شمارهٔ ۳۲
نشست اشک روان زنگ محنت از شب ما
نداد پرتو راحت طلوع کوکب ما
به نبض جستن ما ای طبیب دست میار
که سوخت رشته نبض از حرارت تب ما
سفید گشت چو پنبه ز گریه چشم و ز ضعف
به پنبه آب چکاند زمانه بر لب ما
نکرد در دلت ای ماه اثر اگر چه گذشت
ز نیلگون سپر چرخ تیر یا رب ما
چو خشت میل سر خم کنیم لیک نماند
جدا ز بزم تو یک خشتوار قالب ما
کجاست ساقی گلرخ که از رعونت زهد
شراب لعل بود داروی مجرب ما
ز جام مهر مگو جامیا و خم سپهر
که عار دارد از اینها علو مشرب ما
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نشست اشک روان زنگ محنت از شب ما
نداد پرتو راحت طلوع کوکب ما
هوش مصنوعی: اشکهایمان به خاطر درد و رنج شبهای ما به زمین میریزد و هیچ نور راحتی از طلوع ستارهمان نمیتابد.
به نبض جستن ما ای طبیب دست میار
که سوخت رشته نبض از حرارت تب ما
هوش مصنوعی: ای پزشک، به خاطر نبض ما دست نزن، زیرا شدت تب ما باعث شده که نبض ما از هم گسسته شود.
سفید گشت چو پنبه ز گریه چشم و ز ضعف
به پنبه آب چکاند زمانه بر لب ما
هوش مصنوعی: چشمهایم به شدت گریه کردند و مانند پنبه سفید شدند، و از بینوایی و ضعف، زمانه بهطور مداوم بر لبهایم آب میریزد.
نکرد در دلت ای ماه اثر اگر چه گذشت
ز نیلگون سپر چرخ تیر یا رب ما
هوش مصنوعی: ای ماه، اگرچه سپر آسمان را پشت سر گذاشتی و بر زمین نیلگون گذشتی، اما هیچ نشانهای در دلت به جا نمانده است. خداوندا، ما چه کنیم؟
چو خشت میل سر خم کنیم لیک نماند
جدا ز بزم تو یک خشتوار قالب ما
هوش مصنوعی: اگرچه ما سر خم را مانند خشت میکشیم، اما هیچ چیز نمیتواند ما را از جمع تو جدا کند. ما به نوعی به این جمع و محفل وابستهایم.
کجاست ساقی گلرخ که از رعونت زهد
شراب لعل بود داروی مجرب ما
هوش مصنوعی: کجاست آن ساقی زیبا که با غرور زهد، شراب قرمز را به ما میدهد و داروی کارآمد ماست؟
ز جام مهر مگو جامیا و خم سپهر
که عار دارد از اینها علو مشرب ما
هوش مصنوعی: از شراب عشق و زیبایی بگو و نه از جام و خمر دنیا، چون ما از این چیزها بالاتر و والاتر هستیم.