گنجور

شمارهٔ ۳۸

سرود مجلس درد است آه و ناله ما
حباب خون جگر لاله گون پیاله ما
به بزم وصل چو شمعیم با تو چرب زبان
به روغن است فتاده ز تو نواله ما
به باغ چند تماشای سرو و لاله کنیم
قد تو سرو بس و عارض تو لاله ما
فسرده بر رخ ما اشکهاست از دم سرد
مباد آفت برگ گل تو ژاله ما
به گرد کعبه چه گردیم چون نشد ز ازل
بجز حوالی دیر مغان حواله ما
کهن قباله رندیست دلق ما که زدند
ز داغ جرعه بتان مهر بر قباله ما
به پیش نظم تو جامی ز نثر خود خجلیم
ز نوک کلک تو یک حرف و صد رساله ما

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سرود مجلس درد است آه و ناله ما
حباب خون جگر لاله گون پیاله ما
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که چه احساسی در مجلس حاکم است. ما در حال بیان درد و اندوه خود هستیم، و آنگاه از درد جان‌سوز خود به شیوه‌ای شاعرانه سخن گفته می‌شود، به‌طوری‌که اشک‌هایمان همچون حباب‌هایی از خون دل، مانند گل لاله‌ای درون پیاله‌ای هستند. این تصویر نشان‌دهنده عمیق‌ترین احساسات و رنج‌های ماست.
به بزم وصل چو شمعیم با تو چرب زبان
به روغن است فتاده ز تو نواله ما
هوش مصنوعی: در محفل وصال تو مانند شمعی هستیم و زبان ما همچون روغن نرم و دلپذیر است، زیرا نعمت و لطف تو به ما رسیده است.
به باغ چند تماشای سرو و لاله کنیم
قد تو سرو بس و عارض تو لاله ما
هوش مصنوعی: در باغ می‌خواهیم از زیبایی سرو و لاله لذت ببریم، زیرا قامت تو مانند سرو و چهره‌ات چون لاله است و برای ما بسنده است.
فسرده بر رخ ما اشکهاست از دم سرد
مباد آفت برگ گل تو ژاله ما
هوش مصنوعی: بر چهره‌مان اشک‌ها ریخته و از سرمای نارسایی است، مبادا که گل تو در چکیده ما به پژمردگی بیفتد.
به گرد کعبه چه گردیم چون نشد ز ازل
بجز حوالی دیر مغان حواله ما
هوش مصنوعی: چرا دور کعبه بگردیم وقتی از آغاز سرنوشت ما فقط به دور دکان مغان (شراب‌فروشی) گره خورده است؟
کهن قباله رندیست دلق ما که زدند
ز داغ جرعه بتان مهر بر قباله ما
هوش مصنوعی: در قدیم، ما برگه‌ای داریم که نشان‌دهنده زندگی رندانه ماست و بر روی آن، نشان عشق و تندی شراب معشوقان نقش بسته است.
به پیش نظم تو جامی ز نثر خود خجلیم
ز نوک کلک تو یک حرف و صد رساله ما
هوش مصنوعی: من در برابر زیبایی نظم تو، از نثر خود شرمنده‌ام. یک کلمه از قلم تو ارزش صدها نوشته را دارد.