شمارهٔ ۳۷
ای پریرخ مرو از خانه ما
رحم کن بر دل دیوانه ما
در غم عشق تو افسانه شدیم
بنشین گوش کن افسانه ما
ازمی عشق چو پیمانه پریم
لب بنه بر لب پیمانه ما
گنج حسنی چه طلسم انگیزیم
که شوی ساکن ویرانه ما
مست عشقیم و دهد ذوق دگر
بر رخت نعره مستانه ما
نور جستیم ز شمع رخ تو
آتش انداخت به کاشانه ما
دید جامی سوی خالت گفتی
کی به هر مرغ رسد دانه ما
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای پریرخ مرو از خانه ما
رحم کن بر دل دیوانه ما
هوش مصنوعی: ای زیبا روی، از خانه ما نرو، بر دل دیوانه ما ترحم کن.
در غم عشق تو افسانه شدیم
بنشین گوش کن افسانه ما
هوش مصنوعی: در درد و رنج عشق تو به داستانی تبدیل شدیم، حالا بنشین و بشنو داستان ما را.
ازمی عشق چو پیمانه پریم
لب بنه بر لب پیمانه ما
هوش مصنوعی: در عشق همچون پیمانهای پر از شوق و احساس هستیم، بنابراین زبانت را بر لب پیمانه ما بگذار و با ما در این لحظه شیرین شریک شو.
گنج حسنی چه طلسم انگیزیم
که شوی ساکن ویرانه ما
هوش مصنوعی: خوبی و زیبایی چه جادوگری است که باعث میشود ویرانه ما به آرامش برسد.
مست عشقیم و دهد ذوق دگر
بر رخت نعره مستانه ما
هوش مصنوعی: ما در حالتی از عشق هستیم و حالوهوای دیگری بر چهرهامان نشسته است که باعث میشود با شادی و شور خاصی فریاد بکشیم.
نور جستیم ز شمع رخ تو
آتش انداخت به کاشانه ما
هوش مصنوعی: ما برای پیدا کردن روشنایی به شمع چهره تو نگاه کردیم، اما نور آن به قدری بود که آتش به خانه ما زد.
دید جامی سوی خالت گفتی
کی به هر مرغ رسد دانه ما
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به بیان این موضوع میپردازد که چگونه افراد و اشیاء مختلف به تناسب موقعیت و ویژگیهای خود، دسترسی به فرصتها و منابع متفاوتی دارند. یعنی هر کسی بسته به شرایط و ویژگیهایش، میتواند به چیزهایی که برایش مفید است دست یابد.