر انسان، دل خود را نگزار و به ویژگی‌های انسانی توجه کن، زیرا تنها اثر انگشت سلیمان بر روی انگشت او قرار دارد و نشانه‌ای از خُودش است.
شتر با عمر اندک در، به هر سالی گذارد حج
ولی از حاج نبود چون ندارد روح انسانی
هوش مصنوعی: شتر با اینکه عمر زیادی ندارد، هر سال می‌تواند به سفر حج برود، اما این سفر برایش معنا ندارد زیرا روح انسانی ندارد.
درون تا سرد باشد ازسقم یا زازد یاد غم
برون گر می نیاید از فروغ مهر نورانی
هوش مصنوعی: تا زمانی که در درون انسان ناراحتی و سردی وجود داشته باشد، یاد غم می‌تواند در او باقی بماند. اما اگر از درون، محبت و روشنی وجود داشته باشد، این غم نمی‌تواند به بیرون راه پیدا کند.
برو جان گرم کن زایمان که تا برهد تن از نیران
که دل گر سرد باشد بر بدن بار است بارانی
هوش مصنوعی: برو و خودت را گرم کن تا بتوانی زایمان کنی، زیرا زمانی که تن از درد رنج می‌برد، اگر دل به حالت سرد باشد، بر بدن راحت نمی‌تواند باران بریزد.
نگفت ایزد نیابی هیچ جز بر ذکر من گویا
در اشیا هرچه بینی پست و بالا قاصی و دانی
هوش مصنوعی: خدای بزرگ فرمود که هیچ چیزی را جز با یاد من نخواهی یافت؛ در همه چیزهایی که مشاهده می‌کنی، حضور و غیاب و نزدیک و دور، همه به من مربوط است.
ترا تفریق آن و این بر آن دارد مثل کز کین
بری انجیل در اسلام و قرآن نزد نصرانی
هوش مصنوعی: این بیت به تفاوت بین دو واقعیت یا دو مکتب اشاره دارد و بیان می‌کند که برخی افراد با جدا کردن دو چیز مختلف، به بررسی و مقایسه آن‌ها می‌پردازند. به طور خاص، اشاره‌ای به کتبی مانند انجیل و قرآن می‌کند و به نوعی به این نکته می‌پردازد که وقتی دو مکتب دینی مختلف مقایسه می‌شوند، هر کدام از آن‌ها می‌تواند از منظر خاصی مورد بررسی قرار گیرد. در واقع، نشانه‌ای از اینکه ممکن است درک و فهم افراد از هر یک از این مذاهب به سادگی امکان‌پذیر نباشد و هر کدام به نحوی خاص و متفاوت قابل بررسی‌اند.
جهان را بین همه زیبا چه از خار و چه از دیبا
مگو کاین شوخ کنعانست یا آن شیخ صنعانی
هوش مصنوعی: به زیبایی‌های جهان توجه کن، چه گل باشد و چه خار. اینجا صحبت از زیبایی‌هایی است که ممکن است در هر چیزی وجود داشته باشد، نه اینکه بگویی این زیبایی از طرف افرادی خاص است.
نه دل بربند در انسان نه رخ برتاب از حیوان
که کس نز عاقبت آگاه و نز توفیق ربانی
هوش مصنوعی: نه به دل‌باختگی در انسان اطمینان کن و نه زیبایی‌های ظاهری حیوانات را بپذیر، زیرا هیچ‌کس از سرنوشت نهایی آگاه نیست و هیچ تقدیر الهی را نمی‌توان پیش‌بینی کرد.
مگر قطمیر نگرائید از سجین به علیین
مگر بلعم نبد نورانی و گردید نیرانی
هوش مصنوعی: آیا ممکن است بدانیم که آیا قطمیر (یکی از موجودات خداوند) از سجین به علیین صعود کرده است یا اینکه بلعم (شخصیتی که از علم و بصیرت بهره‌مند بود) به نور و روشنایی دست نیافت و در تاریکی ماند؟
بسان میرکو فطرت که وحدت بیند از کثرت
نه فانی خواهد از باقی نه باقی جوید از فانی
هوش مصنوعی: همان‌طور که نیروی اصلی طبیعت به وحدت از میان تنوع ناظر است، نه از موجودات مادی مایوس می‌شود و نه به دنبال دایمی بودن از امور مادی می‌گردد.
براهیم خلیل الله فلک خنگ و ملک اسپه
که رست از بخردی صد ره ز اجرامی و ارکانی
هوش مصنوعی: حضرت ابراهیم، خلیل خدا، با دلایل و عقل خویش بر آسمان و پادشاهی حکومت پیروز شد و از کیفرهای اجرام و عناصر رهایی یافت.
یگانه داور اکمل ز هفت اختر به رخ اجمل
که هست از صادر اول فروزان جلوه ثانی
هوش مصنوعی: یک داور بی‌نظیر وجود دارد که از میان ستاره‌ها، زیباترین و درخشان‌ترین آنهاست و از منبعی اولیه و روشن، نور و جلوه‌ای دیگر به نمایش گذاشته است.
امیری کز هنرمندی در آفاقش خداوندی
جهان از وی به خرسندی چو ممسک از زر کانی
هوش مصنوعی: شخصی که به خاطر هنر و استعدادش در جهان شناخته شده است، به اندازه‌ای باارزش و برجسته است که مانند یک خدای بزرگ در نظر مردم جلوه می‌کند و همه از او راضی و خرسند هستند، همان‌طور که یک فرد ثروتمند خوشحال از داشتن طلا و جواهراتش است.
فِتن با عدل او مهمل ظَلَم با رای او مختل
دل صافش نماید حل مشاکل را بآسانی
هوش مصنوعی: فتنه‌ها با عدالت او نادیده گرفته می‌شوند و ظلم با قدرت او نابود خواهد شد. دل پاک او می‌تواند مسائل را به سادگی حل کند.
حوادث در علو رایت اجلالش آن بیند
که دید اندر درفش کاویان ضحاک علوانی
هوش مصنوعی: حوادث و اتفاقات، در علو و شکوه پرچم بزرگ او قرار دارد و این را می‌توان در درفش کاویانی که نماد قدرت و عظمت است، مشاهده کرد.
چه باک ابطال جیشش را گر از گردون ببارد خون
چه پروا اهل ساحل را اگر دریاست طوفانی
هوش مصنوعی: چه اهمیتی دارد اگر شغالی در آسمان بخواهد خونش را بریزد؟ اهل ساحل که در کنار دریا زندگی می‌کنند، اگر طوفانی دریا را تهدید کند، نگران نخواهند بود.
به دشمن رعب او آنسان نماید کم سر و سامان
که عمرو لیث را آهنگ اسمعیل سامانی
هوش مصنوعی: بد دشمن می‌تواند به‌گونه‌ای ترس ایجاد کند که فردی مانند عمرو لیث، که در میدان جنگ شهرت دارد، احساس ناامنی و بی‌نظمی کند.
الا ای چشم آذربایجان کز یمن اقبالت
برد از خاک تبریز آبرو کحل سپاهانی
هوش مصنوعی: ای چشمان آذربایجان، که بخت و اقبال تو ما را از خاک تبریز سرافراز کرده است، تو نشانی از زیبایی و افتخار سپاهانی هستی.
به یزدی خیلت ار داور ایالت داد غم مسپر
کز اول داشت موسی بر شعیبی گله چوپانی
هوش مصنوعی: اگر خداوند حکمی برای تو در نظر دارد، نگران نباش، چون از ابتدا موسی بر شعیب نبی که چوپان بود، با مشکلاتی مواجه شد ولی در نهایت به مقام و منزلت بلندی رسید.
رسد وقتی که جیش عیش بخش طیش فرسایت
زنند از خاک بر افلاک کوس از تنگ میدانی
هوش مصنوعی: در زمانی خاص، شادی و خوشی به زندگی انسان می‌رسند و انسان از نگرانی‌ها و سختی‌ها رهایی می‌یابد. در این لحظه، صداهایی از دور به گوش می‌رسد که از چالش‌ها و مشکلات گذشته الهام می‌گیرند.
بمان فیروز و فرخنده که تا از تخت پاینده
کند گردون گردنده به کویت کاسه گردانی
هوش مصنوعی: باقی بمان خوشبخت و سرفراز که تا زمانی که دنیا در حال گردش است، تو برای او دست به دعا برمی‌داری.
بمان با ایزدی فره همی در دولتی فربه
که تا یابد وجوب امر تو ذرات امکانی
هوش مصنوعی: با خداوند بزرگ بمان و در زندگی پررونق خود پایداری کن، چرا که در این حالت، تقدیر و خواسته‌های تو به بهترین شکل محقق خواهد شد.
ترا زالفاظ گوناگون صفات جانفزا بیرون
که ادراک معانی نی بیانی هست وجدانی
هوش مصنوعی: شما از کلمات مختلفی که می‌توانند توصیف‌کننده و دلنشین باشند جدا شده‌اید، چرا که درک معانی هیچ وقت به وسیله زبان بیان نمی‌شود، بلکه تجربه‌ای درونی و حسّی است.
چنان از پاکی گوهر به عدل آراستی کشور
که از دوران تو نیرو، گرفت اشغال دیوانی
هوش مصنوعی: کشور را به گونه‌ای از پاکی و عدالت زینت داده‌ای که در دوره‌ی تو، قدرت و نیرو به اداره‌های دولتی بازگشت کرده است.
تو کروبی نژاد آن بزم را کز مقدم آرائی
ملک گر از فلک آید بود غول بیابانی
هوش مصنوعی: تو همانند فرشتگان نیستی، زیرا اگر جلال و زیبایی تو از آسمان بیفتد، مانند یک غول سرگردان و وحشتناک در بیابان خواهی شد.
نه تنها فردی از اقران چو در چنگیزخان قاآن
که چون ماهی در انجم در رجال ظل سلطانی
هوش مصنوعی: فردی که در بین هم عهدان خود به اندازه چنگیزخان دارای قدرت و نفوذ باشد، مانند ماهی در میان ستاره‌ها در میان مردان تحت سلطه‌ی یک پادشاه حکم‌فرماست.
ز اعیان ظل سلطان زید قدره برگزیدت زان
که دیدت بهر خود به از برادرهای اعیانی
هوش مصنوعی: چشم‌پوشی بر منافع شخصی و دوستی‌ها، موجب شده است که این افراد برای خود برتری بیشتری نسبت به سایرین قائل شوند، چون که توانسته‌اند با زیرکی و دقت، موانع و مشکلات را در برابر برادران خود پشت سر بگذارند.
نه تو در کار او کاهل نه او در خیر تو ذاهل
دو تن یک پیشه و یک دل به تدبیر جهانبانی
هوش مصنوعی: نه تو در کار او ناتوانی و نه او در خیر تو درمانده است. این دو نفر، یک هدف و یک دل دارند و با هم برای هدایت جهان کوشش می‌کنند.
امیرا بنده‌ات جیحون که طبعش از محیط افزون
نگر کاندر مدیحت ریخت گوهرهای عمانی
هوش مصنوعی: امیر، بنده تو جیحون است که طبیعتش از محیطش فراتر رفته است. نگاه کن که در ستایش تو، مانند مرواریدهای عمانی می‌بارد.
بس از استبرقی خلعت مرا آراستی طلعت
همم بزم بهشت آئین همم دلدار غلمانی
هوش مصنوعی: پس از اینکه با زیبایی‌های دلنشین خود مرا آراسته‌ای، در حقیقت بهشتی را برای من به وجود آورده‌ای که در آن بساط عشق و محبت گسترده است.
مبیناد آسمان آنگه که من جز اندر این خرگه
به ممدوحی دگر بوسم زمین در تهنیت رانی
هوش مصنوعی: مبادا که آسمان ببیند من هیچ‌کس دیگری را جز محبوب خود در این مکان بپرستم، چرا که در این صورت، زمین را در تحسین او می‌بوسم.
الا تا صبح عید از که نماید رخ برد اندُه
ترا بر کعبه ماند بیت از ستوار بنیانی
هوش مصنوعی: ای کاش که در صبح عید، چهره‌ات را به من نشان دهد و اندوهی که در دل دارم را برطرف کند؛ تو همچون خانه کعبه‌ای هستی که بر پایه‌ای محکم و استوار بنا شده است.