شمارهٔ ۹
یاد دارم از کهن پیری که در حمام گفت
کین سخن پرسید روزی کهتری از مهتری
چیست سر آنکه در حمام هرکس پا نهد
بر دل غمگین او بگشاید از شادی دری
گفت سرش آنکه با او نیست زاسباب جهان
غیر طاس و فوطه ای آن نیز ازان دیگری
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یاد دارم از کهن پیری که در حمام گفت
کین سخن پرسید روزی کهتری از مهتری
هوش مصنوعی: به یاد دارم که یک پیرمرد سالخورده در حمام درباره موضوعی صحبت کرد و گفت روزی کسی که به مقام پایینتری بود، از کسی که مقام بالاتری داشت، سوال کرده بود.
چیست سر آنکه در حمام هرکس پا نهد
بر دل غمگین او بگشاید از شادی دری
هوش مصنوعی: چرا وقتی کسی وارد حمام میشود، دل غمگین او به طبع خوشحالی دیگران باز میشود؟
گفت سرش آنکه با او نیست زاسباب جهان
غیر طاس و فوطه ای آن نیز ازان دیگری
هوش مصنوعی: سر آن کس را که در کنار او نیست، جز یک کاسه و یک قطعه پارچه، چیزی دیگر وجود ندارد. این بدان معناست که اگر فردی در زندگیاش کسی را نداشته باشد، تمام وسایل و داراییهای مادی، ارزشی نخواهد داشت.