گنجور

شمارهٔ ۱۸۸

بی تو جان زندگی نمی خواهد
عمر پایندگی نمی خواهد
چون خطت خضر با وجود لبت
چشمه زندگی نمی خواهد
بی فروغ جمال فرخ تو
بخت فرخندگی نمی خواهد
دل پراکنده دید زلف تو را
جز پراکندگی نمی خواهد
شاخ سنبل چو خامه پیش خطت
جز سرافگندگی نمی خواهد
عذر شرمندگی ز روی تو ماه
جز به شرمندگی نمی خواهد
بنده جامی جز از در تو به گوش
حلقه بندگی نمی خواهد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی تو جان زندگی نمی خواهد
عمر پایندگی نمی خواهد
هوش مصنوعی: بدون تو، زندگی ارزش ندارد و عمر جاودان نیز معنا ندارد.
چون خطت خضر با وجود لبت
چشمه زندگی نمی خواهد
هوش مصنوعی: زمانی که چشم‌نواز و زیبا هستی، دیگر نیازی به نوشیدنی زندگی نیست.
بی فروغ جمال فرخ تو
بخت فرخندگی نمی خواهد
هوش مصنوعی: بدون زیبایی چهره‌ی تو، سرنوشت خوشبختی معنا ندارد.
دل پراکنده دید زلف تو را
جز پراکندگی نمی خواهد
هوش مصنوعی: دل به زلف تو که می‌نگرد، جز بی‌نظمی و پریشانی چیزی نمی‌خواهد.
شاخ سنبل چو خامه پیش خطت
جز سرافگندگی نمی خواهد
هوش مصنوعی: عطر و زیبایی گل سنبل، مانند قلمی است که به عشق و زیبایی خط تو گواهی می‌دهد و جز این، هیچ چیز دیگری نمی‌تواند موجب افتخار و سربلندی شود.
عذر شرمندگی ز روی تو ماه
جز به شرمندگی نمی خواهد
هوش مصنوعی: هیچ دلیلی برای عذرخواهی از زیبایی تو وجود ندارد، زیرا چهره زیبا و ماه‌مانندت هیچ چیزی جز احساس شرمندگی در دل به جا نمی‌گذارد.
بنده جامی جز از در تو به گوش
حلقه بندگی نمی خواهد
هوش مصنوعی: من جز جامی که از در تو تقدیم شود، هیچ چیز دیگری نمی‌خواهم و تمام وجودم را به بندگی تو سپرده‌ام.