گنجور

شمارهٔ ۲۰۴

آن که خودرو لاله اش داغ نهانم تازه کرد
سبزه ترکز لبش برخاست جانم تازه کرد
گر نبارد خوی چکان رخسار او باران لطف
روضه امید خود را کی توانم تازه کرد
با سگانش دوستی شرح وفای من بگفت
در صف صاحب وفایان داستانم تازه کرد
از تف دل بود خشک اندر دهان من زبان
همچو سوسن وصف رخسارش زبانم تازه کرد
دوش دیدم شاخ طوبی را به باغ سدره خواب
آرزوی قد آن سرو روانم تازه کرد
حسن او در منصب عشقم نشانی داده بود
از خط مشکین عذار او نشانم تازه کرد
شعر مهرانگیز جامی را مغنی داد ساز
مهر ماه روی آن نامهربانم تازه کرد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن که خودرو لاله اش داغ نهانم تازه کرد
سبزه ترکز لبش برخاست جانم تازه کرد
هوش مصنوعی: آن کسی که با زیبایی و لطافت خود، داغی در دل من به وجود آورد، با لب‌های سبز و زیبا، روح من را زنده کرد.
گر نبارد خوی چکان رخسار او باران لطف
روضه امید خود را کی توانم تازه کرد
هوش مصنوعی: اگر عشق چهره او مانند باران نبارد، چگونه می‌توانم باغ امید خود را جوان و شاداب نگه‌دارم؟
با سگانش دوستی شرح وفای من بگفت
در صف صاحب وفایان داستانم تازه کرد
هوش مصنوعی: با سگ‌هایش دوستی که به وفاداری من اشاره کرد، داستان وفای من را در جمع وفاداران تازه کرده است.
از تف دل بود خشک اندر دهان من زبان
همچو سوسن وصف رخسارش زبانم تازه کرد
هوش مصنوعی: از دل من عشق آنقدر به شدت جاری است که زبانم در دهانم خشک شده است، اما زیبایی چهره او باعث شگفتی و تازگی کلامم می‌شود.
دوش دیدم شاخ طوبی را به باغ سدره خواب
آرزوی قد آن سرو روانم تازه کرد
هوش مصنوعی: دیشب در خواب، درختی را که به طوبی معروف است در باغی دیدم که آرزو و یاد قد بلند سرو را در وجودم زنده کرد.
حسن او در منصب عشقم نشانی داده بود
از خط مشکین عذار او نشانم تازه کرد
هوش مصنوعی: زیبایی او در مقام عشق نشانی از خود به جا گذاشته بود که به خاطر خط سیاه ابروی او، یاد و خاطرش دوباره برایم تازه شد.
شعر مهرانگیز جامی را مغنی داد ساز
مهر ماه روی آن نامهربانم تازه کرد
هوش مصنوعی: مغنی برای شعر زیبای جامی که درباره عشق و زیبایی محبوبش است، با نواختن ساز، حال و هوای تازه‌ای به آن داد و فضایی دلنشین خلق کرد.