گنجور

شمارهٔ ۸۷

زآهم آتش به خانه افتاده ست
وز دل این یک زبانه افتاده ست
اشکم ازخانه بس که بیرون ریخت
رخنه در آستانه افتاده ست
ازدو چشمت که شوخ و فتنه گرند
فتنه ها در زمانه افتاده ست
قصد تو آزمودن تیغ است
قتل عاشق بهانه افتاده ست
زان میان در کمر نشانی نیست
سخنی درمیانه افتاده ست
نیست آن شاخ گل که بلبل را
شعله درآشیانه افتاده ست
جامی از باده صبوح بماند
بس که مست شبانه افتاده ست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زآهم آتش به خانه افتاده ست
وز دل این یک زبانه افتاده ست
هوش مصنوعی: از چشمم آتش به خانه افتاده و از دل من آتشی کوچک شعله‌ور شده است.
اشکم ازخانه بس که بیرون ریخت
رخنه در آستانه افتاده ست
هوش مصنوعی: اشکم چنان از چشمم جاری شده است که به نظر می‌رسد بر دروازه‌ای که به آن وابسته‌ام، نشانه‌ای از آسیب و آسیب‌پذیری وجود دارد.
ازدو چشمت که شوخ و فتنه گرند
فتنه ها در زمانه افتاده ست
هوش مصنوعی: چشمان تو که playful و فریبنده هستند، سبب ایجاد مشکلات و آشوب‌ها در دنیا شده‌اند.
قصد تو آزمودن تیغ است
قتل عاشق بهانه افتاده ست
هوش مصنوعی: تو هدفی جز آزمایش شمشیر نداری و این، بهانه‌ای شده برای کشتن عاشق.
زان میان در کمر نشانی نیست
سخنی درمیانه افتاده ست
هوش مصنوعی: در میان این موضوع هیچ نشانه‌ای نیست و در واقع، چیزی برای گفتن وجود ندارد.
نیست آن شاخ گل که بلبل را
شعله درآشیانه افتاده ست
هوش مصنوعی: شاخ گل که بلبل روی آن نشسته، دیگر نیست و بلبل در آشیانه خود به خاطر این سوخت و سوز و حسرت خواهد افتاد.
جامی از باده صبوح بماند
بس که مست شبانه افتاده ست
هوش مصنوعی: به خاطر مستی شبانه، جامی پر از شراب صبحگاهی باقی مانده است.