شمارهٔ ۲۲۴
گرچه از دل دیده رخت خود به موج خون برد
با خیال طاق ابرویت به پل بیرون برد
هرکه چون روح القدس در وی دمد لعلت دمی
از سبکروحی چو عیسی رخت بر گردون برد
لعل جانبخشت نوشت از خط فسون دلبری
هیچ کس دل بلکه جان مشکل ازین افسون برد
وقت صوفی خوش که سازد رهن پیر می فروش
خرقه صد پاره چون گل باده گلگون برد
نیست همدردی که داند محنت محرومیم
کیست کین قصه سوی فرهاد یا مجنون برد
دمبدم بارم ز کار عشقت افزاید بلی
هرکه رنج افزون کشد در کار مزد افزون برد
کشتگان غم ز لعل جانفزایت جان برد
جامی بیدل نمی دانم کزو جان چون برد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گرچه از دل دیده رخت خود به موج خون برد
با خیال طاق ابرویت به پل بیرون برد
هوش مصنوعی: اگرچه چشمانم با اشک و خون به تصویر تو مشغول است، اما با یاد ابروی زیبایت، از این حال ناخوش به آرامش میرسم.
هرکه چون روح القدس در وی دمد لعلت دمی
از سبکروحی چو عیسی رخت بر گردون برد
هوش مصنوعی: هر کس که مانند روحالقدس در وجودش دمی روحانی بوزد، به سبکی و لطافت عیسی را به آسمانها خواهد برد.
لعل جانبخشت نوشت از خط فسون دلبری
هیچ کس دل بلکه جان مشکل ازین افسون برد
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و جذابیت شخصی اشاره شده که با چنان تأثیری بر دلها و جانها میگذارد که هیچکس نمیتواند از جاذبهاش فرار کند. به عبارتی دیگر، شیفتهگی و شوقی که بُعدی عمیق و پیچیده دارد، به وضوح از دلبری او ناشی میشود.
وقت صوفی خوش که سازد رهن پیر می فروش
خرقه صد پاره چون گل باده گلگون برد
هوش مصنوعی: وقتی که صوفی به اوج خوشی و لذت میرسد، در حالتی که رهنمایش، پیر میفروشی است که لباس پاره پارهاش به زیبایی گل و بادهاش به رنگ قرمز است، او به گرمی از آن استفاده میکند.
نیست همدردی که داند محنت محرومیم
کیست کین قصه سوی فرهاد یا مجنون برد
هوش مصنوعی: هیچ همدرد و همفکری نیست که بداند ما در چه رنج و سختی از این محرومیت به سر میبریم، مانند داستان فرهاد یا مجنون که از عشق و درد جدایی صحبت میکنند.
دمبدم بارم ز کار عشقت افزاید بلی
هرکه رنج افزون کشد در کار مزد افزون برد
هوش مصنوعی: هر لحظه به خاطر عشق تو، بار غم و رنج بر من افزوده میشود. اما بهراستی، هر کس که بیشتر تحمل رنج کند، پاداش بیشتری نیز خواهد گرفت.
کشتگان غم ز لعل جانفزایت جان برد
جامی بیدل نمی دانم کزو جان چون برد
هوش مصنوعی: کسانی که به خاطر غم جان باختند، جان خود را به خاطر زیبایی و جذابیت تو از دست دادند. حالا من نمیدانم این جامی که بیدل میگوید از کجا جان آدمها را میگیرد.