گنجور

شمارهٔ ۲۱

ای کرده نهان شرم جمال تو پری را
روی تو خجل ساخته گلبرگ طری را
بی تو به چمن ریختم از دیده بسی خون
این است سبب سرخی بید طبری را
عالم همه در هم شد ازان روز که دادند
مشاطگی زلف تو باد سحری را
هرگه که خرامان شده ای برزده دامان
پا آمده در سنگ ز تو کبک دری را
از بس که ز تو شهر پر از دام بلا شد
امکان گذشتن نبود رهگذری را
حوری نه که روح القدسی کز پی روپوش
کرده ست به رخ پرده لباس بشری را
یکرنگی جامی چه شناسی چو ندیدی
بر چهره کاهیش سرشک جگری را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای کرده نهان شرم جمال تو پری را
روی تو خجل ساخته گلبرگ طری را
هوش مصنوعی: روی زیبای تو آنچنان جاذبه‌ای دارد که حتی پریان از شرم آن خجالت می‌کشند و گلبرگ‌های طراوت نیز از زیبایی تو دچار انفعال می‌شوند.
بی تو به چمن ریختم از دیده بسی خون
این است سبب سرخی بید طبری را
هوش مصنوعی: بدون تو، در باغ، از چشمم بسیار خون ریخته‌ام و این دلیلی است برای سرخی گل بید تبرستان.
عالم همه در هم شد ازان روز که دادند
مشاطگی زلف تو باد سحری را
هوش مصنوعی: از آن روزی که زیبایی و جذابیت موهای تو به باد سحر بخشیده شد، تمام دنیا در هم و بر هم گشت.
هرگه که خرامان شده ای برزده دامان
پا آمده در سنگ ز تو کبک دری را
هوش مصنوعی: هر بار که با ناز و غفلت پا گذاشته‌ای بر دامن زمین، سنگینی وجود تو باعث شده تا کبک دری از ترس و وحشت به پرواز درآید.
از بس که ز تو شهر پر از دام بلا شد
امکان گذشتن نبود رهگذری را
هوش مصنوعی: به خاطر مشکلاتی که از تو ایجاد شده، شهر پر از خطر و دردسر شده و حتی یک رهگذر نمی‌تواند از اینجا عبور کند.
حوری نه که روح القدسی کز پی روپوش
کرده ست به رخ پرده لباس بشری را
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف موجود خاصی می‌پردازد که زیبایی و روح لطیفی دارد، به گونه‌ای که همچون روح القدس، در پس ظاهری انسانی پنهان شده است. به عبارت دیگر، این موجود دارای زیبایی و عمق معنوی است که فراتر از ظاهرش می‌باشد.
یکرنگی جامی چه شناسی چو ندیدی
بر چهره کاهیش سرشک جگری را
هوش مصنوعی: یکرنگی و صداقت واقعی را نمی‌توانی بشناسی، مگر اینکه به چهره کسی دقت کنی که از چشمانش اشکی به رنگ دل‌تنگی می‌بارد.