شمارهٔ ۲۰۲
زلف تو ماه را به سیه پوشی آورد
شب را و روز را به هم آغوشی آورد
لعلت به خط سبز چو ساقی شود به بزم
خضر و مسیح را به قدح نوشی اورد
بیخود شدم ز لعل تو آری همین بود
خاصیت شراب که بیهوشی آورد
چون در قبا خرام کنی شوق خدمتت
ارباب خرقه را به قباپوشی آورد
از یاد توست زندگیم می نمی خورم
مستی مبادم از تو فراموشی آورد
هرجا رسی چو شاه رقیبت به پیش راه
بر عاشقان سیاست چاووشی آورد
بر طوطیان هند ببندد زبان نطق
جامی چو رو به سحر سخن کوشی آورد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زلف تو ماه را به سیه پوشی آورد
شب را و روز را به هم آغوشی آورد
هوش مصنوعی: زلف تو به قدری زیبا و جذاب است که شب را مانند تاریکی و روز را به هم آمیخته و بینظیر کرده است.
لعلت به خط سبز چو ساقی شود به بزم
خضر و مسیح را به قدح نوشی اورد
هوش مصنوعی: اگر لعل تو با خط سبز به مانند ساقی در بزم و مهمانی حاضر شود، مسیح هم به دنبال آن میآید تا در جامی نوشیدن بیاورد.
بیخود شدم ز لعل تو آری همین بود
خاصیت شراب که بیهوشی آورد
هوش مصنوعی: من از زیبایی تو بیخود شدم، و همین اثر شراب است که انسان را به بیهوشی میکشاند.
چون در قبا خرام کنی شوق خدمتت
ارباب خرقه را به قباپوشی آورد
هوش مصنوعی: وقتی که تو با زیبایی و وقار در لباس خود حرکت میکنی، شوق خدمت به تو باعث میشود که صاحبان مقام و عبا نیز برای دیدارت بیایند.
از یاد توست زندگیم می نمی خورم
مستی مبادم از تو فراموشی آورد
هوش مصنوعی: زندگیام تحت تاثیر یاد توست، بنابراین شراب نمینوشم. نمیخواهم به مستی دچار شوم و فراموشی تو را تجربه کنم.
هرجا رسی چو شاه رقیبت به پیش راه
بر عاشقان سیاست چاووشی آورد
هوش مصنوعی: هر کجا به مقام والایی برسی، مانند یک شاه، رقیب تو راه را برای عاشقان سیاست مشخص میکند و به پیشانی آنها نوید و مژده میدهد.
بر طوطیان هند ببندد زبان نطق
جامی چو رو به سحر سخن کوشی آورد
هوش مصنوعی: بر طوطیهای هند زبان گفتوگو بسته میشود، همچنان که در برابر صبح روشن، یکی از شعرای بزرگ سخنان دلنشین خود را به نمایش میگذارد.