شمارهٔ ۲۶
نه کوی دوست هوای چمن گذاشت مرا
نه یاد او هوس انجمن گذاشت مرا
ربوده بود ز من یار من مرا یا رب
چه جرم رفت که دیگر به من گذاشت مرا
گرفتمش سر ره دی پر از سخن دهنی
روان گذشت و سخن در دهان گذاشت مرا
ز غصه کوه کنم چرخ بیستون گویی
درین هنر به دل کوهکن گذاشت مرا
تنم گداخت ز هجران و جان بسوخت ز شوق
بلای عشق نه جان و نه تن گذاشت مرا
مرا چه زهره که گردم ندیم خلوت او
بس اینکه گرد در خویشتن گذاشت مرا
چگونه شرح دهم سر عشق او جامی
که عشق او نه مجال سخن گذاشت مرا
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه کوی دوست هوای چمن گذاشت مرا
نه یاد او هوس انجمن گذاشت مرا
هوش مصنوعی: نه فضای چمنزار و زیباییهای آن مرا به یاد دوست انداخت، نه خاطره او توانست آرزوی جمع دوستان را در من زنده کند.
ربوده بود ز من یار من مرا یا رب
چه جرم رفت که دیگر به من گذاشت مرا
هوش مصنوعی: دوست من مرا از من گرفت، خدایا! نمیدانم چه خطایی کردهام که او دیگر به من بازنگشته است.
گرفتمش سر ره دی پر از سخن دهنی
روان گذشت و سخن در دهان گذاشت مرا
هوش مصنوعی: در راهی که میرفتم، شخصی را دیدم که با امیدواری و زبانی شیوایی صحبت میکرد. او به من نزدیک شد و کلامی زیبا در دلم نشاند.
ز غصه کوه کنم چرخ بیستون گویی
درین هنر به دل کوهکن گذاشت مرا
هوش مصنوعی: از شدت ناراحتی، چنان دردی دارم که میتوانم کوه بیستون را به گریه وادار کنم. به نظر میرسد در این مهارت، دل سنگی و مقاوم مرا به دل کوهکن سپردهاند.
تنم گداخت ز هجران و جان بسوخت ز شوق
بلای عشق نه جان و نه تن گذاشت مرا
هوش مصنوعی: بدن من از دوری معشوق در حال نابودی است و جانم از اشتیاق درد عشق میسوزد. این عشق هیچ چیز از من باقی نگذاشته است، نه روح و نه جسم.
مرا چه زهره که گردم ندیم خلوت او
بس اینکه گرد در خویشتن گذاشت مرا
هوش مصنوعی: چگونه جرات کنم که در مکان خصوصی او حاضر شوم، وقتی که او تنها به خاطر خودم به دور من چرخیده است؟
چگونه شرح دهم سر عشق او جامی
که عشق او نه مجال سخن گذاشت مرا
هوش مصنوعی: چطور میتوانم درباره عشق او توضیح بدهم در حالی که خود عشق او اجازه صحبت کردن به من نمیدهد؟