گنجور

بخش ۵۰ - زاری کردن شیرین در صبحدم و اجابت دعا

اگر خواهی که یابی عالم صبح
شبی کن روز، بهر یک دم صبح
شبی روز از در عشق و صباحی
به وصلش یا رب از هجران فلاحی
درون تیرگی آب حیات است
چراغ صبح نور کاینات است
منال از شب که می باشد معین
ز بعد ظلمت شب، صبح روشن
چو مرغ شب، شبی در ذکر کن روز
سحر شمعی در آن ظلمت برافروز
به نور صبح شو دور از شب غم
برآ، چون مهر و روشن ساز عالم
خوش آن شبرو که می بیند کماهی
به نور صبح از مه تا به ماهی
به وقت صبح ذاکر شو که بی قیل
بود ذرات در تسبیح و تهلیل
چو صبح آید برو رو با خدا کن
دمی از خواب غفلت چشم واکن
کن استغفار و بگدار از مناهی
که بخشندت هر آن چیزی که خواهی
در آن انده شب شیرین چو شد روز
به بخت او برآمد صبح فیروز
دلش شد همچو صبح از گرد شب پاک
نهاد از خاکساری روی بر خاک
زبان بگشاد و گفت از دل الهی
برون بر، کشتی ام را زین تباهی
بگیرم دست و بازم خر ز غرقاب
که در بحر غمم از سرگذشت آب
به سوز سینه مردان آگاه
به جاه و حشمت خاصان درگاه
به آه و ناله عشاق دلسوز
به مشتاقان دیدارت، شب و روز
به مظلومان محنتها کشیده
به محرومان کام دل ندیده
به یک جا مانده بند و بلایت
به مجروحان زخم ابتلایت
به گمراهان از راه اوفتاده
به بی چشمان در چاه اوفتاده
به مهجوران کوی دردمندی
به محبوسان چاه مستمندی
به بیماران شب در تب گذشته
به ماتم دیدگان شب گذشته
به آب چشم طفلان بلاکش
به ضعف حال پیران جفاکش
به غمگینان بر سر خاک مانده
ز ماتمها گریبان چاک مانده
به قبض مفلسان اندر گه بام
به اندوه غریبان در دم شام
به غواصان دریای معانی
به سلطانان ملک بی نشانی
به تاج سروران ملک معنی
به نور رهبران دین و دنیی
به گنج سینه شاهان عاشق
به درویشی درویشان صادق
به سیاحان که بر هر کس نه پیداست
به جاسوسان دلها از چپ و راست
به زهاد و به عباد و به ارشاد
به ابدال و به اقطاب و به اوتاد
به سر جان تنهایان بی کس
که در این غم به فریاد دلم رس
خلاصم بخش ازین درد جدایی
وزین تاریکی ام ده روشنایی
مگردان بیش ازین از غم ملولم
قبولم کن اگر چه ناقبولم
ز زاریها که شیرین کرد آن شب
برآمد از فلک فریاد یا رب
زد آن شب ناله چندان برزمانه
که آمد تیرش آخر برنشانه

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر خواهی که یابی عالم صبح
شبی کن روز، بهر یک دم صبح
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به راز و دانایی دست پیدا کنی، باید در شب تاریک به جستجوی حقیقت بپردازی تا در هر صبح، به نور و آگاهی برسید.
شبی روز از در عشق و صباحی
به وصلش یا رب از هجران فلاحی
هوش مصنوعی: شبی از راه عشق به او رسیدم و صبحی با وصالش خوشحال شدم. ای خدا، از دوری‌اش نجاتم بده.
درون تیرگی آب حیات است
چراغ صبح نور کاینات است
هوش مصنوعی: در دل تاریکی آب، زندگی وجود دارد و نور صبح روشنایی تمامی موجودات را به ارمغان می‌آورد.
منال از شب که می باشد معین
ز بعد ظلمت شب، صبح روشن
هوش مصنوعی: از شب ناامید نباش، زیرا پس از تاریکی‌های شب، صبحی روشن و امیدبخش خواهد بود.
چو مرغ شب، شبی در ذکر کن روز
سحر شمعی در آن ظلمت برافروز
هوش مصنوعی: مثل یک پرنده شب، شبی را به یاد خدا بگذران و در صبح زود، شمعی را در آن تاریکی روشن کن.
به نور صبح شو دور از شب غم
برآ، چون مهر و روشن ساز عالم
هوش مصنوعی: به صبح روشن و خوشایند تبدیل شو و از شب‌های غم‌انگیز فاصله بگیر، مانند خورشید که جهان را روشنی می‌بخشد.
خوش آن شبرو که می بیند کماهی
به نور صبح از مه تا به ماهی
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که در شب تار، مانند ماهی که در نور صبح می‌درخشد، پیشرفت و روشنایی را می‌بیند.
به وقت صبح ذاکر شو که بی قیل
بود ذرات در تسبیح و تهلیل
هوش مصنوعی: در صبحگاهان یاد خدا را فراموش نکن، چرا که تمام ذرات وجود در ذکر و ستایش او مشغولند و در آرامش هستند.
چو صبح آید برو رو با خدا کن
دمی از خواب غفلت چشم واکن
هوش مصنوعی: وقتی صبح فرا می‌رسد، با خداوند صحبت کن و لحظه‌ای از خواب غفلت بیدار شو.
کن استغفار و بگدار از مناهی
که بخشندت هر آن چیزی که خواهی
هوش مصنوعی: اگر از گناهان خود پشیمان شوی و از آن‌ها دست بکشی، خداوند هر آنچه را که می‌خواهی به تو عطا خواهد کرد.
در آن انده شب شیرین چو شد روز
به بخت او برآمد صبح فیروز
هوش مصنوعی: در آن شب سخت و تلخ، هنگامی که روز روشن شد، شانس او به ظهور رسید و صبحی خوش به وجود آمد.
دلش شد همچو صبح از گرد شب پاک
نهاد از خاکساری روی بر خاک
هوش مصنوعی: دل او مانند صبح گاهی صاف و روشن شد و از تیرگی شب رها گشت و به خاطر خضوعش، چهره‌اش را از خاک برطرف کرد.
زبان بگشاد و گفت از دل الهی
برون بر، کشتی ام را زین تباهی
هوش مصنوعی: او زبانش را باز کرد و از عمق دلش گفت: ای خدا، کشتی من را از این ویرانی نجات بده.
بگیرم دست و بازم خر ز غرقاب
که در بحر غمم از سرگذشت آب
هوش مصنوعی: من دستت را می‌گیرم و دوباره به زندگی برمی‌گردیم تا از ناامیدی و غم‌هایمان خارج شویم، چون در دریای غم و اندوه خود غرق شده‌ام.
به سوز سینه مردان آگاه
به جاه و حشمت خاصان درگاه
هوش مصنوعی: مردان دانا و آگاه، در دل خود درد و سوزی دارند که نشان‌دهنده‌ی مقام و بزرگی ویژه‌ی خاصان درگاه است.
به آه و ناله عشاق دلسوز
به مشتاقان دیدارت، شب و روز
هوش مصنوعی: عاشقان به خاطر دوری از معشوق، شب و روز با درد و فراق خود ناله و زاری می‌کنند و دل‌های شاد و دلسوزی برای کسانی که مشتاق دیدار تو هستند، دارند.
به مظلومان محنتها کشیده
به محرومان کام دل ندیده
هوش مصنوعی: مظلومان در زندگی خود رنج‌های زیادی را تحمل کرده‌اند و محرومان هرگز به خواسته‌ها و آرزوهای خود نرسیده‌اند.
به یک جا مانده بند و بلایت
به مجروحان زخم ابتلایت
هوش مصنوعی: در یک نقطه، گرفتار مانده‌ام و درد و رنج تو به مجروحانی که زخم مشکلاتت را دارند، منتقل شده است.
به گمراهان از راه اوفتاده
به بی چشمان در چاه اوفتاده
هوش مصنوعی: به کسانی که در مسیر خود گم شده‌اند و مانند کسانی که در چاه بدون دید غوطه‌ور شده‌اند، اشاره شده است.
به مهجوران کوی دردمندی
به محبوسان چاه مستمندی
هوش مصنوعی: در قلب شهر، کسانی هستند که به خاطر درد و رنجی که دارند، تنها و رنجورند. مانند افرادی که در چاهی محبوس شده‌اند و احساس تنهایی و یأس می‌کنند.
به بیماران شب در تب گذشته
به ماتم دیدگان شب گذشته
هوش مصنوعی: در شب گذشته، بیماران در تب رنج می‌بردند و چشمانشان غمگین و اشک‌آلود بود.
به آب چشم طفلان بلاکش
به ضعف حال پیران جفاکش
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف حال و روز افرادی می‌پردازد که در شرایط سخت و دشواری به سر می‌برند. او به اشک‌های کودکان بی‌پناه و نیز به وضعیت ناتوان و رنجور سالمندان اشاره می‌کند. این توصیف نشان‌دهنده‌ی بی‌عدالتی و دردهای انسانی است که بر دوش این افراد قرار دارد.
به غمگینان بر سر خاک مانده
ز ماتمها گریبان چاک مانده
هوش مصنوعی: افرادی که به خاطر اندوه و ناراحتی از دست دادن عزیزانشان بر سر قبرشان آمده‌اند، هنوز در گریه و بی‌تابی به سر می‌برند و زندگی‌شان تحت تأثیر این رنج‌ها قرار دارد.
به قبض مفلسان اندر گه بام
به اندوه غریبان در دم شام
هوش مصنوعی: در ساعات شب که به دلخوشی و آرامش نزدیک می‌شویم، افرادی که در تنگدستی به سر می‌برند و غریبان، همچنان در افکار و نگرانی‌های خود غرق هستند.
به غواصان دریای معانی
به سلطانان ملک بی نشانی
هوش مصنوعی: این شعر به تقدیر و تمجید از افرادی می‌پردازد که در دنیای عمیق و پیچیده معانی و مفاهیم غوطه‌ورند و به نوعی، با استفاده از درک عمیق خود، به مقام و جایگاهی بلند در بین مردم دست یافته‌اند. آنها کسانی هستند که در جستجوی حقیقت بوده و به درک و شناختی عمیق از زندگی و دنیا دست یافته‌اند.
به تاج سروران ملک معنی
به نور رهبران دین و دنیی
هوش مصنوعی: این بیت به منظور بیان اهمیت و ارزش رهبری در زندگی انسان‌ها است. در آن تأکید شده که تاج و زینت سروران و حکمرانان از درک صحیح و روشنی که رهبران دین و دنیا به ارمغان می‌آورند، ناشی می‌شود. بی‌تردید رهبری صحیح و الهام‌بخش به انسان‌ها کمک می‌کند تا به سوی سعادت و راه درست هدایت شوند.
به گنج سینه شاهان عاشق
به درویشی درویشان صادق
هوش مصنوعی: عشق و محبت واقعی در قلب‌های باصفا و خالص، نهفته است و درویشان واقعی، کسانی هستند که به این راز آگاهند.
به سیاحان که بر هر کس نه پیداست
به جاسوسان دلها از چپ و راست
هوش مصنوعی: به مسافران و گردشگران که در ظاهر هر کسی را نمی‌شناسند، اما به جاسوسان و ناظرانی که دل‌ها را از همه جا رصد می‌کنند، اشاره می‌کند.
به زهاد و به عباد و به ارشاد
به ابدال و به اقطاب و به اوتاد
هوش مصنوعی: به زاهدان و عابدین، به راهنمایان و به ابدال (افراد خاص و برگزیده)، به اقطاب (شخصیت‌های برجسته معنوی) و به اوتاد (افرادی که در عالم روحانی قدرتمند و پایدارند).
به سر جان تنهایان بی کس
که در این غم به فریاد دلم رس
هوش مصنوعی: به سراغ دل‌های تنها و بی‌کس برو که در این غم، به فریاد من نیاز دارند.
خلاصم بخش ازین درد جدایی
وزین تاریکی ام ده روشنایی
هوش مصنوعی: از این درد جدایی نجاتم بده و از این تاریکی، روشنی به من عطا کن.
مگردان بیش ازین از غم ملولم
قبولم کن اگر چه ناقبولم
هوش مصنوعی: دیگر مرا از غم و اندوه خسته نکن. پذیرای من باش، هرچند که ممکن است نپذیری.
ز زاریها که شیرین کرد آن شب
برآمد از فلک فریاد یا رب
هوش مصنوعی: از ناله‌ها و گریه‌هایی که آن شب شیرین کرد، فریادی از آسمان بلند شد که ای پروردگار.
زد آن شب ناله چندان برزمانه
که آمد تیرش آخر برنشانه
هوش مصنوعی: در آن شب، به حدی ناله و فریاد بلند شد که سرانجام، تیرش به هدف رسید.