شمارهٔ ۱۸۶
خط مشکین کز رخ آن نازنین سر برزند
سنبل تر خوانمش کز یاسمین سر برزند
خط کزان لب بردمد موریست غرق انگبین
کز هراس جان شیرین زانگبین سربرزند
چون نمایی ناگه ابرو باشد آن آهو دلم
کش کمانداری پی صید از کمین سربرزند
دل کزان رخ سوی زلف آمد عجب آواره ایست
کاول آرد رو به روم آخر ز چین سربرزند
چون روم بی تو که چینم یک گل راحت به باغ
هر قدم صد خار محنت از زمین سر برزند
طره از عارض بکش تا صوفیان شهر را
از شب تارگمان صبح یقین سر برزند
داد جان دور از گل روی تو جامی دور نیست
کز گلش چون لاله آه آتشین سر برزند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خط مشکین کز رخ آن نازنین سر برزند
سنبل تر خوانمش کز یاسمین سر برزند
هوش مصنوعی: موهای سیاه و زیبای آن معصومه که از پشت سرش میریزد، برای من زیباتر از سنبل است که از یاسمن میروید.
خط کزان لب بردمد موریست غرق انگبین
کز هراس جان شیرین زانگبین سربرزند
هوش مصنوعی: از لب کسی که ما را خوشحال میکند، عطر شیرینی به مشام میرسد و حالتی از ترس و شوق زندگی شیرین را در ما بیدار میکند.
چون نمایی ناگه ابرو باشد آن آهو دلم
کش کمانداری پی صید از کمین سربرزند
هوش مصنوعی: وقتی ناگهان ابرویت را نشان میدهی، دلم مانند آهویی میشود که آرامش را فراموش کرده و در جستجوی تو از کمین بیرون میآید.
دل کزان رخ سوی زلف آمد عجب آواره ایست
کاول آرد رو به روم آخر ز چین سربرزند
هوش مصنوعی: دل من به خاطر چهرهای که از میان موها نمایان میشود، دچار حیرت و آشفتگی شده است. عجب که این دل، همچون آوارهای در پی زیبایی، دائم در حال جستجو است و در نهایت از پیچ و تاب آن زلف، به سوی من خواهد آمد.
چون روم بی تو که چینم یک گل راحت به باغ
هر قدم صد خار محنت از زمین سر برزند
هوش مصنوعی: وقتی بی تو بروم، چطور میتوانم در باغ آرامشی بیابم؟ هر قدم که برمیدارم، صدها مشکل و درد از زمین بیرون میآید.
طره از عارض بکش تا صوفیان شهر را
از شب تارگمان صبح یقین سر برزند
هوش مصنوعی: موهای زیبا و پیچیدهات را از روی صورتت کنار بزن تا صوفیان شهر در این تاریکی شب، به یقین و امیدی از صبح سر اٹھ کنند.
داد جان دور از گل روی تو جامی دور نیست
کز گلش چون لاله آه آتشین سر برزند
هوش مصنوعی: زندگی بدون حضور تو برای من بسیار دشوار و بدون معنی است. گویی شعلههای آتشین عشق من از دل این دلتنگی به وجود آمده و از آن میجوشد.