گنجور

بخش ۱۷ - قصر ساختن مه رویان خسرو برای شیرین و نشستن شیرین در قصر

چو خسرو سوی ارمن یافت تسکین
شنو دیگر حکایتهای شیرین
که چون او در مداین ساخت منزل
نبودش یک زمان آرام در دل
سراسر حال خسرو کرد معلوم
که از پیش پدر چون رفت زان بوم
دلش آگاه شد کان شاه نیکو
به ارمن شد برای دیدن او
دگر روشن شدش مانند مهتاب
که آن شه بود کو را دید در آب
سرافکند از تغابن نیک در پیش
چو گیسویش فرو پیچید بر خویش
پس آنگه سر برآورد از سر درد
بزد آهی و راز خود عیان کرد
به مه رویان خسرو گفت کاکنون
طریق کار من زین هست بیرون
که قصری بهر من در کوه خارا
بسازند و مرا آنجا بود جا
رهی بی بن که هیچش سر نباشد
هوایی بد کزان بدتر نباشد
روم آنجا من از مردم بریده
نیاید سوی من هیچ آفریده
شوم یک چند گاه از مردمان گم
که پنهان به پری از چشم مردم
در آنجا از غم دل رو به دیوار
نشینم عاقبت تا چون شود کار
پس آنگه آن پری رویان زیبا
طلب کردند استادان بنا
چنان کو گفت قصری ساز کردند
به سوی ارمنش در باز کردند
که تا درگاه و بیگه سوی دلخواه
از آنجا باشد او را چشم بر راه
چو شد پرداخته آن قصر دلگیر
شد آنجا ماه رو با ناله زیر
به سر می برد آنجا با دل تنگ
چو لعلی گشته پنهان در دل سنگ
زمه رویان خسرو هم دو سه نیز
بدو همره شدند از ترس پرویز
به خدمتکاری او گشته راغب
پرستاری او دانسته واجب

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو خسرو سوی ارمن یافت تسکین
شنو دیگر حکایتهای شیرین
هوش مصنوعی: وقتی خسرو به ارمن رسید و آرامش پیدا کرد، دیگر داستان‌های شیرین را بشنوید.
که چون او در مداین ساخت منزل
نبودش یک زمان آرام در دل
هوش مصنوعی: از آنجا که او در شهرها و سرزمین‌های مختلف زندگی می‌کرد، هرگز نتوانسته بود در دلش آرامش و ثباتی پیدا کند.
سراسر حال خسرو کرد معلوم
که از پیش پدر چون رفت زان بوم
هوش مصنوعی: حال خسرو به طور کامل مشخص است، زیرا او از زمانی که از سرزمین پدرش جدا شده، دگرگون شده است.
دلش آگاه شد کان شاه نیکو
به ارمن شد برای دیدن او
هوش مصنوعی: دل او متوجه شد که آن پادشاه خوب، به ارمن آمده است تا او را ببیند.
دگر روشن شدش مانند مهتاب
که آن شه بود کو را دید در آب
هوش مصنوعی: او نیز مانند ماه روشن شد و زیبایی‌اش را در آب دید.
سرافکند از تغابن نیک در پیش
چو گیسویش فرو پیچید بر خویش
هوش مصنوعی: شخصی که در برتری و نیک‌کرداری خود دچار خودپسندی و فریب خوردگی شده، در برابر واقعیات زندگی سرشکسته و ناامید است. مانند این است که او خود را در گیسوانش پنهان کرده و نمی‌تواند به درستی خود را ببینید.
پس آنگه سر برآورد از سر درد
بزد آهی و راز خود عیان کرد
هوش مصنوعی: سپس از شدت درد، سرش را بلند کرد و نفسی عمیق کشید و راز درونش را فاش کرد.
به مه رویان خسرو گفت کاکنون
طریق کار من زین هست بیرون
هوش مصنوعی: خسرو به زیبایان گفت که اکنون روش زندگی من از این حالت خارج شده است.
که قصری بهر من در کوه خارا
بسازند و مرا آنجا بود جا
هوش مصنوعی: اگر می‌توانستند برای من در کوه‌های سخت و سنگی قصر و جایی بسازند تا در آن زندگی کنم.
رهی بی بن که هیچش سر نباشد
هوایی بد کزان بدتر نباشد
هوش مصنوعی: مسیر بی‌پایه و اساس، هیچ هدفی ندارد و از آن بدتر هوایی است که از همان مسیر ناشی می‌شود.
روم آنجا من از مردم بریده
نیاید سوی من هیچ آفریده
هوش مصنوعی: من به جایی می‌روم که هیچ انسانی به من نپیوندد و هیچ آفریده‌ای به سوی من نیاید.
شوم یک چند گاه از مردمان گم
که پنهان به پری از چشم مردم
هوش مصنوعی: مدتی از دید مردم دور می‌شوم تا به آرامی و با خیال راحت در دنیای خودم زندگی کنم.
در آنجا از غم دل رو به دیوار
نشینم عاقبت تا چون شود کار
هوش مصنوعی: در آن مکان، از درد و اندوه قلبم به دیوار تکیه می‌زنم تا ببینم سرنوشت چه می‌شود.
پس آنگه آن پری رویان زیبا
طلب کردند استادان بنا
هوش مصنوعی: سپس آن زیبایانی که چهره‌ای پرفروغ داشتند از استادان بنا خواستند تا برایشان چیزی بسازند.
چنان کو گفت قصری ساز کردند
به سوی ارمنش در باز کردند
هوش مصنوعی: به گونه‌ای که او گفت، برای او کاخی ساختند و درهای آن را به سمت ارمنستان گشودند.
که تا درگاه و بیگه سوی دلخواه
از آنجا باشد او را چشم بر راه
هوش مصنوعی: شخصی در حال انتظار است که به دلخواهش برسد و چشم به راه است تا از جایی که در آن قرار دارد، به درگاه مورد نظرش برود.
چو شد پرداخته آن قصر دلگیر
شد آنجا ماه رو با ناله زیر
هوش مصنوعی: وقتی آن کاخ زیبا ساخته شد، در آنجا زیبایی که به ماه می‌ماند با ناله‌ای غمگین حاضر شد.
به سر می برد آنجا با دل تنگ
چو لعلی گشته پنهان در دل سنگ
هوش مصنوعی: در آنجا کسی با دل شکسته و ناامید زندگی می‌کند، مانند دانه قیمتی که در دل سنگی پنهان شده است.
زمه رویان خسرو هم دو سه نیز
بدو همره شدند از ترس پرویز
هوش مصنوعی: چند نفر از زیبایانی که در خدمت خسرو بودند، به خاطر ترس از پرویز، به او ملحق شدند.
به خدمتکاری او گشته راغب
پرستاری او دانسته واجب
هوش مصنوعی: من علاقه‌مند به خدمتگزاری او شده‌ام و می‌دانم که این مسئولیت بر عهده‌ام است.