گنجور

شمارهٔ ۷۸

ساقی ما که دی به کف می داشت
جام می مستی از لب وی داشت
هستی ما به باد مستی رفت
بس که می زان دو لب پیاپی داشت
گل ندارد ز شبنم سحری
آن لطافت که رویش از خوی داشت
از مؤذن نشد دلی زنده
همه شب گرچه بانگ یا حی داشت
ماند شیخ از جواب بانگ نماز
صبحدم بس که گوش در نی داشت
کی به مقصد رسد چو زاهد را
لاشه ای سعی حکم لاشی داشت
سوخت جامی ز داغ عشق و نگفت
کز کی آن داغ بود و تا کی داشت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقی ما که دی به کف می داشت
جام می مستی از لب وی داشت
هوش مصنوعی: ساقی ما که دیروز جام پر از می را در دست داشت، امشب از لبان او نگاهی به ما انداخت.
هستی ما به باد مستی رفت
بس که می زان دو لب پیاپی داشت
هوش مصنوعی: وجود ما به خاطر شادی و مستی از دست رفت، چرا که به طور مداوم از دو لب نوشیدیم.
گل ندارد ز شبنم سحری
آن لطافت که رویش از خوی داشت
هوش مصنوعی: گل نمی‌تواند لطافت و زیبایی که در چهره‌اش وجود دارد را از شبنم سحرگاه بگیرد.
از مؤذن نشد دلی زنده
همه شب گرچه بانگ یا حی داشت
هوش مصنوعی: مؤذنی که اذان گفت، هیچ‌کس در شب بیدار نشد و زنده نشد، حتی با وجود اینکه ندای "یا حی" را سر داد.
ماند شیخ از جواب بانگ نماز
صبحدم بس که گوش در نی داشت
هوش مصنوعی: شیخ از صدای اذان صبح برای نماز جا ماند، زیرا گوش او در حال شنیدن نغمه‌ای دیگر بود.
کی به مقصد رسد چو زاهد را
لاشه ای سعی حکم لاشی داشت
هوش مصنوعی: کی به مقصد خواهد رسید، زمانی که زاهد تنها به دنبال ظاهری از دین و دنیا باشد، زیرا تلاش او هیچ ارزش و هدفی ندارد.
سوخت جامی ز داغ عشق و نگفت
کز کی آن داغ بود و تا کی داشت
هوش مصنوعی: جامی از عشق سوخته بود و هیچ نپرسید که این داغ از کجا آمده و چقدر زمان دارد.