گنجور

شمارهٔ ۲۰۰

یارم به خانه ای که شب تار دررود
خورشید و ماهش از در و دیوار دررود
شهری درون خانه خریدار او به جان
هر دم چه حاجتش که به بازار دررود
عاشق به خلد درنرود حور عین طلب
گر دررود به رغبت دیدار دررود
بگشای تار مو که گریزد به نافه مشک
نافه به ناف آهوی تاتار دررود
صوفی ز شوق تو به چمن بس که بگذرد
چون گل مرقعش به سر خار دررود
مشتاق گل به بوی تو بیند چو بسته در
از راه جو چو آب به گلزار دررود
سوزن پی لباس سگت گر زند کسی
لاغر تنم چو رشته به سوفار دررود
آهسته کش کمان که مبادا گذر کند
تیر تو چون به سینه افگار دررود
جامی به دور لعل تو هر دم ز صومعه
آید برون به خانه خمار دررود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یارم به خانه ای که شب تار دررود
خورشید و ماهش از در و دیوار دررود
هوش مصنوعی: دوست من به خانه‌ای می‌آید که در شب تار، نور خورشید و ماه از تمامی گوشه‌ها و دیوارها وارد شود.
شهری درون خانه خریدار او به جان
هر دم چه حاجتش که به بازار دررود
هوش مصنوعی: در قلب خانه‌ی خریدار، شهری وجود دارد و او نیازی ندارد که هر بار به بازار برود تا خواسته‌هایش را برآورده کند.
عاشق به خلد درنرود حور عین طلب
گر دررود به رغبت دیدار دررود
هوش مصنوعی: عاشق هیچگاه به بهشت نمی‌رود، حتی اگر حوری را در آنجا ببیند. او فقط به خاطر عشق و اشتیاق به دیدار معشوقش به آنجا می‌رود.
بگشای تار مو که گریزد به نافه مشک
نافه به ناف آهوی تاتار دررود
هوش مصنوعی: به موهای بازش اشاره می‌کند که زیبایی و جذابیت را به نمایش می‌گذارد، گویی که بوی خوش مشک و لطافت آن، روح را نوازش می‌کند و مانند آهویی زیبا و دلربا، در دل تماشاگر حضوری شگفت‌انگیز دارد.
صوفی ز شوق تو به چمن بس که بگذرد
چون گل مرقعش به سر خار دررود
هوش مصنوعی: دلبسته‌ی تو، صوفی چنان به شوق در چمن می‌گذرد که مانند گلی که بر روی خارها قرار گیرد.
مشتاق گل به بوی تو بیند چو بسته در
از راه جو چو آب به گلزار دررود
هوش مصنوعی: عاشق گل وقتی بوی تو را می‌شنود، مانند کسی است که در را به روی راهی باز کرده و به جستجوی تو می‌رود؛ مثل آب که به گلزار رفته و در آنجا جاری می‌شود.
سوزن پی لباس سگت گر زند کسی
لاغر تنم چو رشته به سوفار دررود
هوش مصنوعی: اگر کسی با سوزن به لباس تو آسیب بزند، من هم مانند رشته‌ای که در غم و اندوه در میان قلیان می‌ریزد، لاغر و ضعیف می‌شوم.
آهسته کش کمان که مبادا گذر کند
تیر تو چون به سینه افگار دررود
هوش مصنوعی: با احتیاط تیر کمان را بکش که مبادا تیر تو به هدفی اصابت کند که نمی‌خواهی، مانند این که تیر به سینه کسی برود و او را زخمی کند.
جامی به دور لعل تو هر دم ز صومعه
آید برون به خانه خمار دررود
هوش مصنوعی: هر لحظه، جامی که پر از زیبایی توست، از دنیای زاهدان بیرون می‌آید و به خانه مستی و نوشیدن می‌رسد.