شمارهٔ ۲۰
بی تو از جان ملالت است مرا
با تو بنگر چه حالت است مرا
بی جمال تو گر به مه نگرم
از خیالت خجالت است مرا
کرده ام در صف سگانت جای
بین چه جاه و جلالت است مرا
عشق گفتی ضلالتیست قدیم
از تو رو در ضلالت است مرا
هر چه جز فن عشق و علم نظر
در حساب جهالت است مرا
منم آن آینه که از هر رنگ
داده مهرت صقالت است مرا
دال زلفت کشید جامی و گفت
کین به دولت دلالت است مرا
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بی تو از جان ملالت است مرا
با تو بنگر چه حالت است مرا
هوش مصنوعی: بدون تو زندگی برایم کسالتآور است، اما وقتی تو را میبینم، حال و روزم تغییر میکند.
بی جمال تو گر به مه نگرم
از خیالت خجالت است مرا
هوش مصنوعی: اگر به زیبایی ماه هم نگاه کنم، باز هم از فکر تو شرمندهام.
کرده ام در صف سگانت جای
بین چه جاه و جلالت است مرا
هوش مصنوعی: من در صف خدمتگذاران تو قرار گرفتهام و از مقام و عظمت تو میپرسم که آیا جایی برای من وجود دارد؟
عشق گفتی ضلالتیست قدیم
از تو رو در ضلالت است مرا
هوش مصنوعی: عشق گفتهای که گمراهیایست کهنه، حالا از توست که مرا در این گمراهی قرار دادهاست.
هر چه جز فن عشق و علم نظر
در حساب جهالت است مرا
هوش مصنوعی: هر چیزی غیر از هنر عشق و علم دیدن، برای من نشانه بیخود بودن است.
منم آن آینه که از هر رنگ
داده مهرت صقالت است مرا
هوش مصنوعی: من آینهای هستم که عشق و محبت تو را در خود به وضوح نشان میدهد و هر رنگی از احساسات تو در من منعکس شده است.
دال زلفت کشید جامی و گفت
کین به دولت دلالت است مرا
هوش مصنوعی: ماهی از زلف تو به دور جامی کشیده و میگوید که این به خوشبختی و شانس من اشاره دارد.