گنجور

شمارهٔ ۲۱۴

آن سهی‌سرو چو گلگشت‌ِ لب ‌ِجو می‌کرد
بلبل از شاخ سمن وصف رخ او می‌کرد
صبحدم باد دم از حلقه زلفش می‌زد
باغ را ناف پر از نافه آهو می‌کرد
از بِه آن روز بچربید ترنج ذقنش
که به بازیچه ز نارنج ترازو می‌کرد
آدم آن روز که مسجود ملائک شده بود
با خود اندیشه آن گوشه ابرو می‌کرد
ای خوش آن شب که منش دست کمر می‌کردم
طوق اقبال من او از خم بازو می‌کرد
نقش هر آرزو از لوح ضمیرم می‌شست
در تمنای خودم یکدل و یک‌رو می‌کرد
گرچه جامی سخن از روح قدس تلقین داشت
دوش دریوزه از‌ آن لعل سخنگو می‌کرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن سهی‌سرو چو گلگشت‌ِ لب ‌ِجو می‌کرد
بلبل از شاخ سمن وصف رخ او می‌کرد
هوش مصنوعی: بلبل که در باغی پر از گل‌های زیبا نشسته بود، از شاخ‌های درخت سمن، به زیبایی چهره آن سهی‌سرو می‌پرداخت و آن را توصیف می‌کرد.
صبحدم باد دم از حلقه زلفش می‌زد
باغ را ناف پر از نافه آهو می‌کرد
هوش مصنوعی: صبحگاه باد با نغمه‌های نرم و دلنشینش از حلقه‌های موی او صحبت می‌کرد و باغ را پر از عطر و بوی خوش مثل عطر نافه آهو می‌کرد.
از بِه آن روز بچربید ترنج ذقنش
که به بازیچه ز نارنج ترازو می‌کرد
ترازوی نارنج یعنی ترازویی که اطفال جهت بازی از پوست ترنج و لیمو و غیره می‌سازند در اینجا به عنوان استعاره بکار رفته است.
آدم آن روز که مسجود ملائک شده بود
با خود اندیشه آن گوشه ابرو می‌کرد
هوش مصنوعی: آدم در روزی که مورد احترام فرشتگان قرار گرفت، در دل به زیبایی و جذابیت آن بخش از چهره‌اش فکر می‌کرد.
ای خوش آن شب که منش دست کمر می‌کردم
طوق اقبال من او از خم بازو می‌کرد
هوش مصنوعی: شبی برایم بسیار خوشایند بود که هنگام دست به کمر گذاشتن، خوش‌شانسی من در دستان او از خم بازویش نمایان می‌شد.
نقش هر آرزو از لوح ضمیرم می‌شست
در تمنای خودم یکدل و یک‌رو می‌کرد
هوش مصنوعی: هر آرزویی که در ذهنم نقش بسته بود، با درخواست و خواسته‌ام پاک می‌شد و درونم همواره به طور یکدل و یکرنگ به آن تمایل داشتم.
گرچه جامی سخن از روح قدس تلقین داشت
دوش دریوزه از‌ آن لعل سخنگو می‌کرد
هوش مصنوعی: هرچند که جامی در سخنانش از روح قدس صحبت می‌کرد، اما شب گذشته به خاطر آن لعل گویا درخواست کمک می‌کرد.