گنجور

شمارهٔ ۶

خط دمید از لب نوشین تو شیرین دهنا
خضر خواند انبته الله نباتا حسنا
خامه صنع ثنای تو رقم کرد به حسن
برگل از سبزه نوخیز زهی حسن ثنا
درازل سر دهانت ز ملک خواست حکیم
نعره برداشت که سبحانک لا علم لنا
سست بنیاد بود وعده وصل از تو بسی
کی توان خانه امید برآن کرد بنا
عمرها پیش تو در ظل عنایت بودم
داغ هجر تو بدل کرد عنایت به عنا
از قفس چند زند لاف تکلم طوطی
یک نفس لعل شکرریز تو گو در سخن آ
مرد کو دست به زربخشی رندان نگشاد
به بود بسته کف او چو عروسان به حنا
گربه خروار بریشم نبود تاری چند
بس بود بر خرک عود ز اسباب غنا
می پرستان همه از صاف بقا در طربند
کام جامی چه بود جرعه ای از جام فنا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خط دمید از لب نوشین تو شیرین دهنا
خضر خواند انبته الله نباتا حسنا
هوش مصنوعی: از لب‌های شیرین تو صدايی به گوش می‌رسد که آن را همچون زنده‌کننده گیاهان زیبا می‌دانند.
خامه صنع ثنای تو رقم کرد به حسن
برگل از سبزه نوخیز زهی حسن ثنا
هوش مصنوعی: در دنیای زیبایی، قلمی مشغول توصیف و ستایش تو است، که نیکی و زیبایی‌ات بر روی گل‌های تازه‌روی سبز نقش بسته است.
درازل سر دهانت ز ملک خواست حکیم
نعره برداشت که سبحانک لا علم لنا
هوش مصنوعی: در دل و زبان تو، اسرار و رازهایی نهفته است که مانند سرزمین خاصی نیاز به جستجو و کشف دارد. حکیم به وجد آمده و با صدای بلند اعلام می‌کند که ما از این رازها هیچ‌گونه آگاهی نداریم، و تنها تو را می‌ستاییم.
سست بنیاد بود وعده وصل از تو بسی
کی توان خانه امید برآن کرد بنا
هوش مصنوعی: وعده‌های وصالی که تو داده‌ای، بسیار بی‌اساس و سست هستند. چگونه می‌توان بر روی چنین وعده‌هایی، خانه امید را بنا کرد؟
عمرها پیش تو در ظل عنایت بودم
داغ هجر تو بدل کرد عنایت به عنا
هوش مصنوعی: سال‌ها قبل، در سایه لطف و محبت تو بودم، اما حالا غم دوری‌ات که روزگاری به من مهر و محبت می‌داد، بدل به عذاب و درد شده است.
از قفس چند زند لاف تکلم طوطی
یک نفس لعل شکرریز تو گو در سخن آ
هوش مصنوعی: بیت درباره این است که در قفس، طوطی فقط می‌تواند لاف و ادعا کند، اما در واقع باید به لحن و جملات شیرین تو توجه کرد و به سخن تو گوش سپرد. این نشان می‌دهد که سخن و کلام واقعی ارزشمند و دلنشین است.
مرد کو دست به زربخشی رندان نگشاد
به بود بسته کف او چو عروسان به حنا
هوش مصنوعی: مردی که دستش را به رنگ و زیور رندان باز نکرده، بهتر است که دستش را مانند دستان عروس‌ها با حنا بپوشاند.
گربه خروار بریشم نبود تاری چند
بس بود بر خرک عود ز اسباب غنا
هوش مصنوعی: گربه به اندازه‌ای از ناز و لطافت برخوردار است که نیازی به زیادی از بندها و زنجیرها ندارد؛ همان‌طور که برای روشن کردن آتش، یک تکه چوب خوشبو کافی است.
می پرستان همه از صاف بقا در طربند
کام جامی چه بود جرعه ای از جام فنا
هوش مصنوعی: می‌پرستان به خاطر حیات خالص و بی‌آلایش در شادی و نشاط هستند. اما چه دلیلی دارد که از وجود جام فنا یک جرعه بنوشند؟