گنجور

شمارهٔ ۲۲

بر آستان تو عزیست خاکساران را
که نیست تخت نشینان و تاجداران را
به بیقراری زلفت گرفته ایم قرار
قرارگاه جز این نیست بیقراران را
ز باغ لطف تو بینیم تازه گلبرگی
جمال غنچه دهانان و گلعذاران را
گناه آینه فضل و رحمت است ای شیخ
مبین به چشم حقارت گناهکاران را
میار بی خردان را به روی عیب نهان
که تاب حکم محک نیست کم عیاران را
سپه به مصطبه بردندی ار خبر بودی
ز ذوق سلطنت فقر شهریاران را
ز فیض خاطر جامی نجست بهره حسود
گیاه خشک ندانست قدر باران را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر آستان تو عزیست خاکساران را
که نیست تخت نشینان و تاجداران را
هوش مصنوعی: در درگاه تو، خاکیان و بی‌نوایان به حرمت وجود تو جا دارند، چرا که کسانی که در مقام و قدرتند، در حقیقت ارزشی ندارند و بی‌اهمیت‌اند.
به بیقراری زلفت گرفته ایم قرار
قرارگاه جز این نیست بیقراران را
هوش مصنوعی: ما در آرامش و سکونت زلف‌های بی‌قرار تو، بی‌قراری را احساس کرده‌ایم و این تنها حالتی است که برای بی‌قراران وجود دارد.
ز باغ لطف تو بینیم تازه گلبرگی
جمال غنچه دهانان و گلعذاران را
هوش مصنوعی: از باغ محبت تو، تازه‌ترین گلبرگ‌ها و زیبایی‌های غنچه‌ها و گل‌ها را می‌بینیم.
گناه آینه فضل و رحمت است ای شیخ
مبین به چشم حقارت گناهکاران را
هوش مصنوعی: ای شیخ، آینه نشان‌دهنده‌ی فضل و رحمت است و این گناهان، نشان‌دهنده‌ی نگاه حقارت‌آمیز به گناهکاران است.
میار بی خردان را به روی عیب نهان
که تاب حکم محک نیست کم عیاران را
هوش مصنوعی: به افرادی که بی‌خود و نادان هستند، عیب‌های پنهان را نشان نده؛ زیرا این افراد ظرفیت درک حقایق بزرگ را ندارند و نمی‌توانند با واقعیت‌ها روبه‌رو شوند.
سپه به مصطبه بردندی ار خبر بودی
ز ذوق سلطنت فقر شهریاران را
هوش مصنوعی: اگر خبر از لذت‌های سلطنت فقر شهریاران داشتند، سپاه را به مصطبه (محل برگزاری مراسم) می‌بردند.
ز فیض خاطر جامی نجست بهره حسود
گیاه خشک ندانست قدر باران را
هوش مصنوعی: از نعمت دل، جامی نمی‌تواند به دست آورد که حسود، به زندگی خشک و بی‌حاصلی خود ارزش باران را نمی‌داند.