شمارهٔ ۲۳۲
زآتش تب مه رخسار تو در تاب مباد
وز عرق لاله سیراب تو بی آب مباد
صبحگاهان ز صداعی که تب آرد به سرت
نرگس چشم جهان بین تو بی خواب مباد
تاب تبخاله نباشد لب شیرین تو را
داغ جانسوز تو جز بر دل احباب مباد
عیش سازان چو سحر جام صبوحی گیرند
ساغر عیش تو خالی ز می ناب مباد
غمزه بس قاتل آنان که فدای تو شوند
برسر کشته تو منت قصاب مباد
گوهر وصل تو در درج فلک نایاب است
سفله را دست براین گوهر نایاب مباد
چون دعای تو کند دفع بلا را جامی
غیر ابروی تواش قبله محراب مباد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زآتش تب مه رخسار تو در تاب مباد
وز عرق لاله سیراب تو بی آب مباد
هوش مصنوعی: از شعلههای شور و هیجان چهرهی تو نباید کاسته شود و همچنین از عرق و لطافت زیبایی تو نباید کم باشد، حتی اگر آب نباشد.
صبحگاهان ز صداعی که تب آرد به سرت
نرگس چشم جهان بین تو بی خواب مباد
هوش مصنوعی: صبحهنگام، از درد سردردی که تب را به سرت میآورد، نرگس چشمان آگاهت خواب نرود.
تاب تبخاله نباشد لب شیرین تو را
داغ جانسوز تو جز بر دل احباب مباد
هوش مصنوعی: هرگز نگذار شور و شوق دلنواز تو دل کسی را به آتش بکشد و تنها در دل دوستانت باقی بماند.
عیش سازان چو سحر جام صبوحی گیرند
ساغر عیش تو خالی ز می ناب مباد
هوش مصنوعی: میگوید کسانی که زندگی را شاد میگذرانند، صبح هنگام لیوان شراب را به دست میگیرند. اما مبادا که نوشیدنی تو از شراب خالص تهی باشد.
غمزه بس قاتل آنان که فدای تو شوند
برسر کشته تو منت قصاب مباد
هوش مصنوعی: چشمی که با ناز و کرشمه میزند، میتواند جان کسانی را بگیرد که حاضرند برای تو فدای جانشان شوند. ای کاش بر سر افرادی که برای تو جانشان را از دست میدهند، دیگر نیازی به گفتن نام قصاب نباشد.
گوهر وصل تو در درج فلک نایاب است
سفله را دست براین گوهر نایاب مباد
هوش مصنوعی: وصل تو مانند جواهری در آسمان بسیار کمیاب است، پس کسانی که در رده پستتری هستند، لایق دسترسی به این جواهر گرانبها نیستند.
چون دعای تو کند دفع بلا را جامی
غیر ابروی تواش قبله محراب مباد
هوش مصنوعی: زمانی که دعای تو بتواند بلا را از بین ببرد، هیچ چیز دیگری نمیتواند جای ابروی تو را به عنوان مسیر قبله در نماز بگیرد.