بخش ۵ - در مدح سلطان البحر و البر سلغرشاه دام ملکه
چو بختم یار و دولت همنشین شد
سعادت با من از هر در قرین شد
ز بعد منبع الاطوار جان بخش
به میدان سخن راندم دگر رخش
به نظم دلکش و الفاظ رنگین
بگفتم قصه فرهاد و شیرین
چو شد کارم چو زر کردم نگاهش
بر آن سکه زدم از نام شاهش
جهان عدل سلغرشاه دوران
که دوران فلک بادش به فرمان
شه با معدلت سلطان با داد
که تا باشد فلک دوران او باد
سلیمان دوم در کامرانی
به ملک عدل، نوشروان ثانی
به شاهی مفخر شاهان عالم
مسلسل شاهیش تاصلب آدم
شهی کز چتر عالی پایه او
بود خورشید اندر سایه او
جرون امروز از عدلش چنانست
که در خوبی نمودار جنانست
شها آنی تو کز فر همایون
غلام حشمتت آمد فریدون
تو را زیبد به عالم حشمت و فر
که در حکم تو هم بحرست و هم بر
همیشه بخت بر کام تو بادا
بود تا دهر ایام تو بادا
به فرمان تو باد این چرخ و ارکان
که نامد چون تو در ایام و دوران
به مهرت باد در گردش مه و هور
همیشه دوست شاد و دشمنت کور
همه سال و مهت بادا خجسته
مبادا خاطرت هرگز شکسته
درین عالم زمستان و بهاران
بمانی یادگار تاجداران
تو آن شاهی که از فر الهی
بود در حکمت از مه تا به ماهی
به دولت هر نفس می گویدت بخت
که یارب برخوری از تاج و از تخت
شدت تخت جرون زان جای بخشش
که کان جودی و دریای بخشش
ندارد یاد دوران چون تو شاهی
جهان فرماندهی عالم پناهی
جهان پیر را بختت جوان کرد
تو را شاهنشه آخر زمان کرد
فریدون گر شد از دوران و جمشید
تو باقی مان و دولتهای جاوید
اگر تخت سلیمان رفت بر باد
وگرگنج فریدونی برافتاد
نخواهد بود عالم را از آن رنج
که تو هم صاحب تختی و هم گنج
نشان حشمت و گنج تو بذلست
دلیل دولت و عمر تو عدلست
بحمدالله که در دورتوای شاه
که بادی تا ابد در ظل الله
نباشد باد را بر پشه زوری
ندارد هیچ کس آزار موری
به دوران تو ای شاه گزیده
که شد ملک جرون زو آرمیده
بنتواند کس از حد پاکشیدن
نیارد گرگ سوی میش دیدن
چنین کز دولت و اقبال فیروز
بود هر روزت ای شه بهتر از روز
امیدم هست کز تایید معبود
سعادت در ترقی خواهدت بود
سزدگر خوانمت سلطان آفاق
که چون ابروی خود در عالمی طاق
بجز در آینه کامد فقیرت
نمی بینم دگر جایی نظیرت
تو آن شاهی که از دریای عمان
برای دسته تیغت به فرمان
نهنگ شیر دل چندان که خواهی
به دندان آورد دندان ماهی
الهی تا فلک را هست دوران
زمین را هم بود افتادگی شان
سر خصمت بود افتاده در پا
مظفر باد شمشیرت بر اعدا
بحمدالله که از فر همایت
خداوندیست هر یک ناخدایت
چنان بخت تو بر دولت سوارست
که هر یک حاجت صد شهریارست
ز بهر مهر بر روی زمینت
فلک شد حلقه انگشترینت
زحل کو هندوی راه تو آمد
ز چاووشان در گاه تو آمد
تو آن شاهی که در ایوان جاهت
بود برجیس صدر بارگاهت
ز ترس قهر تو بهرام خونریز
نیارد دید در دوران به کس تیز
به دربانیت هم خورشید انور
غلامی رومی است استاده بر در
بود یک مطرب از بزم تو ناهید
که بختت یار و دولت باد جاوید
عطاردگر چو دولت چاکر توست
دبیری از دبیران در توست
مه از بدر و هلالی در دیارت
گهی پیکست و گه آیینه دارت
نگویم همتت دریا و کانست
که تو بیشی و همت بیش از آنست
تو بحرجودی و بر خوان جودت
جهانی سر به سر مهمان جودت
به بخشش خرمنت را خوشه چینست
اگر خاقان اگر فغفور چینست
نه تنها اند اهل چین غلامت
که هم چین اند هندستان تمامت
به درگاهت خداوندا کمینه
که سوی بحر آورد این سفینه
چنین دارد به درگاه تو امید
که از ظل ظلیلت تا به جاوید
زبیتم عالمی معمور گردد
چو نامت در جهان مشهور گردد
بخش ۴ - گفتار در نعت سید المرسلین صلی الله علیه و سلم: ندارم وصف و تحمیدی که نیکوستبخش ۶ - گفتار در سبب نظم کتاب: در آن روزیکه بد روز جوانی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو بختم یار و دولت همنشین شد
سعادت با من از هر در قرین شد
هوش مصنوعی: وقتی که سرنوشت و یار من در کنار هم قرار گرفتند، خوشبختی از هر سو به من نزدیک شد.
ز بعد منبع الاطوار جان بخش
به میدان سخن راندم دگر رخش
هوش مصنوعی: بعد از منبعی که جان را میافزاید، در میدان سخن به نمایش دیگری پرداختم.
به نظم دلکش و الفاظ رنگین
بگفتم قصه فرهاد و شیرین
هوش مصنوعی: به شیوهای زیبا و با کلمات جذاب، داستان فرهاد و شیرین را برای دیگران روایت کردم.
چو شد کارم چو زر کردم نگاهش
بر آن سکه زدم از نام شاهش
هوش مصنوعی: وقتی به موفقیت و ثروت دست پیدا کردم، به آن نگاه کردم و نام پادشاه را روی آن حک کردم.
جهان عدل سلغرشاه دوران
که دوران فلک بادش به فرمان
هوش مصنوعی: جهان در زمان سلغرشاه پر از عدالت است و سرنوشت فلک هم به فرمان اوست.
شه با معدلت سلطان با داد
که تا باشد فلک دوران او باد
هوش مصنوعی: شاهی که با حکمت و انصاف حکومت کند، میتواند حیاتش را تضمین کند و دورانش پایدار باشد.
سلیمان دوم در کامرانی
به ملک عدل، نوشروان ثانی
هوش مصنوعی: سلیمان دوم در خوشبختی و شادابی به مانند نوشروان، پادشاهی عادل و بزرگ است.
به شاهی مفخر شاهان عالم
مسلسل شاهیش تاصلب آدم
هوش مصنوعی: به مقام والای شاهی، که برترین مقامها در جهان است، افتخار نکن، چرا که این مقام نیز به انسانها محدود میشود و در نهایت همه به یک اصل واحد برمیگردند.
شهی کز چتر عالی پایه او
بود خورشید اندر سایه او
هوش مصنوعی: سلطانی که بر اساس مقام بلندش همچون چتری بر سر دیگران سایه افکنده است، خورشید در زیر سایه او قرار دارد.
جرون امروز از عدلش چنانست
که در خوبی نمودار جنانست
هوش مصنوعی: امروز از عدل خداوند به گونهای است که خوبیها و نیکیها به وضوح و روشنی در دنیا نمایان است.
شها آنی تو کز فر همایون
غلام حشمتت آمد فریدون
هوش مصنوعی: ای شاه بزرگ، تو همان کسی هستی که از اصل و نسب والای خود، به مانند فریدون، عظمت و احترام را به ارمغان آوردهای.
تو را زیبد به عالم حشمت و فر
که در حکم تو هم بحرست و هم بر
هوش مصنوعی: شایستهی توست که در این دنیا در grandeur و شکوه زندگی کنی، زیرا در قدرت و مقام تو هم مانند دریا عمیق و گسترده است.
همیشه بخت بر کام تو بادا
بود تا دهر ایام تو بادا
هوش مصنوعی: آرزو میکنم که همیشه خوشبختی و خوشی همراه تو باشد و این خوشی تا همیشه ادامه داشته باشد.
به فرمان تو باد این چرخ و ارکان
که نامد چون تو در ایام و دوران
هوش مصنوعی: این دنیا و تمامی اجزایش به اراده تو حرکت میکنند و هیچ زمانی مانند تو در زندگی وجود نداشته است.
به مهرت باد در گردش مه و هور
همیشه دوست شاد و دشمنت کور
هوش مصنوعی: با محبت تو، همواره دوستانت خوشحال باشند و دشمنانت نادیده بمانند، همچنان که ماه و خورشید در حرکتند.
همه سال و مهت بادا خجسته
مبادا خاطرت هرگز شکسته
هوش مصنوعی: همیشه سال و ماه تو خوشباد باشد و دعا میکنم که هرگز دلت شکسته نشود.
درین عالم زمستان و بهاران
بمانی یادگار تاجداران
هوش مصنوعی: در این دنیا، چه زمستان و چه بهار، تو همواره یادآور یاد و خاطره پادشاهان و بزرگانی خواهی بود.
تو آن شاهی که از فر الهی
بود در حکمت از مه تا به ماهی
هوش مصنوعی: تو پادشاهی که از قدرت الهی برخورداری و در حکمت و دانش، از ماه تا ستارهها برتری داری.
به دولت هر نفس می گویدت بخت
که یارب برخوری از تاج و از تخت
هوش مصنوعی: هر لحظه شانس به تو میگوید که ای کاش از خوشبختی و نعمتهای بالا برخوردار شوی.
شدت تخت جرون زان جای بخشش
که کان جودی و دریای بخشش
هوش مصنوعی: شدت تخت جرون از جایی نشأت میگیرد که بخشندگی و سخاوت مانند یک دریا و کوه جود وجود دارد.
ندارد یاد دوران چون تو شاهی
جهان فرماندهی عالم پناهی
هوش مصنوعی: دنیا هیچ کسی را مانند تو ندارد که فرمانروای آن باشد و به عنوان پناهگاهی برای همه شناخته شود.
جهان پیر را بختت جوان کرد
تو را شاهنشه آخر زمان کرد
هوش مصنوعی: در دنیای کهنه و پیر، سرنوشت تو را جوان کرده و به مقام پادشاهی در آخر زمان رسانده است.
فریدون گر شد از دوران و جمشید
تو باقی مان و دولتهای جاوید
هوش مصنوعی: اگر فریدون از دنیا رفت و جمشید هم به پایان رسید، تو باقی خواهی ماند و حکومتهای جاودانه خواهی داشت.
اگر تخت سلیمان رفت بر باد
وگرگنج فریدونی برافتاد
هوش مصنوعی: اگر قدرت و عظمت سلیمان از بین برود و ثروت و دارایی فریدون نابود شود،
نخواهد بود عالم را از آن رنج
که تو هم صاحب تختی و هم گنج
هوش مصنوعی: عالم به خاطر وجود تو نه تنها نمیخواهد که رنج بكشد، بلكه تو هم مقام و جایگاه بلندی داری و هم ثروت و دارایی.
نشان حشمت و گنج تو بذلست
دلیل دولت و عمر تو عدلست
هوش مصنوعی: ثروت و قدرت تو به بخشش و generosity تو برمیگردد، و سرنوشت و طول عمر تو به عدالت و انصاف تو بستگی دارد.
بحمدالله که در دورتوای شاه
که بادی تا ابد در ظل الله
هوش مصنوعی: خوشبختانه در دورهای هستیم که تحت حمایت و امکاناتی همچون سایه شاه، به آرامش و ثبات دست یافتهایم.
نباشد باد را بر پشه زوری
ندارد هیچ کس آزار موری
هوش مصنوعی: اگر بادی نباشد، پشهای نمیتواند به کسی آسیب بزند و هیچکس هم نمیتواند به مورچهای اذیت برساند.
به دوران تو ای شاه گزیده
که شد ملک جرون زو آرمیده
هوش مصنوعی: ای شاه بزرگ و برگزیده، در زمان تو است که ملک جرون آرام گرفته و در صلح و صفا به سر میبرد.
بنتواند کس از حد پاکشیدن
نیارد گرگ سوی میش دیدن
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند از پاکی و لطافت او کم کند، همانطور که گرگ نمیتواند به میش نزدیک شود.
چنین کز دولت و اقبال فیروز
بود هر روزت ای شه بهتر از روز
هوش مصنوعی: هر روزت، ای پادشاه، بهتر از روز قبل میشود، زیرا که تو به لطف و خوشبختی برخورداری.
امیدم هست کز تایید معبود
سعادت در ترقی خواهدت بود
هوش مصنوعی: امیدوارم که با نیروی حمایت پروردگار، موفقیت و پیشرفت نصیبت شود.
سزدگر خوانمت سلطان آفاق
که چون ابروی خود در عالمی طاق
هوش مصنوعی: شایسته است که تو را پادشاه جهان بنامم، زیرا زیباییات مانند ابرویت در عالم خاص و بینظیر است.
بجز در آینه کامد فقیرت
نمی بینم دگر جایی نظیرت
هوش مصنوعی: جز در آینه، جایی دیگر نمیتوانم تو را ببینم؛ یعنی تو برای من بینظیر و خاص هستی.
تو آن شاهی که از دریای عمان
برای دسته تیغت به فرمان
هوش مصنوعی: تو فرمانروایی هستی که برای شمشیرت از دریای عمان نیرو میگیری.
نهنگ شیر دل چندان که خواهی
به دندان آورد دندان ماهی
هوش مصنوعی: نهنگ با دل بزرگ و شجاعی که دارد، میتواند هر ماهی را به راحتی با دندانهایش ببلعد.
الهی تا فلک را هست دوران
زمین را هم بود افتادگی شان
هوش مصنوعی: پروردگارا، تا زمانی که آسمانها در حال چرخش هستند، زمین نیز باید حالت فروتنی و افتادگی را داشته باشد.
سر خصمت بود افتاده در پا
مظفر باد شمشیرت بر اعدا
هوش مصنوعی: شمشیر تو بر دشمنانت به پیروزی و قدرت بزند و دشمنان را شکست دهد.
بحمدالله که از فر همایت
خداوندیست هر یک ناخدایت
هوش مصنوعی: خوشبختانه هر یک از ناخدایان ما تحت حمایت خداوند هستند.
چنان بخت تو بر دولت سوارست
که هر یک حاجت صد شهریارست
هوش مصنوعی: بخت تو آنقدر خوب است که هر آرزویت به اندازهی نیاز صد پادشاه اهمیت دارد.
ز بهر مهر بر روی زمینت
فلک شد حلقه انگشترینت
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و محبت تو، آسمان مانند یک حلقه انگشتر دور زمین تو پیچیده است.
زحل کو هندوی راه تو آمد
ز چاووشان در گاه تو آمد
هوش مصنوعی: زحل، سیارهای که در فرهنگ هندی اهمیت زیادی دارد، به سمت تو آمده و پیشقراولان به سوی تو روانه شدهاند.
تو آن شاهی که در ایوان جاهت
بود برجیس صدر بارگاهت
هوش مصنوعی: تو آن پادشاهی هستی که در کاخ بزرگت، بلندترین مقام و جایگاه را داری.
ز ترس قهر تو بهرام خونریز
نیارد دید در دوران به کس تیز
هوش مصنوعی: از ترس خشم تو، بهرام خونریز جرأت نمیکند به کسی نگاه تندی بیندازد.
به دربانیت هم خورشید انور
غلامی رومی است استاده بر در
هوش مصنوعی: در برابر دربان تو، خورشید انور، غلامی رومی ایستاده است.
بود یک مطرب از بزم تو ناهید
که بختت یار و دولت باد جاوید
هوش مصنوعی: یک نینواز در مهمانی تو حاضر بود که خوشبختی و ثروتت همیشه ماندگار باشد.
عطاردگر چو دولت چاکر توست
دبیری از دبیران در توست
هوش مصنوعی: چون سیاره عطارد در خدمت تو و در کنار توست، در واقع یکی از بهترین نویسندگان نیز به نوعی به تو وابسته است.
مه از بدر و هلالی در دیارت
گهی پیکست و گه آیینه دارت
هوش مصنوعی: ماه گاهی با شکل کامل و درخشانش به سراغ تو میآید و گاهی هم به شکل هلال، یا به عبارتی دیگر، گاهی پیامآور شادی و گاهی بازتاب زیبایی توست.
نگویم همتت دریا و کانست
که تو بیشی و همت بیش از آنست
هوش مصنوعی: نگو که ارادهات مانند دریاست و منبعی عمیق است، زیرا تو از این هم فراتر میروی و ارادهات حتی بیشتر از آن است.
تو بحرجودی و بر خوان جودت
جهانی سر به سر مهمان جودت
هوش مصنوعی: تو مانند درختی هستی که درختان دیگر از مهربانی و بخشش تو بهرهمند میشوند و همهی کسانی که به سراغت میآیند، مهمان محبت و generosity تو هستند.
به بخشش خرمنت را خوشه چینست
اگر خاقان اگر فغفور چینست
هوش مصنوعی: اگر در کنار تو کسی باشد که به بخشش و لطف تو نیازمند باشد، چه فرقی میکند که او یک پادشاه بزرگ باشد یا شخصی معمولی.
نه تنها اند اهل چین غلامت
که هم چین اند هندستان تمامت
هوش مصنوعی: نه تنها مردم چین به تو خدمت میکنند، بلکه تمام هندوستان هم به تو وابسته است.
به درگاهت خداوندا کمینه
که سوی بحر آورد این سفینه
هوش مصنوعی: به درگاه تو، ای خداوند، من از تو میخواهم که این کشتی به سوی دریا برود.
چنین دارد به درگاه تو امید
که از ظل ظلیلت تا به جاوید
هوش مصنوعی: به من امیدواری میدهد که از سایهات تا ابد در پناه تو باشم.
زبیتم عالمی معمور گردد
چو نامت در جهان مشهور گردد
هوش مصنوعی: با نام تو، جهانی آباد میشود و وقتی نامت در دنیا شناخته شود، برکت و رونق به آن میرسد.