بخش ۶۳ - غزل گفتن باربد از زبان خسرو
چو کرد آخر نکیسا این عمل را
دگر ره باربد، خواند این غزل را
ز سر بنهاد دوران حشمت و ناز
زمان چشم نظر دارد به من باز
فلک کو مدتی نامهربان بود
چه یاریها دگر کز مهر ننمود
ز نو خورشید اقبالم برآمد
سعادت از در و بامم در آمد
دلم از بخت من فیروز گردید
شب تاریک بر من روز گردید
صبا، گردی که بود از راه من رفت
گل وصلم ز خار هجر بشکفت
سوی من، بخت من دیگر گدر کرد
به من باز از سر یاری نظر کرد
به من زین سان که عزت کرد یاری
نخواهم دید آخر روی خواری
منال ای دل دگر از درد هجران
که خواهد کرد حیرت وصل جانان
به هجران بختت ار چه سعیها کرد
منال آخرکه دردت را دوا کرد
هر آن دردی که صحت یافت زان مرد
نمی باید شکایت هیچ از آن کرد
شکایت کفر باشد کردن از یار
که می آرد شکایت کافری بار
نباید بردن از نقصان ندامت
که باشد مرد را سر بر سلامت
کسی کز نیک و بد خشنود باشد
زیان گر پیشش آید سود باشد
اگرچه دیدم از هجرت زیانها
برون کردم به وصلت از دل آنها
چه محنتها ز بخت بد کشیدم
که تا آخر بدین دولت رسیدم
بیا ای دل که وقت شادی آمد
ز جانانت، خط آزادی آمد
مباش از کار خود دیگر پریشان
که خواهد گشت مشکلهات آسان
اگر غم جانت از هجران بفرسود
بحمدالله که بگدشت آنچه بد بود
به جانت گرچه از غم جز ستم نیست
مخور انده، که اکنون هیچ غم نیست
سخن، چون باربد آنجا رها کرد
نکیسا این غزل دیگر ادا کرد
بخش ۶۲ - غزل گفتن نکیسا از زبان شیرین: نباید مست شد در کوی محبوببخش ۶۴ - غزل گفتن نکیسا از زبان شیرین: زهی نور رخت شمع دل من
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو کرد آخر نکیسا این عمل را
دگر ره باربد، خواند این غزل را
هوش مصنوعی: وقتی نکیسا این کار را به پایان رساند، باربد به طرز دیگری این غزل را خواند.
ز سر بنهاد دوران حشمت و ناز
زمان چشم نظر دارد به من باز
هوش مصنوعی: دوران پر از خوشی و زیبایی به سر آمده است و حالا زمان توجهش به من جلب شده است.
فلک کو مدتی نامهربان بود
چه یاریها دگر کز مهر ننمود
هوش مصنوعی: آسمان مدتی با بیمهری رفتار کرد، حال آنکه یاریها و محبتهایی که قبلاً نشان داده بود، دیگر تکرار نشد.
ز نو خورشید اقبالم برآمد
سعادت از در و بامم در آمد
هوش مصنوعی: خورشید خوشبختی دوباره در زندگیام طلوع کرده و خوشبختی به در و دیوار خانهام سرک کشیده است.
دلم از بخت من فیروز گردید
شب تاریک بر من روز گردید
هوش مصنوعی: امشب، با شگفتی و خوشحالی، احساس میکنم که بخت و اقبال من تغییر کرده و به رغم تاریکی و سختیها، حالا روزی روشن و امیدبخش برای من آغاز شده است.
صبا، گردی که بود از راه من رفت
گل وصلم ز خار هجر بشکفت
هوش مصنوعی: باد صبحگاهی که از کنار من عبور کرد، بوی گلی را آورد که سرانجام از خارهای جدایی رهایی یافته و شکوفا شده است.
سوی من، بخت من دیگر گدر کرد
به من باز از سر یاری نظر کرد
هوش مصنوعی: سرنوشت من دوباره به من روی آورده و به من از نو لطف و مساعدت نشان داده است.
به من زین سان که عزت کرد یاری
نخواهم دید آخر روی خواری
هوش مصنوعی: من هرگز دیگر یار و دوستانی که با این شخص عزت و احترام کردند نخواهم دید، چرا که سرنوشت به من رویی از ذلت و خفت نشان نخواهد داد.
منال ای دل دگر از درد هجران
که خواهد کرد حیرت وصل جانان
هوش مصنوعی: ای دل، دیگر از درد فراق و جدایی نگریان باش که در نهایت، محبت و وصال معشوق تو را شگفتزده خواهد کرد.
به هجران بختت ار چه سعیها کرد
منال آخرکه دردت را دوا کرد
هوش مصنوعی: اگرچه بخت تو در دوری از من تلاشهای زیادی کرد، اما در نهایت، مگو که درد تو را درمان کرد.
هر آن دردی که صحت یافت زان مرد
نمی باید شکایت هیچ از آن کرد
هوش مصنوعی: هر دردی که از طرف آن مرد درمان شود، نباید از آن شکایت کرد و باید به آن احترام گذاشت.
شکایت کفر باشد کردن از یار
که می آرد شکایت کافری بار
هوش مصنوعی: شکایت از یار، مانند شکایت از کافر است، چون در هر دو مورد در واقع بار سنگینی به دوش میکشیم.
نباید بردن از نقصان ندامت
که باشد مرد را سر بر سلامت
هوش مصنوعی: انسان نباید از عیبها و خطاهایش ناراحت و پشیمان باشد، زیرا این احساس، او را از مسیر درست و سلامت باز نمیدارد.
کسی کز نیک و بد خشنود باشد
زیان گر پیشش آید سود باشد
هوش مصنوعی: کسی که از خوبیها و بدیها راضی باشد، حتی اگر ضرری هم به او برسد، باز هم برایش سود محسوب میشود.
اگرچه دیدم از هجرت زیانها
برون کردم به وصلت از دل آنها
هوش مصنوعی: با وجود اینکه زیانهایی از دوری و جدایی را تجربه کردم، اما تمام آنها را کنار گذاشتم و به وصال و نزدیکی خوشبختانه پرداختم.
چه محنتها ز بخت بد کشیدم
که تا آخر بدین دولت رسیدم
هوش مصنوعی: من در زندگی سختیها و مشقتهای زیادی را به خاطر شانس بدی که داشتم تحمل کردم و حالا به این جایگاه و موفقیت رسیدم.
بیا ای دل که وقت شادی آمد
ز جانانت، خط آزادی آمد
هوش مصنوعی: بیا ای دل، حالا که وقت خوشحالی و شادی فرا رسیده، زمان رهایی و آزادی نیز از عمق وجودت نمایان شده است.
مباش از کار خود دیگر پریشان
که خواهد گشت مشکلهات آسان
هوش مصنوعی: در کارهای خود دچار تشویش و نگرانی نباش؛ چرا که مشکلاتت به زودی حل خواهد شد.
اگر غم جانت از هجران بفرسود
بحمدالله که بگدشت آنچه بد بود
هوش مصنوعی: اگر درد و غم ناشی از دوری کسی در وجودت از بین رفته، خوشبختانه آن روزهای بد و سخت به پایان رسیده است.
به جانت گرچه از غم جز ستم نیست
مخور انده، که اکنون هیچ غم نیست
هوش مصنوعی: اگرچه در دل تو از غم جز سختی و زخم نمانده، نگران نباش، زیرا اکنون هیچ غمی وجود ندارد.
سخن، چون باربد آنجا رها کرد
نکیسا این غزل دیگر ادا کرد
هوش مصنوعی: سخن، مانند ساز باربد که در آنجا رها شد، نکیسا غزل دیگری را به زیبایی بیان کرد.