گنجور

بخش ۴ - گفتار در نعت سید المرسلین صلی الله علیه و سلم

ندارم وصف و تحمیدی که نیکوست
سزای آنکه مقصود از جهان اوست
محمد آن که در ملک نکویی
بود صد بار به از هر چه گویی
خرد حیران در آن وصف و بیانست
که هر وصفش که گویم بیش از آنست
امام جمله نزدیکان درگاه
چراغ بارگاه لی مع الله
زده جبریل از چاووشیش لاف
کشیده خوان جودش قاف تا قاف
ندیده از بزرگی هیچ قلت
ازو در گفت هفتاد و دو ملت
بدان در تا که باشد نقش عالم
غلامش یوسف است و داه مریم
سپردند از برای یاری او
به ابراهیم خوانسالاری او
به وادی وادی از نوعی که دانی
شعیب و موسیش کرده شبانی
ز بهر چشم زخم او به فرمان
ذبیح الله کرده خویش قربان
بمردند و ندیدند آن رخ خوب
دریغا عمر نوح و صبر ایوب
نیامد تا بنا کردند عالم
خلف تر زو ز فرزندان آدم
تمام انبیا کردند امامش
زدند این سکه دولت به نامش
مگو بیش از ره صورت کم و بیش
که بود از راه معنی از همه بیش
به صورت چون زدی لطفش تکلم
کلیم الله کردی دست و پا گم
به معنی روح ازو بودش تاسف
خجل کردی به صورت حسن یوسف
در آن منزل که کرسی آمدش فرش
قدم یک پایه بالاتر زد از عرش
به معراج آمده از حق خبرده
که «سبحان الذی اسری بعبده»
وزان کروبیان یکجا خزیده
ستاده وز تحیر لب گزیده
شب اسری که حق رخسار دیدش
خرد الکن شد از گفت و شنیدش
بدش چاکر سلیمان بن داوود
از آن دیو و پری فرمانبرش بود
به کویش گر نه خود را بنده کردی
مسیحا مرده را چون زنده کردی
شده الیاسش اندر بحر جویان
نهاده خضر ازو رو در بیابان
ز لفظ چون درش گوش جهان پر
جهانی را به فرمانش تبختر
به عالم پنج نوبت چون فرو داد
مسیحا از فلک نوبت بدو داد
که نتوان داشتن این کار را سست
شدم من، باش، کاکنون نوبت توست
به چاووشی درگاهت چو دم زد
از آن بر طارم چارم علم زد
بدو گر حق نگفتی «قم فانذر»
کسی هرگز ندانستی هر از بر
جهان افروز بد زان اندرین باغ
به چشم نرگسش دادند«ما زاغ»
چو تیغ معجزش در دو جهان زد
سرانگشتش قمر را بر میان زد
ز ابرویش چو بگشودند روپوش
فلک را حلقه ای کردند در گوش
سلیمی هر دری کز وصف او سفت
ز دریای دو عالم قطره ای گفت
خداوندا سلیمی خوش فقیر است
به دست نفس نافرمان اسیر است
به روی او در از هر باب بگشای
وزان یک یک به خویشش راه بنمای
همه توفیق و دولت یار او کن
سعادت جاودان در کار او کن
بدین نظم و کلامش یاوری ده
مدد از قوت پیغمبری ده

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ندارم وصف و تحمیدی که نیکوست
سزای آنکه مقصود از جهان اوست
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم به خوبی توصیف و ستایش کنم، زیرا سزاوار کسی است که هدفش از جهان فقط خود اوست.
محمد آن که در ملک نکویی
بود صد بار به از هر چه گویی
هوش مصنوعی: محمد کسی است که در سرزمین نیکی‌ها قرار دارد و او به مراتب بهتر از هر چیزی است که بتوان درباره‌اش سخن گفت.
خرد حیران در آن وصف و بیانست
که هر وصفش که گویم بیش از آنست
هوش مصنوعی: عقل و دانایی در توصیف و بیان آن موضوع گیج و سردرگم است، چون هر توصیفی که ارائه دهم، از واقعیت آن بیشتر است.
امام جمله نزدیکان درگاه
چراغ بارگاه لی مع الله
هوش مصنوعی: امام که عزیزترین افراد در درگاه خداوند است، همانند نوری است که در بارگاه الهی می‌درخشد.
زده جبریل از چاووشیش لاف
کشیده خوان جودش قاف تا قاف
هوش مصنوعی: جبریل به دنبال صدای زیبا و دلنشین خود، در آسمان‌ها به پرواز درآمده و از فراوانی بخشش و عطای خود حرف می‌زند. صدای او به گوش همه می‌رسد و مانند قاف، دور تا دور عالم را فرا گرفته است.
ندیده از بزرگی هیچ قلت
ازو در گفت هفتاد و دو ملت
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هیچ‌کس نمی‌تواند عظمت و بزرگی او را نادیده بگیرد، حتی اگر هفتاد و دو ملت درباره‌اش صحبت کنند یا بخواهند بر او خرده بگیرند. در واقع، این سخن به عظمت و قابل احترام بودن شخصیتی اشاره دارد که همه باید او را به رسمیت بشناسند.
بدان در تا که باشد نقش عالم
غلامش یوسف است و داه مریم
هوش مصنوعی: بدان که در این دنیا، نقش و جایگاه همه موجودات به نوعی به یوسف و مریم وابسته است. یوسف نماد زیبایی و کمال است و مریم نماد پاکی و رحمت. این به ما یادآوری می‌کند که درک و ارزش‌گذاری بر اساس این ویژگی‌ها اهمیت دارد.
سپردند از برای یاری او
به ابراهیم خوانسالاری او
هوش مصنوعی: آنها برای کمک به او، ابراهیم را مسئول کارها کردند.
به وادی وادی از نوعی که دانی
شعیب و موسیش کرده شبانی
هوش مصنوعی: در اینجا به معنای قدم گذاشتن در عرصه‌ای اشاره شده که از آنجا شعیب و موسی با شغل شبانی برخورد داشته‌اند. به نوعی اشاره دارد به اینکه در این فضا، فرد باید نوعی از رهبری و سرپرستی را درک کند، مشابه آنچه که این دو شخصیت بزرگ در دوران خود انجام دادند.
ز بهر چشم زخم او به فرمان
ذبیح الله کرده خویش قربان
هوش مصنوعی: برای حفظ سلامتی او و دور کردن چشم زخم، خود را فدای او کرده‌ام.
بمردند و ندیدند آن رخ خوب
دریغا عمر نوح و صبر ایوب
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که برخی از افراد پیش از تحقق آرزوها و دیدن زیبایی‌ها از دنیا رفتند و چه حیف که به اندازه‌ عمر طولانی نوح و صبر زیاد ایوب نیز از زندگی خود بهره‌ای نبردند.
نیامد تا بنا کردند عالم
خلف تر زو ز فرزندان آدم
هوش مصنوعی: قبل از اینکه انسان‌ها به وجود بیایند، کسی نبود که عالم را بسازد و پایه‌ای بگذارد که دلایل و توجیهات وجود داشته باشد. در واقع، عالم به وجود آمده از نسل آدم، نشان‌دهنده تحولی است که با ظهور انسان‌ها آغاز شد.
تمام انبیا کردند امامش
زدند این سکه دولت به نامش
هوش مصنوعی: تمام پیامبران به خاطر او آمده‌اند و این سکه‌ای که نماد قدرت و حکومت است، به نام او زده شده است.
مگو بیش از ره صورت کم و بیش
که بود از راه معنی از همه بیش
هوش مصنوعی: بیش از ظاهر و صورت چیزها صحبت نکن، چون در حقیقت، معنا و محتوای درونی آن‌ها از هر چیزی مهم‌تر و گسترده‌تر است.
به صورت چون زدی لطفش تکلم
کلیم الله کردی دست و پا گم
هوش مصنوعی: وقتی با زیبایی خودت جلوه‌گری می‌کنی، به گونه‌ای حرف می‌زنی که به یاد گفت‌وگوهای حضرت کلیم الله (موسى) می‌افتی، و در این حال، از شدت شگفتی و حیرت، خودت را گم کرده‌ای.
به معنی روح ازو بودش تاسف
خجل کردی به صورت حسن یوسف
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت او، روح انسان دچار تاسف و خجالت می‌شود، مثل این که زیبایی یوسف باعث شگفتی و تحیر دیگران شده است.
در آن منزل که کرسی آمدش فرش
قدم یک پایه بالاتر زد از عرش
هوش مصنوعی: در جایی که مقام و منزلت شخصی بالاست، بر روی فرش خوش قدمش، یک پایه از عرش نیز بالاتر است.
به معراج آمده از حق خبرده
که «سبحان الذی اسری بعبده»
هوش مصنوعی: به آسمان‌ها رفته و از جانب حق خبر داده شده که: «پاک و بلند مرتبه است آن کسی که بنده‌اش را شبانه به سفر ببرد.»
وزان کروبیان یکجا خزیده
ستاده وز تحیر لب گزیده
هوش مصنوعی: و از آن فرشتگان نزدیک، یکی در کنار هم نشسته و از حیرت لب به گزشیده است.
شب اسری که حق رخسار دیدش
خرد الکن شد از گفت و شنیدش
هوش مصنوعی: در شب معراج، هنگامی که خداوند چهره‌ی او را مشاهده کرد، عقل و هوش انسان به قدری تحت تأثیر قرار گرفت که ناتوان و بی‌تاب شد.
بدش چاکر سلیمان بن داوود
از آن دیو و پری فرمانبرش بود
هوش مصنوعی: بدی و نیکی در پیوند با وفاداری و اطاعت است. کسی که در مقام خدمت به یک شخص بزرگ و محترم است، می‌تواند از نیروهای منفی و قدرت‌های شر دوری کند. این موضوع نشان می‌دهد که قدرت و عظمت یک شخص می‌تواند دیگران را به خود جذب کند و آنها را به پیروی از خود وادار نماید.
به کویش گر نه خود را بنده کردی
مسیحا مرده را چون زنده کردی
هوش مصنوعی: اگر به کوی او نروی و خودت را به او تسلیم نکنی، چگونه می‌توانی مرده را مانند مسیحا زنده کنی؟
شده الیاسش اندر بحر جویان
نهاده خضر ازو رو در بیابان
هوش مصنوعی: الیاس در دریای جویندگان قرار دارد و خضر از او در بیابان دور شده است.
ز لفظ چون درش گوش جهان پر
جهانی را به فرمانش تبختر
هوش مصنوعی: از زبان، هنگامی که سخن می‌گوید، تمام گوش‌ها او را می‌شنوند و جهانی را با دستور خود، به خود می‌بالد.
به عالم پنج نوبت چون فرو داد
مسیحا از فلک نوبت بدو داد
هوش مصنوعی: به دنیا پنج بار مانند مسیحا که از آسمان نوبت می‌گیرد، به او نوبت داده شد.
که نتوان داشتن این کار را سست
شدم من، باش، کاکنون نوبت توست
هوش مصنوعی: دیگر نمی‌توانم این کار را ادامه دهم و از عهده‌اش بر بیایم. حالا نوبت تو است که ادامه دهی.
به چاووشی درگاهت چو دم زد
از آن بر طارم چارم علم زد
هوش مصنوعی: وقتی به آستان تو ندا کردم، نشانه‌ای بر پرچم من قرار گرفت.
بدو گر حق نگفتی «قم فانذر»
کسی هرگز ندانستی هر از بر
هوش مصنوعی: اگر حق را نگفتی، پس بایستی بایستی و هشدار دهی؛ هیچ‌کس هرگز از حفظ کردن به درستی نخواهد دانست.
جهان افروز بد زان اندرین باغ
به چشم نرگسش دادند«ما زاغ»
هوش مصنوعی: در این باغ، به خاطر زیبایی و جاذبه‌اش، به او لقب «زاغ» دادند که نشان‌دهنده‌ نوعی تمسخر یا کم‌ارزشی است. این اشاره به این دارد که زیبایی ظاهری ممکن است گاهی باعث قضاوت‌های سطحی و نادرست شود.
چو تیغ معجزش در دو جهان زد
سرانگشتش قمر را بر میان زد
هوش مصنوعی: چون شمشیر شگفت‌انگیزش در دو جهان به کار افتاد، انگشتش مانند قمر را در وسط قرار داد.
ز ابرویش چو بگشودند روپوش
فلک را حلقه ای کردند در گوش
هوش مصنوعی: هنگامی که ابرویش را برداشتند، انگار آسمان را با حلقه ای در گوشه چهره‌اش زیبا کردند.
سلیمی هر دری کز وصف او سفت
ز دریای دو عالم قطره ای گفت
هوش مصنوعی: سلیمی که هر در را از توصیف او بسته می‌بیند، از دریاهای این دو جهان تنها یک قطره را بیان می‌کند.
خداوندا سلیمی خوش فقیر است
به دست نفس نافرمان اسیر است
هوش مصنوعی: خدایا، سلیم که فردی خوب و فقیر است، به دست نفس خود که نافرمان و سرکش است گرفتار شده است.
به روی او در از هر باب بگشای
وزان یک یک به خویشش راه بنمای
هوش مصنوعی: به او به گونه‌ای نشان بده که از هر در و راهی می‌تواند به سوی خود بیاید و به هر یک از نیازهایش راهنمایی کن.
همه توفیق و دولت یار او کن
سعادت جاودان در کار او کن
هوش مصنوعی: همه موفقیت و خوشبختی را از جانب او قرار بده و سعادت ابدی را در کارش رقم بزن.
بدین نظم و کلامش یاوری ده
مدد از قوت پیغمبری ده
هوش مصنوعی: با این شعر و بیانش، کمک و یاری‌ای به من بده که از نیروی پیامبری بهره‌مند شوم.