گنجور

شمارهٔ ۱۵۰

هر کس که سود چهره به راه تو سود کرد
در روی تو جمال ازل را سجود کرد
مسکین فقیه گوش اشارت شنو نداشت
منع سماع زمزمه چنگ و عود کرد
دیریست می زند دم ارشاد شیخ شهر
آن نارسیده دعوی این کار زود کرد
صوفی نداشت جاذبه صید هیچ کس
کاری که کرد سبحه و دلق کبود کرد
زاهد نبرد راه به سرمنزل فنا
بیچاره چون تحمل بار وجود کرد
افسردگان به ساحل حرمان نشسته اند
خوش آن که جا به لجه بحر شهود کرد
جامی همیشه بود خراب از سرود عشق
آمد صدای نی مدد آن سرود کرد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.