گنجور

بخش ۶۵ - غزل گفتن باربد از زبان خسرو

ز قول شاه کرد این نغمه آهنگ
که زهره از فلک زد بر زمین چنگ
سه تایی زد ز بربط این چنین زار
که شد چنگ دو تا زان نغمه افگار
چو اندر پرده بنمود این عمل را
به آوازی حزین خواند این غزل را
که ای دلبر به امیدی که داری
کامید ناامیدی را برآری
مکن زین بیش با من تندخویی
که اینها نیک نبود در نکویی
نمای از مهر چون آیینه ام رو
و زین بیشم مکش در پا چو گیسو
گشا کار دلم زان زلف مشکین
که بر عمر اعتمادی نیست چندین
گره در کار مفکن زین زیاده
که خوبان را بود ابرو گشاده
ز هجران بیش ازین در کاسه ام آش
مکن، فرصت غنیمت دان و خوش باش
بباید داوریها در نوشتن
که نیک و بد همه خواهد گذشتن
مباش امروز غافل از دل من
که بر کس نیست فردا حال روشن
بیا امروز با فردام مگدار
که خواهد بود فرداهای بسیار
بیا امروز تا تنها نباشیم
که پر فردا بود که ما نباشیم
تو را امروز تا فردا بود کی
که هر فرداش فردایی ست در پی
مجو از گردش دوران وفایی
که دوران نیستش چندان بقایی
خیال دی و فردا چیست؟ مستی
غنیمت دان درین یک دم که هستی
در آنجا دم مزن از بیش و از کم
که نبود هر دو عالم غیر یک دم
بیا این دم مرا از وصل بنواز
دمم را با دمی دیگر مینداز
میفکن در دل من خون ازین بیش
دلم را زنده گردان از دم خویش
چو دیگی پخته سازد دور ایام
نباید کرد دیگ پخته را خام
چو داری لقمه گرد سر مگردان
که راهی نیست از لب تا به دندان
بکن بر خویش سختی جهان سست
که خوش گفته ست این، آن رهرو چست
که زین دنیا گرت گردد میسر
برو مقصود خود بردار و بگدر
نبودی در جهان گر وصل جانان
نیرزیدی جهان اندیشه آن
چو گفت این باربد از قول پرویز
نکیسا را ز شیرین نغمه شد تیز
به پا بر جست و دست خوش برافشاند
به آوازی حزین این شعر برخواند

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز قول شاه کرد این نغمه آهنگ
که زهره از فلک زد بر زمین چنگ
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که با فرمان یا دستور شاه، نغمه و آهنگی به وجود آمده است که زهره، یکی از سیارات، به آرامی از آسمان بر زمین نواخته است.
سه تایی زد ز بربط این چنین زار
که شد چنگ دو تا زان نغمه افگار
هوش مصنوعی: سه نت از ساز بربط نواخته شد به قدری غمگین که صدای چنگ هم به دو بخش تقسیم شد، تحت تأثیر آن آواز دل‌انگیز.
چو اندر پرده بنمود این عمل را
به آوازی حزین خواند این غزل را
هوش مصنوعی: زمانی که این عمل در پرده نمایش قرار گرفت، به صدایی غم‌انگیز این غزل خوانده شد.
که ای دلبر به امیدی که داری
کامید ناامیدی را برآری
هوش مصنوعی: ای دلبر، با امیدی که در دل داری، می‌توانی ناامیدی را از بین ببری و به خوشحالی برسی.
مکن زین بیش با من تندخویی
که اینها نیک نبود در نکویی
هوش مصنوعی: دیگر با من بدخویی نکن، زیرا این رفتار خوب نیست و شایسته‌ی محبت نیست.
نمای از مهر چون آیینه ام رو
و زین بیشم مکش در پا چو گیسو
هوش مصنوعی: چهره‌ات درخشندگی عشق را همچون آیینه نشان می‌دهد، پس از این جلوه‌ات را کم نکن و مانند گیسوانت به زمین نچسب.
گشا کار دلم زان زلف مشکین
که بر عمر اعتمادی نیست چندین
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زلف سیاه تو آرام می‌گیرد، زیرا به عمر خود اعتمادی ندارم و نمی‌دانم چه بر سرم خواهد آمد.
گره در کار مفکن زین زیاده
که خوبان را بود ابرو گشاده
هوش مصنوعی: اگر در کارتان به دشواری برخوردید، نگران نباشید، زیرا خوبان و نیکان همیشه در موقعیت‌های خوب و مساعد قرار دارند.
ز هجران بیش ازین در کاسه ام آش
مکن، فرصت غنیمت دان و خوش باش
هوش مصنوعی: دیگر از جدایی سیر و خسته‌ام نکن، این لحظه‌ها را غنیمت بشمار و خوش باش.
بباید داوریها در نوشتن
که نیک و بد همه خواهد گذشتن
هوش مصنوعی: باید قضاوت‌ها در نوشتن به دقت صورت گیرد، زیرا همه چیز خوب و بد در نهایت فراموش خواهد شد.
مباش امروز غافل از دل من
که بر کس نیست فردا حال روشن
هوش مصنوعی: امروز نسبت به دل من بی‌توجه نباش، زیرا فردا حال هیچ‌کس روشن نیست.
بیا امروز با فردام مگدار
که خواهد بود فرداهای بسیار
هوش مصنوعی: امروز را با نگرانی درباره فردا هدر نده، چون فرداهای زیادی در انتظار تو هستند.
بیا امروز تا تنها نباشیم
که پر فردا بود که ما نباشیم
هوش مصنوعی: امروز با هم باشیم تا احساس تنهایی نکنیم، زیرا ممکن است فردا فرصتی برای ما وجود نداشته باشد.
تو را امروز تا فردا بود کی
که هر فرداش فردایی ست در پی
هوش مصنوعی: تو امروز را تا فردا داری و هر روزی که می‌آید، خود یک آینده است که در انتظار توست.
مجو از گردش دوران وفایی
که دوران نیستش چندان بقایی
هوش مصنوعی: به دنبال وفای دوران نباش، چرا که دوران زندگی‌اش مدت زیادی نیست و پایدار نمی‌ماند.
خیال دی و فردا چیست؟ مستی
غنیمت دان درین یک دم که هستی
هوش مصنوعی: به یاد نمی‌آوریم که دیروز و فردا چه هستند، این لحظه را گرامی بداریم و از خوشی‌های آن بهره‌مند شویم؛ چون فقط همین لحظه‌ای که داریم، ارزشمند است.
در آنجا دم مزن از بیش و از کم
که نبود هر دو عالم غیر یک دم
هوش مصنوعی: در آن جا درباره کم و زیاد سخن نگو، زیرا هر دو جهان فقط در یک لحظه وجود ندارند.
بیا این دم مرا از وصل بنواز
دمم را با دمی دیگر مینداز
هوش مصنوعی: بیا و در این لحظه مرا با محبت وصالت شاد کن، اما دم و زندگی‌ام را با کسی دیگر جابه‌جا نکن.
میفکن در دل من خون ازین بیش
دلم را زنده گردان از دم خویش
هوش مصنوعی: لطفاً بیشتر از این دل مرا خونین نکن، از نفس خودت دلم را زنده کن.
چو دیگی پخته سازد دور ایام
نباید کرد دیگ پخته را خام
هوش مصنوعی: زمانی که تجربه و زمان به ما چیزی ارائه می‌دهد، نباید تلاش کنیم که دوباره آن را به مرحله ابتدایی برگردانیم. تجربیات و یادگیری‌های ما از گذشته، باید در مسیر رشد و پیشرفت مورد استفاده قرار گیرد.
چو داری لقمه گرد سر مگردان
که راهی نیست از لب تا به دندان
هوش مصنوعی: هنگامی که لقمه‌ای در دهان داری، آن را بچرخان و نگذار که به لب یا دندان‌هایت برسد، زیرا راهی برای خروج از گلو تا دندان‌ها نیست.
بکن بر خویش سختی جهان سست
که خوش گفته ست این، آن رهرو چست
هوش مصنوعی: خودت را با سختی‌های دنیا آشنا کن، زیرا این نکته را خوب گفته است کسی که در مسیر درست گام برمی‌دارد.
که زین دنیا گرت گردد میسر
برو مقصود خود بردار و بگدر
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا به چیزی دست یافتی که به مقصدت نزدیک‌تر است، از آن بهره‌برداری کن و از آن عبور کن.
نبودی در جهان گر وصل جانان
نیرزیدی جهان اندیشه آن
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا بودی و به وصال محبوب نرسیدی، پس این دنیا و افکار آن نیز ارزشی ندارند.
چو گفت این باربد از قول پرویز
نکیسا را ز شیرین نغمه شد تیز
هوش مصنوعی: وقتی باربد از قول پرویز سخن گفت، نکیسا به خاطر صدای شیرینش به شدت تحت تأثیر قرار گرفت.
به پا بر جست و دست خوش برافشاند
به آوازی حزین این شعر برخواند
هوش مصنوعی: او برخواست و دستش را به نشانه‌ی خوشحالی بالا برد و شعری را با صدای غمگین خواند.