گنجور

شمارهٔ ۴

آن شنیدستی که کناسی ز سرگین زیر بار
گفت شکر آن را که از عزت مرا سر برافراخت
بوالفضولی طعنه زد کای کار تو سرگین کشی
کی خردمند این هنر را مایه عزت شناخت
گفت کای نادان کدامین عز ازان افزون بود
کز پی روزی به امثال تو محتاجم نساخت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن شنیدستی که کناسی ز سرگین زیر بار
گفت شکر آن را که از عزت مرا سر برافراخت
هوش مصنوعی: آیا شنیده‌ای که کسی که در زیر بار سنگینی در حال حرکت بود، از سرگینی (ماده‌ای نامطبوع) به بهانه‌ای شکرگزاری کرد و گفت: "خدا را شکر که از عزت و شرافت من سرم را بلند کرده است"؟
بوالفضولی طعنه زد کای کار تو سرگین کشی
کی خردمند این هنر را مایه عزت شناخت
هوش مصنوعی: شخصی از روی فضولی به تو طعنه زد که کار تو چه ارزشی دارد، زیرا هیچ عاقلی این هنر را نشانه‌ی افتخار نمی‌داند.
گفت کای نادان کدامین عز ازان افزون بود
کز پی روزی به امثال تو محتاجم نساخت
هوش مصنوعی: ای نادان، بگو کدام احترام و بزرگ‌منشی از این بالاتر است که من برای به دست آوردن روزی، به امثال تو نیاز ندارم؟