گنجور

شمارهٔ ۲۰۳

نه در کوه این صدا از تیشهٔ فرهاد می‌خیزد
ز سنگ و آهن از درد دلش فریاد می‌خیزد
خیال عارض و بالای تو تا بسته‌ام با خود
ز باغ خاطرم گل می‌دمد شمشاد می‌خیزد
به گلگشت چمن چون می‌نشینی بر سر سبزه
به تعظیم قدت سرو از زمین آزاد می‌خیزد
ز تو نالم نه زان غمزه چو خونم بی‌گنه ریزد
هلاک صید نی از خنجر از صیاد می‌خیزد
مجو افسانه درد از دلی کز غم نشد رخنه
نفیر چغد کی از خانه آباد می‌خیزد
چو می‌آید ز تیغت بر اسیری زخم بی‌رحمی
ز جان هر اسیر آواز رحمت باد می‌خیزد
غزل را از غم عشق بتان ده چاشنی جامی
سرود دردناک از سینه ناشاد می‌خیزد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه در کوه این صدا از تیشهٔ فرهاد می‌خیزد
ز سنگ و آهن از درد دلش فریاد می‌خیزد
هوش مصنوعی: این صدا که به گوش می‌رسد، از سنگ و آهن ناشی نمی‌شود، بلکه از درد و رنج دل فرهاد برمی‌خیزد. عمق این صدا نشان‌دهنده‌ی غم و اندوه اوست.
خیال عارض و بالای تو تا بسته‌ام با خود
ز باغ خاطرم گل می‌دمد شمشاد می‌خیزد
هوش مصنوعی: وقتی به یاد چهره و زیبایی تو فکر می‌کنم، احساس می‌کنم که از باغ یادهایم، گل‌ها به شکوفه می‌آیند و درختان نیز سر به بالا می‌کشند.
به گلگشت چمن چون می‌نشینی بر سر سبزه
به تعظیم قدت سرو از زمین آزاد می‌خیزد
هوش مصنوعی: زمانی که در چمنزاری به گشت و گذار می‌پردازی و روی سبزه نشسته‌ای، به خاطر قامت بلند و زیبایت، درختان سرو از زمین بلند می‌شوند و به تو احترام می‌گذارند.
ز تو نالم نه زان غمزه چو خونم بی‌گنه ریزد
هلاک صید نی از خنجر از صیاد می‌خیزد
هوش مصنوعی: من از تو شکایت دارم نه از زخم چشمانت، زیرا بی‌آنکه خطایی کرده باشم خونم ریخته می‌شود. مانند آواره‌ای که قربانی چنگال صیاد می‌شود، این درد و رکود از تیغ او نشأت می‌گیرد.
مجو افسانه درد از دلی کز غم نشد رخنه
نفیر چغد کی از خانه آباد می‌خیزد
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این واقعیت می‌پردازد که در دل‌های پر از درد و اندوه، نمی‌توان انتظار شادی و خوشحالی داشت. اگر دل کسی از غم و ناراحتی پر باشد، مانند چغد که در خانه‌ای ویران و ناخوش به پرواز درنمی‌آید، نمی‌توان انتظار داشت که از دلش افسانه‌ای خوش آواز و دلنشین بیرون بیاید. به عبارت دیگر، وقتی دل غمگین و آسیب‌دیده باشد، نمی‌تواند زیبایی یا خوشحالی را به نمایش بگذارد.
چو می‌آید ز تیغت بر اسیری زخم بی‌رحمی
ز جان هر اسیر آواز رحمت باد می‌خیزد
هوش مصنوعی: زمانی که تیغ تو بر یکی از اسیران ضربه می‌زند و بی‌رحمی را نشان می‌دهد، حتی در دل هر اسیری صدایی از رحمت و ملایمت بلند می‌شود.
غزل را از غم عشق بتان ده چاشنی جامی
سرود دردناک از سینه ناشاد می‌خیزد
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسی عمیق و دردناک از عشق می‌پردازد. او می‌گوید که غزل‌ها را با غم عشق معشوقان رنگین و زیبا کرده و این اشعار تلخ و دردناک از دل ناشاد او برمی‌خیزند. به عبارت دیگر، او از ناکامی و اندوهی که در عشق تجربه کرده، می‌سراید و این غم به شکل هنری در شعرش تجلی می‌یابد.