گنجور

شمارهٔ ۳۳

بیاکه تا ز تو ای مه تهیست منزل ما
چراغ و مشعله ندهد فروغ محفل ما
چه سود روی عبادت به کعبه آوردن
چونیست قبله روی تو در مقابل ما
اجل چو محمل ما بندد از جهان باشد
نوای عشق تو بانگ داری محمل ما
بهای وصل تو دادیم نقد عمر ولی
درین معامله بی حاصل است حاصل ما
چو زیر خاک درین کشتزار جای کنیم
گیاه مهر تو روید ز دانه دل ما
ز موج عشق تو دریا شدیم و چرخ کبود
بود فتاده صدف ریزه ای به ساحل ما
به تیغ عشق چو جامی ز بود خود رستیم
هزار جان گرامی فدای قاتل ما

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیاکه تا ز تو ای مه تهیست منزل ما
چراغ و مشعله ندهد فروغ محفل ما
هوش مصنوعی: بیا که خانه ما بدون تو تاریک است و نور محفل ما خاموش شده است.
چه سود روی عبادت به کعبه آوردن
چونیست قبله روی تو در مقابل ما
هوش مصنوعی: چه فایده‌ای دارد که به کعبه عبادت کنیم، وقتی که روی تو در برابر ما قرار دارد؟
اجل چو محمل ما بندد از جهان باشد
نوای عشق تو بانگ داری محمل ما
هوش مصنوعی: زمانی که مرگ به ما نزدیک شود و ما را از این دنیا ببرد، صدای عشق تو همچنان در گوش ما خواهد بود و یاد تو را با خود خواهیم داشت.
بهای وصل تو دادیم نقد عمر ولی
درین معامله بی حاصل است حاصل ما
هوش مصنوعی: ما عمرمان را به بهای وصال تو هزینه کردیم، اما در این معامله چیزی عاید ما نشده است.
چو زیر خاک درین کشتزار جای کنیم
گیاه مهر تو روید ز دانه دل ما
هوش مصنوعی: وقتی که در این زمین زیر خاک قرار بگیریم، محبت تو مانند گیاهی از دل ما رشد خواهد کرد.
ز موج عشق تو دریا شدیم و چرخ کبود
بود فتاده صدف ریزه ای به ساحل ما
هوش مصنوعی: از عشق تو به عمق دریا رسیدیم و آسمان آبی تاریک است، مانند صدف کوچکی که به سواحل ما افتاده است.
به تیغ عشق چو جامی ز بود خود رستیم
هزار جان گرامی فدای قاتل ما
هوش مصنوعی: به خاطر عشق، مانند جامی که از وجود خود آزاد شده‌ایم، هزار جان با ارزشی که داریم، فدای آن کسی که ما را کشته است.