بخش ۲۳ - بازآوردن شاپور شیرین را به ارمن پیش مهین بانو
چو شد شاپور و از آن قصر سنگین
سوی خسرو به ارمن برد شیرین
به جان درماند کز آن جای، پرویز
سوی شهر مداین رفته بد تیز
به گلزار مهین بانو به اعزاز
فرود آورد شیرین را دگر باز
چمن را رونق از گل داد دیگر
جهان، دیگر جوانی یافت از سر
کنیزان چون که او با ارمن آمد
تو گفتی باز جانشان با تن آمد
چنان کز هجر بیند یار را یار
ز شادی گریه ها کردند بسیار
مهین بانو هم از آن داغ و آن درد
چنین دولت به خود باور نمی کرد
گهی آتش همی شد گه می افسرد
به رویش زنده می گردید و می مرد
حدیثی کز لب شیرین شنفتی
شدی در گریه و در گریه گفتی
ازین روزی به عالم بهترم نیست
تویی اینجا نشسته باورم نیست
ز دوری تو جان بد رفته از تن
خدا دیگر عنایت کرد با من
در این انده که هرگز نیستم یاد
بدم مرده که بازم جان نو داد
مگر جان منی ای کامرانی
که دور از تو ندیدم زندگانی
چه زان بهتر مرا ای جان شیرین
که وقت مردنم باشی به بالین
چه باشد به پس از مردن جز اینم
که در ارمن تو باشی جانشینم
چو بانو این نوازشها نمودش
به بهتر مدح و تعریفی ستودش
دگر با دختران شیرین چو پیوست
به عیش و ناز و نوشانوش بنشست
از اول آن پری رویان سراسر
نمودندش نوازشهای بهتر
در آن عشرت که می کرد آن مه نو
تن آنجا داشت دل (در) پیش خسرو
بخش ۲۲ - رفتن خسرو به مداین و نشستن به پادشاهی: چو خسرو را شد این معلوم در روزبخش ۲۴ - آگاهی یافتن بهرام چوبینه از وفات هرمز و بیرون آمدن او به خسرو: چو آگه گشت بهرام از چنین حال
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو شد شاپور و از آن قصر سنگین
سوی خسرو به ارمن برد شیرین
هوش مصنوعی: وقتی شاپور از قصر سنگین خارج شد، شیرین را به سمت خسرو در ارمن برد.
به جان درماند کز آن جای، پرویز
سوی شهر مداین رفته بد تیز
هوش مصنوعی: به جان درماندهای که از آن مکان دور افتاده، پرویز به طرف شهر مداین با شتاب رفته است.
به گلزار مهین بانو به اعزاز
فرود آورد شیرین را دگر باز
هوش مصنوعی: در باغ زیبایی، بانوی مهین به احترام و بزرگی، دوباره شیرین را به خانه برگرداند.
چمن را رونق از گل داد دیگر
جهان، دیگر جوانی یافت از سر
هوش مصنوعی: چمن به خاطر گل شکوفا و زیبا شد و دنیای جدیدی پیدا کرد؛ گویی که جوانی تازهای به آن بخشیده شده است.
کنیزان چون که او با ارمن آمد
تو گفتی باز جانشان با تن آمد
هوش مصنوعی: وقتی که کنیزان او را با ارمنی دیدند، گویی روحشان دوباره به بدنشان برگشت.
چنان کز هجر بیند یار را یار
ز شادی گریه ها کردند بسیار
هوش مصنوعی: دوستانه و صمیمی، وقتی که از دوری معشوق خود میزنند و گریههای زیادی از شوق و ناراحتی میکنند، این حالتی مشابه را تجربه میکنند.
مهین بانو هم از آن داغ و آن درد
چنین دولت به خود باور نمی کرد
هوش مصنوعی: مهین بانو، با وجود آن درد و زخمهایی که داشت، هرگز تصور نمیکرد که به چنین موفقیتی دست پیدا کند.
گهی آتش همی شد گه می افسرد
به رویش زنده می گردید و می مرد
هوش مصنوعی: گاهی اوقات آتش شعلهور میشد و زمانی هم خاموش میگردید. او در این حال زنده و مرده احساس میشد.
حدیثی کز لب شیرین شنفتی
شدی در گریه و در گریه گفتی
هوش مصنوعی: قصهای که از زبان شیرینی شنیدی، باعث شد تا اشک بریزی و در میان اشکها داستان را برای دیگران بگویی.
ازین روزی به عالم بهترم نیست
تویی اینجا نشسته باورم نیست
هوش مصنوعی: از این روزها برای من بهتر از حالتی که تو اینجا نشستهای وجود ندارد، باورم نمیشود.
ز دوری تو جان بد رفته از تن
خدا دیگر عنایت کرد با من
هوش مصنوعی: به خاطر دوری تو، جانم به شدت رنجیده شده و دیگر خداوند محبتش را به من نرساند.
در این انده که هرگز نیستم یاد
بدم مرده که بازم جان نو داد
هوش مصنوعی: در این غم که هیچگاه نمیتوانم فراموش کنم، مثل مردهای هستم که دوباره زندگیام به من بازگردانده شده است.
مگر جان منی ای کامرانی
که دور از تو ندیدم زندگانی
هوش مصنوعی: آیا تو زندگی من نیستی، ای خوشبختی که بدون تو هیچ زندگی را تجربه نکردهام؟
چه زان بهتر مرا ای جان شیرین
که وقت مردنم باشی به بالین
هوش مصنوعی: چه چیزی میتواند برای من بهتر از این باشد، ای جان عزیزم، که در آخرین لحظات زندگیام کنارم باشی و سرم را در آغوش بگیری؟
چه باشد به پس از مردن جز اینم
که در ارمن تو باشی جانشینم
هوش مصنوعی: پس از مرگ چه چیزی باقی میماند جز این که تو در آرامگاه من به عنوان جانشین من باشی.
چو بانو این نوازشها نمودش
به بهتر مدح و تعریفی ستودش
هوش مصنوعی: وقتی بانویی این همه محبت و نوازش را به او هدیه کرد، ستایش و تعریف او را به بهترین شکل ممکن بر زبان آورد.
دگر با دختران شیرین چو پیوست
به عیش و ناز و نوشانوش بنشست
هوش مصنوعی: او دوباره با دختران شیرین و دلنشین همراه شد و در حال خوشی و لذت و نوشیدن نشست.
از اول آن پری رویان سراسر
نمودندش نوازشهای بهتر
هوش مصنوعی: پریروهای زیبا از ابتدا به او محبتهای بیشتری نشان دادند.
در آن عشرت که می کرد آن مه نو
تن آنجا داشت دل (در) پیش خسرو
هوش مصنوعی: در آن زمانی که آن دختر زیبا و محبوب، با همه جاذبهاش، در کنار خسرو خوش میگذرانید، دل من نیز در آنجا بود.