شمارهٔ ۲۴۲
بیا که خسته دلان را تویی معاد و معاذ
بیا که حکم تو را نیست مانعی ز نفاذ
مده غرور به لذات خلدم ای زاهد
که نیست جز به الم های عشقم استلذاذ
به سلک زمره اصحاب ازان سبب ره یافت
که بود نقد جبل گوهر وجود معاذ
فکن به موج فنا رخت خود که ماهی را
نگشت زآفت ساحل بغیر بحر ملاذ
به نامرادی عشاق کی تواند ساخت
چنین که خواجه اسیر ملاهی است ملاذ
خیال کشف حقیقت مکن به قوت فکر
که این لغت به قیاس خرد نماید شاذ
به عاشقان سبکرو کجا رسی جامی
ز بار هستی خود ناشده خفیف الحاذ
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیا که خسته دلان را تویی معاد و معاذ
بیا که حکم تو را نیست مانعی ز نفاذ
هوش مصنوعی: بیایید تا به خسته دلان آرامش دهیم، که تو مونس و پناه آنها هستی. بیایید که هیچ مانعی وجود ندارد که حکم تو به اجرا درنیاید.
مده غرور به لذات خلدم ای زاهد
که نیست جز به الم های عشقم استلذاذ
هوش مصنوعی: ای زاهد، به لذتهای بهشتی مغرور نباش، چرا که هیچ چیزی جز دردهای عشق من، شایسته لذتبردن نیست.
به سلک زمره اصحاب ازان سبب ره یافت
که بود نقد جبل گوهر وجود معاذ
هوش مصنوعی: به خاطر وجود معاذ، نقد و ارزش وجود او باعث شد که به جمع دوستان و اصحابشان بپیوندم.
فکن به موج فنا رخت خود که ماهی را
نگشت زآفت ساحل بغیر بحر ملاذ
هوش مصنوعی: به دل دریا بزن و چیزهای دنیوی را رها کن، زیرا ماهی فقط در دریا زندگی میکند و آسیبهایی که از ساحل به آن میرسد برایش خطرناک است.
به نامرادی عشاق کی تواند ساخت
چنین که خواجه اسیر ملاهی است ملاذ
هوش مصنوعی: محبت در عشق چنان شرایط سختی ایجاد میکند که هیچکس نمیتواند مانند آن را تصور کند. در این مدتی که خواجه در دام عشق گرفتار است، به سختی و دردسر میافتد.
خیال کشف حقیقت مکن به قوت فکر
که این لغت به قیاس خرد نماید شاذ
هوش مصنوعی: به تلاش برای درک حقیقت از طریق نیروی فکر اعتماد نکن، زیرا این تفکر بر اساس عقل، ممکن است به نتایجی نادرست بیانجامد.
به عاشقان سبکرو کجا رسی جامی
ز بار هستی خود ناشده خفیف الحاذ
هوش مصنوعی: عاشقان بیغم و راحت را به کجا میتوانستی برسانی در حالی که خودت از بار سنگین زندگیات رنج میبری و به نوعی خوار شدهای؟