شمارهٔ ۱۸۹
بوی آن آشنا که می آرد
جز نسیم صبا که می آرد
گرچه ما را خبر نکرد و برفت
خبر او به ما که می آرد
شرط یاری پیام یار آریست
شرط یاری بجا که می آرد
به جگر خستگان خار جفا
گل باغ وفا که می آرد
نامه او مثال عافیت است
سوی این مبتلا که می آرد
هجر درد و نسیم وصل دواست
درد ما را دوا که می آرد
صد دعا می فرستدش جامی
یک جواب دعا که می آرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.