شمارهٔ ۱۸۳
دل نه خرم، سبزه و گل در نظر خرم چه سود
دردرون جان جراحت بر برون مرهم چه سود
صورت آدم تن و معنیش جان روشن است
معنی آدم نداری صورت آدم چه سود
دل پراکنده ست چشم از این و آن بستن که چه
خانه را صد رخنه در دیوار، در محکم چه سود
پیش چشم تیزبین عالم ندارد نقض غیر
نیستی چون تیزبین نظاره عالم چه سود
تشنه را در بادیه چون کوزه ز آب آمد تهی
کوزه ها پر آب گرد چشمه زمزم چه سود
روز هجرم سوخت کم ده وعده شبهای وصل
سبزه چون شد خشک بر وی تری شبنم چه سود
نام حاتم می نهد بر خواجه مرد مدح سنج
خواجه چون ممسک بود همنامی حاتم چه سود
جز در انگشت سلیمان نیست خاتم را اثر
چون نه انگشت سلیمانی بود خاتم چه سود
شاهد نظم تو جامی چون نیامد دلفریب
از خط خوش بر عذارش جعد خم در خم چه سود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.