شمارهٔ ۲۱۹
شب کجا رفتی که دور از روی تو خوابم نبرد
بس که کردم گریه حیرانم که چون آبم نبرد
چون غریبان شب نیفتادم به کنج مسجدی
کاروزی ابرویت تا طاق محرابم نبرد
عشق تو آمد چنان شیرین که هرگز ذوق آن
از دل و جان تلخ گوییهای احبابم نبرد
از ره عشقت نماندم باز هرگز کز قفا
در رگ جان زلف تو افکنده قلابم نبرد
در شب زلفت نگشتم گم که ماه عارضت
پیش پیش ره چراغ از نور مهتابم نبرد
جست و جوی گوهر وصل تو کردم عمرها
از جهان رخت بقا جز درد نایابم نبرد
جامیم من تا بدیدم جام میگون لبت
سوی میخانه بجز میل می نابم نبرد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شب کجا رفتی که دور از روی تو خوابم نبرد
بس که کردم گریه حیرانم که چون آبم نبرد
هوش مصنوعی: شب کجا رفتی که بیتو خوابم نمیبرد؟ به قدری گریه کردم که گیج و حیران شدهام و مثل آب شدم.
چون غریبان شب نیفتادم به کنج مسجدی
کاروزی ابرویت تا طاق محرابم نبرد
هوش مصنوعی: در شب، به مکانی پناه بردم که تنها بودم و در گوشهای از مسجد نشستم. آرزو دارم که تنها یک نگاه به ابرویت بیندازم، زیرا این نگاه به من آرامش و زیبایی میدهد.
عشق تو آمد چنان شیرین که هرگز ذوق آن
از دل و جان تلخ گوییهای احبابم نبرد
هوش مصنوعی: عشق تو به قدری شیرین و دلنشین است که هیچ وقت تلخیها و ناگواریهای حرفهای دوستانم را از دل و جانم نمیگیرد.
از ره عشقت نماندم باز هرگز کز قفا
در رگ جان زلف تو افکنده قلابم نبرد
هوش مصنوعی: از راه عشق تو هرگز برنمیگردم، زیرا قلاب زلف تو به رگ جانم گیر کرده و نمیتوانم از آن بگریزم.
در شب زلفت نگشتم گم که ماه عارضت
پیش پیش ره چراغ از نور مهتابم نبرد
هوش مصنوعی: در دل شب به خاطر زیبایی زلفت گم نشدم، چرا که چهرهی زیبای تو مانند چراغی در راه من بود و نور ماه روشناییام را کم نکرد.
جست و جوی گوهر وصل تو کردم عمرها
از جهان رخت بقا جز درد نایابم نبرد
هوش مصنوعی: من سالها به دنبال جواهر وصال تو بودم و از زمانم چیزی جز درد و رنج نیافتم.
جامیم من تا بدیدم جام میگون لبت
سوی میخانه بجز میل می نابم نبرد
هوش مصنوعی: من به قدری مست و شاداب شدم که وقتی لبان زیبای تو را دیدم، جز عشق به میخانه و شراب ناب، هیچ میلی در دلم باقی نمانده است.