گنجور

شمارهٔ ۱۷۱

با یار کوچ کرده ز دل ناله می‌رود
قطره زنان سرشک ز دنباله می‌رود
دم درکشم که راه به جایی نمی‌رسد
هرچند بر زبان جرس ناله می‌رود
زان ماه چارده که شد از دست دامنش
ما را ز دست حاصل چل ساله می‌رود
بی‌روی او به بزم گلم نیست می جز آنک
خونم ز دیده در قدح لاله می‌رود
خال لبش حرارت دل می‌برد بلی
تاب تب از مریض به تبخاله می‌رود
باران اشک ماست اثر هرکجا سخن
زان روی چون مه و خط چون هاله می‌رود
با طبع من ز نکته سرد فسردگان
آن می‌رود که در چمن از ژاله می‌رود
جامی عروس نظم تو زیب دگر گرفت
تقصیر در دلالت دلاله می‌رود
کلک تو می‌زند به خراسان نوای شعر
گلبانگ آن به خسرو بنگاله می‌رود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با یار کوچ کرده ز دل ناله می‌رود
قطره زنان سرشک ز دنباله می‌رود
هوش مصنوعی: با محبوب خود رفته‌ام و از دل دلم ناله‌ای بلند می‌شود، اشک‌ها به آرامی از چشمانم روان هستند و به دنبال من می‌ریزند.
دم درکشم که راه به جایی نمی‌رسد
هرچند بر زبان جرس ناله می‌رود
هوش مصنوعی: وقتی در حال تلاش برای رسیدن به هدفی هستم، می‌بینم که این تلاش به جایی نمی‌رسد، حتی اگر به ظاهر صدای ناامیدی من بلند باشد.
زان ماه چارده که شد از دست دامنش
ما را ز دست حاصل چل ساله می‌رود
هوش مصنوعی: از آن ماه تمام، که دیگر نمی‌توان به دامنش دسترسی داشت، ما نیز از آنچه در طول چهل سال به دست آورده بودیم، محروم می‌شویم.
بی‌روی او به بزم گلم نیست می جز آنک
خونم ز دیده در قدح لاله می‌رود
هوش مصنوعی: بدون حضور او، در میهمانی من هیچ چیزی نمی‌چسبد جز اینکه از چشمانم اشک به شکل خون در لیوانی مثل لاله می‌ریزد.
خال لبش حرارت دل می‌برد بلی
تاب تب از مریض به تبخاله می‌رود
هوش مصنوعی: خال لب او باعث می‌شود دل من به تپش بیفتد و واقعاً حرارت و شوق ناشی از آن مرا به جنون می‌کشاند.
باران اشک ماست اثر هرکجا سخن
زان روی چون مه و خط چون هاله می‌رود
هوش مصنوعی: باران اشک ما نشانه‌ای از غم و اندوه است. هر جا که صحبتی از آن چهره به میان می‌آید، مثل مه و یا به طرزی لطیف و زیبا ذهن‌ها را پر کرده و به یاد ما می‌آورد.
با طبع من ز نکته سرد فسردگان
آن می‌رود که در چمن از ژاله می‌رود
هوش مصنوعی: من با روحیه‌ام از نکته‌های سرد و بی‌روح افرادی که دچار یأس و ناامیدی هستند، دور می‌شوم؛ همان‌گونه که در باغ، قطرات شبنم از روی چمن می‌لغزند و می‌روند.
جامی عروس نظم تو زیب دگر گرفت
تقصیر در دلالت دلاله می‌رود
هوش مصنوعی: عروس نظم تو در زیبایی، جامه‌ای تازه به خود گرفته و به همین دلیل، خطای دلالت می‌کند.
کلک تو می‌زند به خراسان نوای شعر
گلبانگ آن به خسرو بنگاله می‌رود
هوش مصنوعی: هنر تو به خراسان می‌رسد و صدای شعر تو تا بنگاله در می‌پیچد.