گنجور

بخش ۶۴ - غزل گفتن نکیسا از زبان شیرین

زهی نور رخت شمع دل من
وصالت از دو عالم حاصل من
بسی بی ماه رویت، صبر کردم
بسی از انتظارت غصه خوردم
بسی شبها سرشک از چشم پرخون
دوانیدم به هر جانب چو گلگون
که اینک سوی شبدیزت رسیدم
غلط بود آنکه خود گردت ندیدم
مرا مقصود از عالم تو بودی
وگر شادی و گر غم هم تو بودی
اگر در کعبه رفتم گر سوی دیر
به هر جانب که کردم در جهان سیر
به بالای بلندت ای خداوند
به رخسارت که به زان نیست سوگند
که هر جانب که روز و شب رسیدم
ندیدم جز رخت در هر چه دیدم
تو ای دل گر غمی دیدی مگو هیچ
که ضایع نیست در درگاه او هیچ
ز روی زرد و اشک ار یافتم رنج
شدم زان سیم و زان زر صاحب گنج
نگویم دل ز هجران بی قرار است
که گلهای من از آن خارخار است
دلم کو بود از هجران به صد شاخ
ز زخم تیر غم سوراخ سوراخ
کنون شادی به جای غم نهادم
به هریک زخم، صد مرهم نهادم
ز هجران گرچه دل بد پاره پاره
نمی نالم که وصلش کرد چاره
اگرچه عمری از هجران بسیار
به کنج غم نشستم رو به دیوار
کنون الحمدلله ای دلارام
که می بینم رخت بر بهترین کام
خم زلفت ز کارم بند بگشود
درآمد نیکی و شد هر چه بد بود
شب هجران من گردید کوتاه
برآمد یوسف وصل من از چاه
برستم از شب هجران و محنت
به بخت من برآمد صبح دولت
قدم اقبال، در کوی من آورد
سعادت روی با روی من آورد
زمان هجر و ناکامی به سر شد
غمی گر بود از خاطر به در شد
نکیسا چون فرو خواند این غزل باز
درآمد باربد دیگر به آواز

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی نور رخت شمع دل من
وصالت از دو عالم حاصل من
هوش مصنوعی: شمع دل من به نور روی تو روشن شده و از عشق تو در این دو جهان به حقیقتی بزرگ دست پیدا کرده‌ام.
بسی بی ماه رویت، صبر کردم
بسی از انتظارت غصه خوردم
هوش مصنوعی: مدت زیادی منتظر رویت بودم و برای دیدنت خیلی غصه خوردم.
بسی شبها سرشک از چشم پرخون
دوانیدم به هر جانب چو گلگون
هوش مصنوعی: بسیاری از شب‌ها اشک‌های خونینم را به هر طرف ریختم مانند گلی که رنگش به قرمزی می‌زند.
که اینک سوی شبدیزت رسیدم
غلط بود آنکه خود گردت ندیدم
هوش مصنوعی: اینک به تو نزدیک شدم و احساس می‌کنم که قبلاً نباید به تو بی‌توجهی می‌کردم و نمی‌بایست گرد و غبارت را نادیده می‌گرفتم.
مرا مقصود از عالم تو بودی
وگر شادی و گر غم هم تو بودی
هوش مصنوعی: من هدف و مقصودم در این دنیا تو بودی و اگر شادی بود یا غم، باز هم تو بودی.
اگر در کعبه رفتم گر سوی دیر
به هر جانب که کردم در جهان سیر
هوش مصنوعی: اگر به کعبه بروم یا به معبد، در هر طرفی که بروم و در دنیا بگردم، باز هم به خدا و حقیقت نزدیک می‌شوم.
به بالای بلندت ای خداوند
به رخسارت که به زان نیست سوگند
هوش مصنوعی: ای خداوند بزرگ، به زیبایی چهره‌ات سوگند می‌خورم که به زانو درنخواهم آمد.
که هر جانب که روز و شب رسیدم
ندیدم جز رخت در هر چه دیدم
هوش مصنوعی: هرکجا که رفتم و زمان گذشت، فقط تو را دیدم و هیچ چیز دیگری ندیدم.
تو ای دل گر غمی دیدی مگو هیچ
که ضایع نیست در درگاه او هیچ
هوش مصنوعی: اگر دلی غمی را تجربه کرده، نباید هیچ چیزی بگوید، زیرا در درگاه او هیچ چیز بی‌ارزش نیست.
ز روی زرد و اشک ار یافتم رنج
شدم زان سیم و زان زر صاحب گنج
هوش مصنوعی: اگر از چهره زرد و اشک‌هايم رنج کشيده‌ام، به خاطر غم و اندوهی است که از آن جواهرات و ثروت‌ها به دست می‌آورم.
نگویم دل ز هجران بی قرار است
که گلهای من از آن خارخار است
هوش مصنوعی: نمی‌گویم که دل به خاطر جدایی بی‌تاب است، زیرا گل‌های من به خاطر تیرگی و درد دل آزار می‌بینند.
دلم کو بود از هجران به صد شاخ
ز زخم تیر غم سوراخ سوراخ
هوش مصنوعی: دل من از درد جدایی به شدت آسیب دیده و پر از زخم‌های عمیق است.
کنون شادی به جای غم نهادم
به هریک زخم، صد مرهم نهادم
هوش مصنوعی: اکنون به جای ناراحتی، شادی را قرار داده‌ام و بر هر زخم، صد درمان گذاشته‌ام.
ز هجران گرچه دل بد پاره پاره
نمی نالم که وصلش کرد چاره
هوش مصنوعی: با وجود اینکه از دوری او دل من بسیار آزار می‌بیند و پاره‌پاره شده است، اما من شکایتی ندارم؛ زیرا رسیدن به او راهی برای درمان دردهایم بود.
اگرچه عمری از هجران بسیار
به کنج غم نشستم رو به دیوار
هوش مصنوعی: هرچند مدت زیادی را در حسرت و دوری گذرانده‌ام و تنها در دلتنگی و غم نشسته‌ام، اما همچنان به دیوار نگاه می‌کنم.
کنون الحمدلله ای دلارام
که می بینم رخت بر بهترین کام
هوش مصنوعی: اکنون خدا را شکر می‌کنم ای محبوب که چهره‌ات را در بهترین حالت می‌بینم.
خم زلفت ز کارم بند بگشود
درآمد نیکی و شد هر چه بد بود
هوش مصنوعی: با افتادن خم زلف تو، مشکل من حل شد و همه چیز خوب پیش رفت و بدی‌ها از بین رفت.
شب هجران من گردید کوتاه
برآمد یوسف وصل من از چاه
هوش مصنوعی: شب فراق من کوتاه شد و یوسف وصالم از چاه خارج شد.
برستم از شب هجران و محنت
به بخت من برآمد صبح دولت
هوش مصنوعی: من از شب تاریک فراق و درد عبور کردم و اکنون صبح خوشبختی و پیروزی به سراغم آمده است.
قدم اقبال، در کوی من آورد
سعادت روی با روی من آورد
هوش مصنوعی: با آمدن خوشبختی، قدم رنج و زندگی به کوچه و خیابان من رسید و رو در روی من قرار گرفت.
زمان هجر و ناکامی به سر شد
غمی گر بود از خاطر به در شد
هوش مصنوعی: زمان دوری و ناامیدی به پایان رسید. اگر اندوهی بود، از ذهنم پاک شد.
نکیسا چون فرو خواند این غزل باز
درآمد باربد دیگر به آواز
هوش مصنوعی: نکیسا، وقتی این شعر را خواند، باربد دوباره با صدای خود به اجرا پرداخت.