بخش ۱۶ - رسیدن خسرو به ارمن
چو شب اشک زلیخا ریخت برخاک
برآمد یوسف خورشید از افلاک
سپاه روم، شد بر زنگ، فیروز
به تخت شرق، آمد خسرو روز
برآمد رومیی ناگه به صد فن
سر زنگی شب، برداشت از تن
شب اشک خویش ازین حسرت ببارید
سحر از گریه های او بخندید
دل خسرو کشیده زحمت تن
فرود آمد سوی صحرای ارمن
به سوی چشمه ای شد رخت بگشود
سر و تن شست و یک ساعت بیاسود
ز بعد یک دو ساعت لشکرش نیز
فرو راندند از دنبال پرویز
چو لشکر سر به سر آنجا رسیدند
به صحرا خیمه بر خیمه کشیدند
بربانو کسی بشتافت از راه
که آمد خسرو پرویز ناگاه
مهین بانو چو آگه گشت زین کار
سوی پرویز شد با گنج بسیار
تبرکهای شایسته که شایست
نثار و پیشکش چندان که بایست
فرسها را همه زین کرده از زر
غلامان و کنیزان نیز یکسر
خروش غلغل از مه تا به ماهی
می و رامشگران چندانکه خواهی
ز بس کافتاده بد در هر کناره
نیامد نقل و میوه در شماره
ز بس کالوان نعمت بود بر هم
ز مرغ و بره ها چیزی نبدکم
ستاره حاجب و خود چون مه نو
زمین بوسید پیش تخت خسرو
که خسرو چون علم زین بام افراشت
مر این بیچاره را از خاک برداشت
توقع دارم از سلطان عالم
که در دولت در اینجا شاد و خرم
بود ما را به سلطانی پناهی
بیاساید در اینجا چند گاهی
چو خسرو این همه اعزاز ازو دید
زمینی خوب و صحرایی نکو دید
اجابت کرد و آنگه با دل شاد
به دارالملک ارمن رخت بنهاد
بخش ۱۵ - رسیدن خسرو به چشمه ماه و دیدن شیرین را در چشمه: سخن پرداز، کین در دری سفتبخش ۱۷ - قصر ساختن مه رویان خسرو برای شیرین و نشستن شیرین در قصر: چو خسرو سوی ارمن یافت تسکین
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو شب اشک زلیخا ریخت برخاک
برآمد یوسف خورشید از افلاک
هوش مصنوعی: وقتی شب زلیخا اشک میریخت، یوسف همچون خورشیدی از آسمانها طلوع کرد.
سپاه روم، شد بر زنگ، فیروز
به تخت شرق، آمد خسرو روز
هوش مصنوعی: سپاه رومیان به سرزمین زنگی حمله کرد و در این میان، شاه خسرو، به طور پیروزمندانهای به تخت سلطنت در شرق نشست.
برآمد رومیی ناگه به صد فن
سر زنگی شب، برداشت از تن
هوش مصنوعی: ناگهان رومی از جایی ظاهر شد و با هنرهای بسیاری، زنگی را از تن خود خارج کرد.
شب اشک خویش ازین حسرت ببارید
سحر از گریه های او بخندید
هوش مصنوعی: در شب، دلش به خاطر یک آرزو و حسرت زیاد، اشک ریخت و صبح، نور روز از این گریههای او سرشار از شادی و زندگی شد.
دل خسرو کشیده زحمت تن
فرود آمد سوی صحرای ارمن
هوش مصنوعی: دل خسرو به زحمت و مشقت به سمت دشت ارمن رفته است.
به سوی چشمه ای شد رخت بگشود
سر و تن شست و یک ساعت بیاسود
هوش مصنوعی: به سمت چشمهای رفت، لباسهایش را درآورد، سر و تنش را شست و مدتی استراحت کرد.
ز بعد یک دو ساعت لشکرش نیز
فرو راندند از دنبال پرویز
هوش مصنوعی: پس از گذشت یکی دو ساعت، لشکر او را نیز از پی پرویز به عقب راندند.
چو لشکر سر به سر آنجا رسیدند
به صحرا خیمه بر خیمه کشیدند
هوش مصنوعی: وقتی که سپاه با هم به آنجا رسیدند، در بیابان خیمهها را به صف در کنار هم برپا کردند.
بربانو کسی بشتافت از راه
که آمد خسرو پرویز ناگاه
هوش مصنوعی: ناگهان فردی به سمت بانو شتافت که خسرو پرویز به طور ناگهانی وارد شد.
مهین بانو چو آگه گشت زین کار
سوی پرویز شد با گنج بسیار
هوش مصنوعی: مهین بانو وقتی از این ماجرا باخبر شد، به سمت پرویز رفت و با خود گنجینهای بزرگ آورد.
تبرکهای شایسته که شایست
نثار و پیشکش چندان که بایست
هوش مصنوعی: نیازی به نثار و پیشکشهای بیش از حد نیست، بلکه باید به اندازه و شایستگی عمل کرد.
فرسها را همه زین کرده از زر
غلامان و کنیزان نیز یکسر
هوش مصنوعی: همه اسبها را زین کردهاند و از طلا و نقره تزئین شدهاند، و حتی غلامان و کنیزان نیز تماماً آماده و مهیا هستند.
خروش غلغل از مه تا به ماهی
می و رامشگران چندانکه خواهی
هوش مصنوعی: صدای شاد و دلنواز از ماه تا ماهی، به اندازهای که بخواهی مینوازد.
ز بس کافتاده بد در هر کناره
نیامد نقل و میوه در شماره
هوش مصنوعی: به خاطر چنان بدیها و مصیبتهایی که در کنار ما وجود دارد، میوه و خوشی به دست نمیآید و دسترسی به نعمتها و لذتها سخت شده است.
ز بس کالوان نعمت بود بر هم
ز مرغ و بره ها چیزی نبدکم
هوش مصنوعی: به خاطر فراوانی نعمتها و فراوانی مرغ و برهها، چیزی در وضعیت من کم نبود.
ستاره حاجب و خود چون مه نو
زمین بوسید پیش تخت خسرو
هوش مصنوعی: ستاره به عنوان نگهبان و خود به مانند ماه نو، زمین را در برابر تخت پادشاه بوسید.
که خسرو چون علم زین بام افراشت
مر این بیچاره را از خاک برداشت
هوش مصنوعی: خسرو چون پرچم را بر افراشت، این بیچاره را از زمین بلند کرد.
توقع دارم از سلطان عالم
که در دولت در اینجا شاد و خرم
هوش مصنوعی: از پادشاه جهان انتظار دارم که در اینجا در خوشحالی و شادابی حکومت کند.
بود ما را به سلطانی پناهی
بیاساید در اینجا چند گاهی
هوش مصنوعی: ما در اینجا به پناهی در سلطنتی نیاز داریم که مدت کوتاهی ما را آرامش بخشد.
چو خسرو این همه اعزاز ازو دید
زمینی خوب و صحرایی نکو دید
هوش مصنوعی: وقتی خسرو این همه احترام و ارزش را از او مشاهده کرد، زمین زیبا و دشت خوبی را دید.
اجابت کرد و آنگه با دل شاد
به دارالملک ارمن رخت بنهاد
هوش مصنوعی: او دعوت را پذیرفت و سپس با قلبی شاد به شهر ارمن رفت.