گنجور

شمارهٔ ۶۹

لاله بین در بیستون چون غرق خون افتاده است
گویی ازکان آتشین لعلی برون افتاده است
نی غلط کردم که از سوز درون کوهکن
شعله در دامان کوه بیستون افتاده است
چون رهم از زلف مشکینت که در هر حلقه اش
صد دل دانا به زنجیر جنون افتاده است
روزم از بی مهریت شب گشت و آن شب را شفق
بر رخ زردم سرشک لاله گون افتاده است
بار هجران تو چون سنجم که این بار گران
از ترازوی قیاس من فزون افتاده است
دل که می تابد بر او رویت ز راه دیده هست
خانه ای کز روزن آن مه درون افتاده است
طوقداران غمت گردنکشان عالمند
در میان آن همه جامی زبون افتاده است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لاله بین در بیستون چون غرق خون افتاده است
گویی ازکان آتشین لعلی برون افتاده است
هوش مصنوعی: لاله‌ای که در بیستون به زمین افتاده، به نظر می‌رسد که در خون غرق شده است؛ مانند اینکه گوهری سرخ و آتشین از دل زمین بیرون آمده باشد.
نی غلط کردم که از سوز درون کوهکن
شعله در دامان کوه بیستون افتاده است
هوش مصنوعی: من اشتباه کردم که از شدت احساس درونی، شعله‌ای در دامن کوه بیستون به وجود آمده است.
چون رهم از زلف مشکینت که در هر حلقه اش
صد دل دانا به زنجیر جنون افتاده است
هوش مصنوعی: وقتی از زلف مشکی تو عبور می‌کنم، هر حلقه‌اش باعث می‌شود که صد دل آگاه به زنجیر عشق و جنون گرفتار شوند.
روزم از بی مهریت شب گشت و آن شب را شفق
بر رخ زردم سرشک لاله گون افتاده است
هوش مصنوعی: روز من به خاطر نبودنت به شب تبدیل شده و آن شب، مانند بامداد، روشنایی قرمز رنگی به چهره زرد من انداخته است که نشان‌دهنده‌ی غم و اندوه من است.
بار هجران تو چون سنجم که این بار گران
از ترازوی قیاس من فزون افتاده است
هوش مصنوعی: بار جدایی تو را چگونه با چیزی بسنجم، در حالی که این بار سنگین بیشتر از آن چیزی است که می‌توانم اندازه‌گیری کنم؟
دل که می تابد بر او رویت ز راه دیده هست
خانه ای کز روزن آن مه درون افتاده است
هوش مصنوعی: وقتی دل شاد و نورانی می‌شود، زیبایی‌های تو از طریق چشمانم نمایان می‌شود، مثل خانه‌ای که نور خورشید از پنجره‌اش به داخل می‌تابد.
طوقداران غمت گردنکشان عالمند
در میان آن همه جامی زبون افتاده است
هوش مصنوعی: در دنیای غم تو، کسانی هستند که سروری و قدرت را در دست دارند، اما در میان تمام آن‌ها، جامی از شراب که نشانه ذلت و ضعف است، بر زمین افتاده است.