گنجور

شمارهٔ ۱۹۲

تا صبا طره شبرنگ تو را برهم زد
روزگار دل آسوده ما برهم زد
شاخهای گل و نسرین چو بخوبی کردند
با تو دعوی همه را باد صبا برهم زد
درد ما را نشد امید دوا گرچه طبیب
دفتر خویش بسی بهر دوا برهم زد
چشم سیار جهان مثل ندیدت هر چند
نسخه چهره گشایان خطا برهم زد
صد سبب ساخته بودیم پی وصل تولیک
هرچه ما ساخته بودیم قضا برهم زد
بر صف دردکشان محتسب شهر گذشت
سلک جمعیت ارباب صفا برهم زد
جامی آن سرو جز اوصاف رخ خویش نیافت
گرچه صد ره چو گل اوراق مرا برهم زد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا صبا طره شبرنگ تو را برهم زد
روزگار دل آسوده ما برهم زد
هوش مصنوعی: تا وقتی که باد صبا موهای تیره و زیبای تو را بهم ریخت، روزگار آرامش و راحتی دل ما را هم بهم زد.
شاخهای گل و نسرین چو بخوبی کردند
با تو دعوی همه را باد صبا برهم زد
هوش مصنوعی: وقتی شاخ و برگ‌های گل و نسرین به خوبى با تو نشان دوستى دادند، باد صبا همه چیز را به هم ریخت.
درد ما را نشد امید دوا گرچه طبیب
دفتر خویش بسی بهر دوا برهم زد
هوش مصنوعی: ما دردی داریم که هیچ امیدی به درمان آن نیست، هرچند پزشک برای معالجه‌ی ما تلاش زیادی کرده و نسخه‌های زیادی نوشته است.
چشم سیار جهان مثل ندیدت هر چند
نسخه چهره گشایان خطا برهم زد
هوش مصنوعی: چشم‌های سرگردان دنیا، مثل ندیدن توست؛ هرچند که افرادی که چهره‌های متفاوت را نشان می‌دهند، اشتباه می‌کنند و تصویر را به هم می‌زنند.
صد سبب ساخته بودیم پی وصل تولیک
هرچه ما ساخته بودیم قضا برهم زد
هوش مصنوعی: ما برای رسیدن به تو هزاران دلیل و راه حل ایجاد کرده بودیم، اما سرنوشت همه آنها را بر هم زد.
بر صف دردکشان محتسب شهر گذشت
سلک جمعیت ارباب صفا برهم زد
هوش مصنوعی: محتسب شهر از میان آدم‌های دردمند گذشت و جمعیت اهل صفا را به هم ریخت.
جامی آن سرو جز اوصاف رخ خویش نیافت
گرچه صد ره چو گل اوراق مرا برهم زد
هوش مصنوعی: جامی می‌گوید که آن سرو زیبا هیچ ویژگی‌ای جز زیبایی چهره‌اش نداشت، هرچند که بارها مانند گل من را به هم ریخت و لطافتش را به من ارزانی داشت.