شمارهٔ ۴۹
فی ایمن الزمان اتی احسن الکتاب
اعنی مثال عاطفت شاه کامیاب
یعقوب بن حسن که به امید بزم اوست
گردان مدام ساغر زرین آفتاب
با طوق طاعتش سرگردنکشان خوش است
لازال طوق طاعته مالک الرقاب
مدحش همین بس است که شست آب تیغ او
از صفحه زمانه رقمهای ناصواب
بستم لب از دعاش چو دیدم رفیق او
از پیشگاه غیب دعاهای مستجاب
ساقی بیا و در قدح افکن شراب لعل
زیرا که کار و بار جهان نیست جز سراب
سیراب ازان سراب نیامد کسی برون
خوش آن که چون حباب فرو رفت در شراب
گر نیست شاهدی که به رویش کشیم می
از روی شاهدان سخن درکشم نقاب
خاصه ز شاهدسخنی کش دبیر شاه
بر رخ نهاد جعد مسلسل ز مشک ناب
جامی که یافت گلشن عمرش به عهد شیب
از بوی وصل تازه گلی رونق شباب
لطفی بود که ساقی گلرخ به یک دو جام
موی سفیدش از می گلگون کند خضاب
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فی ایمن الزمان اتی احسن الکتاب
اعنی مثال عاطفت شاه کامیاب
هوش مصنوعی: در هر زمانی که بهترین کتاب به دستم رسید، منظورم مثال عاطفت شاه موفق است.
یعقوب بن حسن که به امید بزم اوست
گردان مدام ساغر زرین آفتاب
هوش مصنوعی: یعقوب بن حسن، کسی است که برای دیدار و میزبانی او، همیشه دور هم جمع میشوند و گنبدی از طلای آفتاب را در دستان خود میچرخانند.
با طوق طاعتش سرگردنکشان خوش است
لازال طوق طاعته مالک الرقاب
هوش مصنوعی: با گردننهادن به اطاعت او، سرگشتههای سرکش در خوشی و آرامشاند، چرا که طوق اطاعت او بر گردن حاکمان واقعی است.
مدحش همین بس است که شست آب تیغ او
از صفحه زمانه رقمهای ناصواب
هوش مصنوعی: مدح او همین اندازه کافی است که اثرات و نقشهای نادرست زمانه را با شست آب تیغ خود از بین میبرد.
بستم لب از دعاش چو دیدم رفیق او
از پیشگاه غیب دعاهای مستجاب
هوش مصنوعی: وقتی دیدم دوستی که از درگاه غیب دعاهایش مستجاب میشود، سکوت کردم و از دعا کردن خودداری کردم.
ساقی بیا و در قدح افکن شراب لعل
زیرا که کار و بار جهان نیست جز سراب
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیایید و در جام شراب قرمز بریزید، زیرا کار و زندگی در این دنیا جز یک سراب و خیالی بیش نیست.
سیراب ازان سراب نیامد کسی برون
خوش آن که چون حباب فرو رفت در شراب
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانست از آن سراب سیراب شود. خوشا به حال کسی که همچون حباب در شراب فرو میرود.
گر نیست شاهدی که به رویش کشیم می
از روی شاهدان سخن درکشم نقاب
هوش مصنوعی: اگر شاهدی نیست که میخواهم از او باده بنوشم، پس بهتر است که در صحبتهایم پردهپوشی کنم و از دیگران سخن بگویم.
خاصه ز شاهدسخنی کش دبیر شاه
بر رخ نهاد جعد مسلسل ز مشک ناب
هوش مصنوعی: به ویژه، به خاطر زیبایی کلام او، کسی که قلمش را بر روی چهرهاش میانده، موهایی مانند زنجیر از مشک خالص بر روی سر دارد.
جامی که یافت گلشن عمرش به عهد شیب
از بوی وصل تازه گلی رونق شباب
هوش مصنوعی: جامی که در آن لذتهای زندگی پیدا شده، با وجود آنکه عمرش در حال پیری است، به خاطر عطر وصال و بینش تازهای که از دوستی و عشق الهام میگیرد، طراوت جوانی را دوباره تجربه میکند.
لطفی بود که ساقی گلرخ به یک دو جام
موی سفیدش از می گلگون کند خضاب
هوش مصنوعی: ساقی با لطافت و مهربانی، با دو جام موی سفیدش، رنگی از شراب پررنگ به دست آورد و آن را به زیبایی آراسته کرد.