گنجور

شمارهٔ ۱۶۹

به توبه شیخ مهوس مرا موسوس شد
چو دید ساغر لعلت حریف مجلس شد
که بست طاق خم ابرویت تعالی الله
که سجده گاه دل و جان صد مهندس شد
خراب بود به وحشت سرای هجر دلم
خیال روی تو تشریف داد و مونس شد
چو سرو نازگذشتی به باغ و گرد رهت
عبیر جیب گل و کحل چشم نرگس شد
فدای پیر مغان باد نقد هستی من
که یمن همت او کیمیای این مس شد
متاع فقر طلب لیک ازان توانگر دل
که هر چه داشت به می صرف کرد و مفلس شد
چو گشت مدرسه میخانه زان لب میگون
عجب مدار ز جامی اگر مدرس شد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به توبه شیخ مهوس مرا موسوس شد
چو دید ساغر لعلت حریف مجلس شد
هوش مصنوعی: شیخ با توبه‌اش نتوانست مرا آرام کند، چرا که وقتی ساغر زیبای تو را دید، دوستان مجلس به وجد آمدند.
که بست طاق خم ابرویت تعالی الله
که سجده گاه دل و جان صد مهندس شد
هوش مصنوعی: چنین ابروئی که به زیبایی خمیده است، در واقع نمایانگر علو و بزرگی است. این ابرو، مکانی شده برای فروتنی و خضوع دل و جان افراد بسیاری، مانند معماران و هنرمندان، که در برابر زیبایی آن به سجده می‌نشینند.
خراب بود به وحشت سرای هجر دلم
خیال روی تو تشریف داد و مونس شد
هوش مصنوعی: دل من در مکان و شرایط تاریک و پر از نگرانی هجران تو خراب و نگران بود، اما به ناگاه خیال دیدن تو وارد ذهنم شد و آرامش‌بخش من گردید.
چو سرو نازگذشتی به باغ و گرد رهت
عبیر جیب گل و کحل چشم نرگس شد
هوش مصنوعی: وقتی تو همچون یک سرو خوش قد و قامت از باغ عبور کردی، عطر گل‌ها و زیبایی چشمان نرگس در مسیرت پخش شد.
فدای پیر مغان باد نقد هستی من
که یمن همت او کیمیای این مس شد
هوش مصنوعی: من حاضرم همه چیز خود را برای پیر مغان فدای او کنم، زیرا تلاش و اراده او می‌تواند ارزشی به زندگی من ببخشد که حتی مس را به طلا تبدیل می‌کند.
متاع فقر طلب لیک ازان توانگر دل
که هر چه داشت به می صرف کرد و مفلس شد
هوش مصنوعی: فقر را باید خواست، اما قلب کسی که توانگر است، این را درک می‌کند که او هرچه داشته را در می‌گذرانده و به تهی دستی رسیده است.
چو گشت مدرسه میخانه زان لب میگون
عجب مدار ز جامی اگر مدرس شد
هوش مصنوعی: وقتی مدرسه به میخانه تبدیل شد و از لب‌های میگون لذت می‌بری، تعجب نکن که اگر کسی از جامی مست شده، به تحصیل و علم‌آموزی نرسیده باشد.