گنجور

شمارهٔ ۳۴

ای خاک ته کفش تو کحل بصر ما
کفشی که زنی بر سر ما تاج سرما
می کن به خبر پرسی ما رنجه لب خویش
زان پیش که پرسی و نیابی خبر ما
پیش از حرم کعبه به کوی تو رسیدیم
کوتاه شد المنة لله سفرما
سیل مژه از کوی تو خون دل ما شست
آنجا نپسندید که ماند اثر ما
دامن همه پر داغ بود خرقه ما را
زان خون که چکیده ست ز داغ جگر ما
زاشک و رخ ما در ره خود پای کشی باز
پیش تو کم از خاک بود سیم و زر ما
ریزیم به پای تو در نظم چو جامی
آویزه گوش تو نشاید گهر ما

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای خاک ته کفش تو کحل بصر ما
کفشی که زنی بر سر ما تاج سرما
هوش مصنوعی: ای خاکی که زیر قدم تو هست، تو باعث روشنی دیده ما شده‌ای، همان‌طور که کفشی که بر سر ما می‌گذاری، همچون تاجی بر سر ماست.
می کن به خبر پرسی ما رنجه لب خویش
زان پیش که پرسی و نیابی خبر ما
هوش مصنوعی: اگر از من خبری بپرسی، لبخند بر لب نمی‌آورم و این را به خاطر داشته باش که اگر بپرسی، ممکن است نتوانی از من خبری بگیری.
پیش از حرم کعبه به کوی تو رسیدیم
کوتاه شد المنة لله سفرما
هوش مصنوعی: قبل از اینکه به کعبه برسیم، به کوی تو رسیدیم و سفر ما به لطف تو بسیار کوتاه شد.
سیل مژه از کوی تو خون دل ما شست
آنجا نپسندید که ماند اثر ما
هوش مصنوعی: اشک‌های ما که به خاطر دوری‌ات ریخته شده، همه‌ی غم‌ها و دردهای ما را شست و برد. اما بر این باور نیستم که در آنجا، جایی که تو هستی، از غم ما نشانه‌ای باقی بماند.
دامن همه پر داغ بود خرقه ما را
زان خون که چکیده ست ز داغ جگر ما
هوش مصنوعی: دامن همه جا پر از آتش و داغ است و خرقه و لباس ما نیز به خاطر خون و زخم‌های ناشی از درد دل ما، آلوده و سرخ شده است.
زاشک و رخ ما در ره خود پای کشی باز
پیش تو کم از خاک بود سیم و زر ما
هوش مصنوعی: اگر از اشک و چهره ما در راه خود کمک بگیری، باید بدانید که ارزش ما حتی از خاک هم کمتر نیست، حال چگونه می‌توان گفت که طلا و نقره‌ای که داریم، کم ارزش است؟
ریزیم به پای تو در نظم چو جامی
آویزه گوش تو نشاید گهر ما
هوش مصنوعی: ما برای تو جانمان را مثل یک جام می‌ریزیم، اما گوهر ارزشمند ما حق ندارد در گوش تو بیفتد.